فرارو- امیرمهدی تیموری؛ به جرات می توان گفت که کارآمدی یکی از مهمترین ویژگیهای یک سیستم مدیریتی موفق است چرا که کارآمدی زیرمجموعه های یک نظام سیاسی تضمین کننده مشروعیت آن خواهد بود. بویژه که باید در نظر داشت نظامهای سیاسی بدون مشروعیت نمی توانند مدت زیادی به بقاء خود ادامه دهند.
نتیجه منطقی این مبحث آن است که مسئولین باید در بدنه یک نظام نه تنها بر مبنای شایستگی و صلاحیتهای مدیریتی استخدام شوند که در هنگام تصدی پست مربوطه حداکثر تواناییهای خود را برای اداره صحیح امور به کار بندند و این یعنی اینکه نظام پدیده ای مستقل از افراد است و هیچکس نباید خود را معادل نظام یا مجموعه تحت مدیریت خود فرض کند. نظام سیاسی برآیند اراده یک ملت و متعلق به همه افراد جامعه است و بدهکار هیچ شخصیت یا جریان خاصی نیست.
پس این مدیران و مسئولین هستند که به نظام وابسته اند نه نظام به آنها و این طرز فکر هم اشتباه است که مدیری ناموفق که شائبه جدی در کارآمدی او بوجود آمده تلاش کند به هر نحو ممکن در قدرت بماند یا تلاش کند با فرافکنی و سلب مسئولین از خویش سوءکارکردهای موجود را توجیه کند.
یکی از مجموعه های دولتی که بیشترین ارتباط را با بدنه جامعه دارد وزارت آموزش و پرورش است. منطقی است که انتظار داشته باشیم این وزارت خانه برای حفظ کارآمدی و مشروعیت نظام سیاسی باید واجد بهترین و شایسته ترین سیستم مدیریتی باشد. اما واقعیت امر چیزی خلاف این را ثابت می کند. متاسفانه حوادثی چون تصادفات جاده ای و آتش سوزی بخاریهای نفتی غیرایمن در مجموعه تحت مدیریت این وزارت خانه شائبه های جدی ای را در خصوص کارآمدی آن ایجاد نموده است. مروری گذرا بر حوادث تلخ سالهای اخیر ابعاد بیشتری از ناکارآمدی ریشه دار در این وزارت خانه را آشکار خواهد ساخت:
«در ۱۸بهمن1376ساعت ۱۱صبح بر اثر وزش باد شدید و طوفانی بودن هوا بخاری کلاس دوم (یکی از مدارس شهرستان شفت گیلان) آتش گرفت و منجر به آتش سوزی کلاس شد بر اثر داد و فریاد بچه ها متوجه این موضوع شدم. بچه ها را یکی یکی به همراه معلم دیگری از کلاس بیرون آوردم که در این مدت آتش تمام کلاس را فراگرفته بود، وقتی خواستم بیرون بیایم در بسته شد و به دلیل اینکه در کلاس از درون دستگیره نداشت در داخل کلاس گیر افتادم، هر چه سعی کردم نتوانستم بیرون بیایم و زبانه های آتش نیز در حدی بود که تمام بدنم سوخته بودند و به دلیل سوختگی و درد زیاد نیز نتوانستم از پنجره کلاس بیرون بیایم. پس از سوختگی و آتش گرفتن کلاس بود که مسؤولان آموزش و پرورش شهرستان، آقای حسینی رییس آموزش و پرورش وقت شفت و آقای بهرامی مسؤول سابق روابط عمومی اداره کل آموزش و پرورش استان به مدرسه آمدند و مرا به بیمارستان منتقل کردند.»
اینها سخنان حسن امید زاده است که متاسفانه پس از تحمل 15 سال درد و رنج ناشی از سوختگی شدید تیرماه امسال در سن 58 سالگی درگذشت. اما این آخرین فاجعه از این دست نبود. آتش گرفتن مدارس آموزش و پرورش گویا فاجعه دردناکی است که هر از چندگاهی خانواده های بیگناه را سیاه پوش می کند.
در دی ماه سال 83 بخاری نفتی مدرسه ای در روستای سفیلان در چهار محال و بختیاری آتش گرفت كه مرگ 12 دانشآموز و معلمشان را رقم زد. در آذرماه 85 نيز بخاری علاء الدينی روستای درودزن در فارس آتش گرفت كه در اثر آن 8 دانشآموز دچار سوختگي شدند. يک ماه بعد از اين حادثه و در دی ماه همان سال نيز بخاری نفتی مدرسه ای در روستای المنی لرستان آتش گرفت كه در آن واقعه معلم دانشآموزان با فداکاری بخاری شعله ور شده را از كلاس دور كرد و خود به شدت سوخت. متاسفانه در آن حادثه هم درب كلاس دستگيره نداشت! چهارشنبه هفته گذشته نیز آتش سوزی در مدرسه دخترانه يكی از روستاهای مرزی 33 تن از دانش آموزان را با صدمات شديدی مواجه کرد که متاسفانه تاکنون یکی از دانش آموزان بر اثر شدت جراحات وارده فوت کرده است و به این طریق بار ديگر استفاده از بخاری نفتی غيرايمن در كلاسهای درس قربانی گرفت.
