تفاوت آمار ارز ارایهشده در مرکز مبادلات ارزی و آمار واردات رسمی وزارت اقتصاد آنقدر عجیب بود که این سوال به ذهن هر فعال اقتصادی خطور میکرد که بقیه ارز واردکنندگان یا مسافران خارج از کشور از کجا تامین میشود؟
انگشت اشاره گمانهزنیام به سمت صرافیها بود ولی وقتی ساعت 12 ظهر سری به میدانفردوسی زدم و کرکره اکثر صرافیها را پایین دیدم سوالهای بیشتری به ذهنم خطور کرد. همان روز با یکی از صرافهای آشنا صحبت کردم و او اشاره کرد ارزی که بانک مرکزی به صرافیها تخصیص میدهد بسیار کم است و از آنجایی که مبادله ارز در این مراکز کاملا زیر نظر بانک مرکزی است، امکان تخلف در آن اندک است. بسیاری از صرافیها تا ظهر که ارز روزشان تمام میشود ترجیح میدهند مغازههای خود را تعطیل کنند.
پس از پرسوجو از بقیه صرافیها همه اشاره به مافیایی میکردند که بعد از برخورد سال گذشته بانک مرکزی و نیروی انتظامی با فروشندگان خیابانی ارز- به نوعی جمعآوری آنها - با تغییر روش در حال فعالیت هستند و ارز مورد نیاز مردم را تامین میکنند. برای پیداکردن سرنخ به مکانهای قبلی که دلالان ارز خیابانی در آنها گرد هم میآمدند رفتم ولی اثری از آنها نبود. بعد از کمکهای یک دوست با یکی از فروشندگان ارز خیابانی آشنا شدم که با مافیای ارز جدید در تماس بود. ابتدا وجود مافیای ارزی جدید را منکر شد ولی بعد از آوردن نام چند آشنا و جلب اعتمادش، پرده را کنار زد و حقایقی را بر زبان آورد.
او اشاره میکند بعد از برخورد نیروی انتظامی با فروشندگان خیابانی و دستگیری بسیاری از آنها، مافیای پشتپرده ارز طرحی نو برای حضور در بازار ریخت. اولین اقدام آنها تغییر مکانهای فروش ارز از پاتوقهای قبلی بود. در حال حاضر این فروشندگان در خیابان منوچهری نرسیده به لالهزار، بازار بینالحرمین و بازار چارسوق بزرگ پخش شدهاند. در تیمچه حاجبالدوله هم عدهای از این فروشندگان، پراکنده از هم ایستادهاند. اما نکته قابلتوجه در این میان، تفاوت نوع معامله با گذشته است.
قبل از اتفاقهای سال گذشته معمولا فروشندگان، دلار در دست در میدان فردوسی یا مراکز دیگر در حال دادوستد بودند ولی نحوه معامله در روش جدید فرق کرده و شما پول ایرانی را تحویل میدهید و به جای آن یک برگه کاغذ رنگی میگیرید که به آن «حواله» میگویند و سپس فروشنده، آدرس مغازهای را در اطراف بازار که اکثرا در خیابان ناصرخسرو است میدهد. از فروشنده میخواهم که نمونهای از حوالهها را نشان دهد.
برگههای رنگی یا همان حوالهها را از جیبش بیرون میآورد. برگه سبزرنگ حواله 500دلاری است و برگههای نارنجی و زرد و بنفش هم 200، 300 و 1000دلاری هستند. روی برگهها تنها رقم دلاری آن نوشته شده است و از قیمتی که برای خرید حواله میپردازید، نشانی دیده نمیشود. یک تصویر از اسکناس صددلاری همراه با یک مهر برجسته هم روی تمام برگهها دیده میشود. مشتاق هستم تا با اولین مشتری همراه شوم تا مغازهای که حوالهها در آن نقد میشود را هم ببینیم. وقتی مشتری حواله را تحویل میگیرد همراه او به مغازهای در نزدیک کوچه مروی میروم. وقتی به مغازه میرسیم از دیدن فروشگاه تعجب میکنم ولی مشتری خیلی سریع وارد مغازه میشود.
معلوم است که مغازه قبلا بوتیک یا عطرفروشی بوده ولی در حال حاضر جعبههای اجناسش خاک میخورد. صاحب مغازه حواله را میگیرد و از گاوصندوق، چهار اسکناس 50دلاری تحویل خریدار میدهد. بعد از معرفی خودم از صاحب مغازه میپرسم از چه زمانی مشغول این کار است، میگوید: «بعد از گرانی دلار واردات عطر صرفه اقتصادی نداشت و به مشکل مالی برخورده بودم تا اینکه یکی از فروشندگان ارز پیشنهاد این نوع همکاری را داد. اکنون هر صبح هزاردلار تحویل میگیرم و ماهانه دومیلیون تومان بابت این همکار از ارزفروشان دریافت میکنم.»
بعد از خروج از مغازه با فروشنده همراه میشوم تا سوالات بیشتری بپرسم. اولین سوالم که در تمام مدت همراهی با خریدار، ذهن من را مشغول کرده بود، این بود که با توجه به اینکه این برگهها اسم ندارند اگر گم یا سرقت شوند چه اتفاقی میافتد؟ پاسخ میدهد: «بعد از فروش این حوالهها یک نفر از دور، خریدار را همراهی میکند تا در صورت اتفاق غیرمنتظره بتواند اوضاع را سامان دهد.» البته بلافاصله تاکید میکند: «تا به حال موردی نداشتیم که مشکلی ایجاد شده باشد.»
