در میان انتقادهای زیادی که به دولت پیشین، بر سر نحوه اجرای فاز نخست
قانون هدفمندکردن یارانهها وارد میشود، برخی نیز معتقد هستند که این
قانون در فاز نخست اصلا اجرایی نشده است.
سعید لیلاز که در طول هشت سال گذشته همواره انتقادهای شدیدی را به عملکرد
دولت در حوزه اقتصاد وارد میکرد یکی از این اقتصاددانان است.
به گفته او اجرایینشدن قانون یارانهها آسیب شدیدی به اقتصاد ایران وارد
کرده است که افت شدید تولید و رکود تورمی بیسابقه، بخش کوچکی از این
آسیبهاست.
او همچنین معتقد است که برای بهبود اقتصاد ایران و افزایش درآمدهای دولت،
بالابردن قیمت حاملهای انرژی نه یک گزینه، بلکه یک اجبار است.
در گفتوگویی با سعید لیلاز در مورد فاز نخست قانون هدفمندکردن یارانهها
بحث کردیم و نظر وی را در مورد چگونگی اجرای فاز دوم این قانون جویا شدیم
که آن را در ادامه میخوانید:
آقای لیلاز بهنظر شما فاز اول قانون هدفمندکردن یارانهها تا چه حد اجرایی شد و چه دستاوردهایی برای اقتصاد ایران داشت؟
فاز اول هدفمندی بهنظر من اصلا اجرا نشد، برای اینکه اولا قانون پیشبینی
کرده بود که فقط 50درصد از منابع حاصل از افزایش قیمت حاملهای انرژی
به یارانه نقدی اختصاص پیدا کند که در عمل بین حدود 70-60 الی 200درصد
رسید.
بنابراین کسری بودجه عظیمی را ایجاد کرد که این کسری بودجه عامل اصلی
شتابگرفتن تورم در سالهای 91 و 92 شد، به گونهای که حتی بسیاری از
کارشناسان به نادرستی تصور میکنند که افزایش قیمت حاملهای انرژی عامل
اصلی این تورم بوده، درحالیکه این تصور غلط حاصل عدم اجرای قانون بود.
نکته دوم این بود که نهتنها به بخش تولید هیچ چیزی از این منابع داده
نشد، بلکه برخلاف روح هدفمندی به ازای افزایش قیمت تمامشده کالا و خدماتی
که به تولید اختصاص پیدا میکرد، مثلا حاملهای انرژی، تولیدکنندهها
نتوانستند و اجازه پیدا نکردند که قیمت فروش کالاها و خدماتشان را متناسب
با آن افزایش دهند.
همین منجر به کاهش شدید تولید صنعتی در اقتصاد کشور شد به گونهای که سال 1391 را تبدیل به یک سال رکودگونه کرد.
این دو عامل، بدترین رکود تورمی تاریخ ایران را رقم زده و این ناشی از عدم
اجرای قانون هدفمندی یارانهها بود. من واقعا معتقدم که این قانون اصلا در
مرحله اول اجرا نشد.
شما معتقدید که فاز نخست قانون هدفمندکردن یارانهها در عمل
اجرایی نشده است. بهنظر شما تبعات این امر برای اقتصاد ایران چه چیزهایی
است؟
کاهش شدید تولید و افزایش شدید نرخ تورم، بهگونهای که پدیده رکود تورمی در تاریخ ایران بیسابقه بوده، یعنی از سال 1321-1322 خورشیدی به این طرف چنین چیزی در تاریخ ایران
سابقه نداشته و حتی در دنیا بهغیر از زیمبابوه، کشور دیگری را من با این
مشخصات نمیبینم که دچار افت شدید تولید و افزایش شدید تورم شده باشد ولی
ما در ایران عملا دچار همین وضعیت شدیم.
علاوه بر این دو عامل؛ یعنی کاهش نرخ رشد اقتصادی و منفیشدن آن به علاوه
افزایش شدید تورم، اعتماد عمومی به اینکه «هدفمندی یارانهها میتواند با
تبعات کمتری اجرا شود» و «کشور چارهای بهغیر از این ندارد» را از بین
برد. یعنی خود این آسیبزدن به اعتماد عمومی یا ایجاد توهم در مردم و
کارشناسان که افزایش قیمت حاملهای انرژی، عامل اصلی تورم است، خود این یک
گناه بزرگ است.
الان به شدت دچار این معضل هستیم که بسیاری از کارشناسان به غلط تصور
میکنند اگر ما قیمت حاملهای انرژی را هم افزایش دهیم منجر به
لجامگسیختگی نرخ تورم میشود در حالی که چنین اتفاقی نباید رخ دهد.
شما به بحث افزایش قیمت حاملهای انرژی اشاره کردید، این چالشی
بود که دولت گذشته با مجلس بسیار داشت و بحث بر سر چگونگی افزایش قیمت
حاملهای انرژی است که آیا ناگهانی باشد، ضربتی باشد، یا پلکانی. اول شما
یک توضیحی بدهید که اصلا چرا دولت و مجلس در دوره گذشته چنین چالشی داشتند،
هرکدام با چه دیدگاهی و چه منافعی به بحث چگونگی افزایش قیمت حاملهای
انرژی تاکید کردند؟
واقعیت این است که ما سالانه 130میلیارددلار از انواع حاملهای انرژی به
اقتصاد ایران عرضه میکنیم، شاید به ازای این 130میلیارددلار،
30میلیارددلار هم از مردم پول نمیگیریم. آمار دقیقش را ندارم، ولی
استنباطم این است که حدود صدمیلیارددلار در واقع یارانهای است که به بخش
تولید و مصرف در ایران اعطا میشود.
این باعث میشود که ما یکی از بیانضباطترین کشورهای دنیا در مصرف انرژی
باشیم؛ یعنی کمترین بازده انرژی نسبت به تولید ناخالص داخلی. فکر میکنم
در دنیا اولین هستیم.
یکی از بدترین وضعیتهای زیستمحیطی جهان را الان بهدست آوردیم و از نظر
بهداشتی به وخیمترین شکل دچار شدیم، مضاف بر همه این مسایل، دولت و کشور
فاقد منابع کافی برای حل مسایل اساسی تولید و مسایل اساسی بهداشت همگانی و
آموزشوپرورش است. خب همه اینها در واقع ناشی از این است که ما اصلیترین
منبع درآمد دولت را که عامل بهبود بهرهوری و کاهش مصرف انرژی و بهترشدن
فضای عمومی کسبوکار و محیط زندگی ما باشد، فراموش کردیم.
بنابراین من افزایش قیمت حاملهای انرژی را چه بخواهد صرف تولید بشود چه
نشود، یک گزینه دیگر نمیدانم، بلکه از نظر من یک اجبار است.
فکر میکنید افزایش قیمت حاملهای انرژی با چه مکانیسمی باید انجام شود؟
من بهطور کلی مخالف هرگونه شوکدرمانی در اقتصاد ایران هستم به دلیل
اینکه ساختار اجتماعی ایران، بسیار شکننده است. بهخصوص در سه، چهار سال
گذشته قدرت خرید نیمی از مردم تقریبا 30 تا 50درصد کاهش پیدا کرده است و
فشار بسیار سنگینی به فقیرترین تودههای مردم وارد میشود.
ولی از آنجایی که ما در شرایط اضطراری قرار داریم، به نظر من یک سیاست
بسیار پیچیده لازم است که به کاهش شدید مصرف بنزین منجر شود. این میتواند
بهمثابه افزایش زیادی در قیمت بنزین باشد اما در عین حال قیمت گازوییل و
گاز را با آهنگ کمتری افزایش بدهد، شاید گریزناپذیر است.
یعنی اگر من جای دولت باشم، آن حاملهای انرژی که به مصرف خانگی یا تولید
میرسد مثل گازوییل و گاز را کمتر افزایش میدهم، ولی قیمت بنزین را به
صورت ناگهانی افزایش میدهم، به دلیل اینکه ما هم باید یک اتفاق شدید و
سریعی را در محیطزیستمان انجام دهیم و بر این کسر بودجهای که الان دچارش
هستیم، فائق بیاییم.