نکته قابل تامل در خصوص این فاجعه این است که علیرغم گازکشی روستای شین آباد مدرسه روستا فاقد سیستم گرمایشی گازسوز بوده و استفاده مسئولین مدرسه از بخاری نفتی غیرایمن باعث وقوع این حادثه شده است. همچنین بنا به اظهارات مدیریت مدرسه این مجموعه در حالی دارای 178 دانش آموز است که تنها از 6 کلاس درسی برخوردار است و این یعنی حضور حدود 30 دانش آموز در هر کلاس. نکته تاسف بار دیگر اینکه نه تنها بخاری مدرسه ایمن نیست که کلاسها نیز به دلیل سقف شیروانی دارای استاندارد لازم برای گازکشی از سوی اداره گاز تشخیص داده نشده اند! و مسئله دردناکتر، که در حوادث مشابه قبلی نیز تکرار شده بود، قفل بودن در کلاس یا نداشتن دستگیره از داخل برای باز کردن در بوده که چند تن از دانش آموزان حادثه دیده نیز به آن اذعان کرده اند. اما مسئولین مدرسه منکر آن هستند.
کالبد شکافی از حوادثی اینچنین چند پرسش اساسی را پیش روی ما می گشاید:
1- ناهماهنگی میان زیرمجموعه های دولتی نه تنها باعث هدر رفتن منابع می گردد که جان کودکان بیگناه را نیز به خطر می اندازد. در همین مورد مدرسه شین آباد، آموزش و پرورش مسئولیت فقدان سیستم گرمایشی گازسوز را به گردن وزارت نیرو می اندازد و متقابلاً وزارت نیرو غیراستاندارد بودن ساختمان کلاسها را دلیل تعلل در گازکشی عنوان می کند. در این میان مشخص نیست وظیفه هماهنگی میان ارگانهای زیرمجموعه دولت با کیست؟ تا دیگر شاهد تکرار چنین فجایعی نباشیم.
2- چرا باید در کلاسی اینچنین غیر استاندارد به طور متوسط 30 دانش آموز حضور داشته باشد؟ چرا باید خیل عظیمی از فارغ التحصیلان دانشگاهی ما بیکار باشند اما در آموزش و پرورش کلاسهایی با ظرفیت متوسط 30 نفر در اختیار یک معلم قرار گیرد؟ مگر توانایی یک معلم برای کنترل، آموزش و پرورش دانش آموزان نوجوان چقدر است؟ اگر هماهنگی سازمانی و مدیریتی میان دستگاههای اجرایی وجود داشته باشد می توان با استخدام بخشی از خیل عظیم بیکاران دانشگاهی هم آمار بیکاری را کاهش داد، و به تبعِ آن شاهد کاهش میزان ناهنجاریهای اجتماعی بود، و هم امیدوار بود که نوجوانان این آب و خاک از فرصت و امکانات بیشتری برای آموزش و رشد استعدادهای خود بهره مند گردند.
3- چرا مدیران مدارس باید به خود اجازه دهند که برای کنترل دانش آموزان دستگیره داخلی درب کلاس را بردارند؟ مگر در کلاس درس احشام و چهارپایان نگهداری می شوند که باید درب از پشت بسته باشد؟ اگر درب مدرسه شهرستان شفت گیلان از داخل کلاس دستگیره داشت اکنون حسن امیدزاده در بین ما بود.
ازدحام زیاد دانش آموزان در یک کلاس درس، کمبود کلاس، نبود معلم کافی، تاسیسات غیرایمن و قانون گریزی مدیران مدارس وقتی دست در دست هم می دهند فجایعی دردناک را رغم می زنند. قانون گریزی و مدیریت سلیقه ای مدارس توسط مدیران گویا به امری طبیعی و پذیرفته شده در آموزش و پرورش تبدیل شده است.
وزارت آموزش و پرورش در ابتدای هر سال مکرراً در صدا و سیما و رسانه های جمعی اعلام می کند که گرفتن هزینه اضافی از والدین چه در مدارس دولتی و چه غیردولتی خلاف قانون است اما مدیران مدارس به صلاحدید خود به انحا مختلف برای والدین در طول سال هزینه می تراشند و به اجبار از ایشان می ستانند و کسی هم پاسخگو نیست، طبیعی است که چنین زیرمجموعه ای به خود اجازه دهد برای کنترل دانش آموزان به هر طریق که صلاح دانست عمل کند و حتی اگر لازم شد کودکان معصوم را همراه یک بخاری نفتی غیر ایمن در کلاس درس حبس کند.
سازمان تجهیز و نوسازی مدارس و وزارت خانه مربوطه به طور جد مدعی اند که هم بخاری استاندارد بوده و هم درب کلاس دارای دستگیره بوده (چیزی که دانش آموزان حادثه دیده انکار می کنند) بد نیست مجلس یک گروه حقیقت یاب را برای بررسی چنین مواردی بگمارد و نتیجه تحقیقات نیز در رسانه های جمعی به اطلاع مردم برسانند تا سیه روی شود هر که در او غش باشد.
لطفاً دقیق باشید.