میپرسم مشتریان چگونه و با چه اعتمادی حاضر میشوند پول نقد خود را تحویل فروشنده بدهند و در قبال آن یک برگه بهظاهر بیارزش دریافت کنند و مطمئن باشند معادل مبلغ برگه، دلار تحویل خواهند گرفت؟ اندکی میاندیشد و میگوید: «اکثر خریداران آشنا هستند و سالیان زیادی است با این گروه کار میکنند. بنابراین به آنان اعتماد لازم را دارند. معمولا فروشندگان هم با کسانی که معرف ندارند یا آشنا نیستند معامله نمیکنند.»
میپرسم اگر کسی بیشتر از هزاردلار نیاز داشت آیا فروشندگان، توان تامین نیاز ارزی او را دارند؟ پیش از پاسخ، برگههایی را از جیبش درمیآورد که ضمانتنامههای بانکی است و هولوگرام و مهر برجستهای دارد و روی آن نوشته شده «النصر». با لبخند تاکید میکند: «فروشندگان، روزانه، تا یکمیلیوندلار هم میتوانند تحویل مشتری دهند. خریدار میتواند مبلغ درخواستی خود را بعد از ساعت 12 شب، در محلی در منطقه نیاوران تحویل بگیرد یا در دوبی همین برگه را نقد کند.»
این فروشنده بابت فروش هر 30هزاردلار در هفته یک میلیون تومان از دلالان ارز میگیرد. از کارش راضی است، هرچند گلایه میکند که از زمان استقرار دولت جدید کسبشان سختتر شده: «بعضی روزها ارزی برای مشتری نداریم» با شنیدن این حرف یاد شایعاتی میافتم که از ارتباط مافیای دلالان با برخی اعضای تیم ارزی سابق بانک مرکزی خبر میداد. گردانندگان اصلی این مافیا را میشناسد؟ مدعی میشود: «سهنفر هستند که هرکدام نزدیک به 30نفر فروشنده دارند. یکی از این سهنفر عرب است.»
او مدعی رابطه این مافیای حواله ارزی با برخی از صرافیها هم هست: «بسیاری از صرافیها که نمیتوانند ارز مشتریان را تامین کنند با این گروه کار میکنند و پورسانت میگیرند.» دوباره به خاطر میآورم اتحادیه صرافان در آخرین جلسه خود با رییس کل سابق بانک مرکزی درباره فعالیت چنین مافیایی اعتراض میکند و بهمنی هم قول مساعد برای برخورد با این پدیده غیرقانونی میدهد. آیا این مافیا در قیمتگذاری ارز هم دخالتی دارد؟ پاسخ میشنوم که «قیمت ارز هر روز ساعت پنجصبح به فروشندگان اعلام میشود و بعد از آن سران گروه ارز حوالهای با توجه به اخبار سیاسی و سنجش عرضه و تقاضای بازار، معمولا هر دوساعت، قیمتها را تعدیل میکنند.»
او که حالا با من احساس صمیمیت میکند از اتفاقات سال گذشته هم شاکی است و میگوید: «ارز در بازار به صورت ناگهانی نایاب شد و به ما هم اجازه فعالیت ندادند و این باعث شد تا قیمت ارز ناگهان تا هزار تومان افزایش یابد و بازار عملا از دست ما خارج شد»، تحلیلش را از ماجرا میپرسم، نگاهی به اطراف میاندازد و سپس با صدایی آهسته، آنچنان که گویی در حال افشای یک راز است، مدعی میشود: «جریانهای سیاسی پشت این داستان بودند.»، بلافاصله بعد از بیان این جمله، به حالت عادی بازمیگردد و ادامه میدهد: «در نوسانات بازار، مشتریان ما هم کمتر خرید میکنند و منتظر میمانند تا هیجان بازار فروکش کند.»
زمان خداحافظی فرامیرسد؛ از او جدا میشوم. در مسیر بازگشت، صدای دوستی که با این گروه آشنایی دارد در گوشم زنگ میزند: «ارز اصلی در اختیار این مافیا از طریق بازرگانانی که میتوانند تحریمها را دور بزنند از راه قاچاق وارد کشور میشود و شاید ارتباطات پیشین این مافیا با برخی مسوولان هم کمکی بوده برای تامین ارز مورد نیاز آن. هرچه هست، این بازار زیرزمینی است و با لحاظ نوع فعالیت و پیچیدگیاش و نیز معیارهای قانونی، میتوان آن را نوعی«مافیا» دانست.»
هرچند، دلالان فعال در این گروه، تا به حال توانستهاند نیاز بسیاری از واردکنندگان را تامین کنند و در واقع، مانند شمشیر دولبهای هستند که هم میتوانند به اقتصاد کشور ضربه بزنند و هم جایگزین ناخواسته بانک مرکزی و گاهی مددکار این بانک هستند تا نیازهای ارزی بازرگانان تامین شود. میاندیشم آیا نهادهای امنیتی و بانک مرکزی دولت جدید با دلالان حوالههای ارزی برخوردی خواهند کرد؟ تکلیف کسانی که در معرض کلاهبرداری احتمالی در این معامله قرار میگیرند چیست؟
اقتصاد بیمار به این میگن و این بیماری کل پیکره ی جامعه رو درگیر کرده.....آیا چاره ای هست؟؟؟؟؟؟چند سال طول میکشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااا