كسي كه مدتي است از يادمان رفته اين هفته با ايراد يك سخنراني جالب دوباره در عرصه عمومي ظاهر شد.
جرج بوش، رييسجمهوري سابق آمريكا، در يكي از سخنرانيهاي نهچندان پرشمار خود گفت: «آمريكا نميتواند تصميم بگيرد كه فلان حركت آزاديخواهانه در خاورميانه به راه بيفتد يا نه. فقط ميتواند تصميم بگيرد كدام طرف باشد... آمريكا روشن و صريح بايد طرف آزادي را بگيرد.»
بوش را در واقع ميتوان نماينده گروه محافظهكاران خوشبين دانست در برابر نظرات مخالف انبوه محافظهكاران بدبين. از جمله اين افراد بنيامين نتانياهو، نخستوزير اسراييل، است كه در نوامبر گذشته بهار عرب را «موجي بنيادگرا، ضدغرب، ضدآزادي، ضداسراييل و غيردموكراتيك» خواند.
مضحك آنكه در نگراني از بيداري مردم عرب، نتانياهو يك شريك ناساز دارد: سلسله سلطنتي سعودي. اكنون اسراييل و عربستان هر دو در هراس از خيزش موج بيداري در جهان عرب در غم هم شريكند. كمتر ديدهايم كه اين دو كشور در سياستهاي خارجي خود تا اين اندازه به هم نزديك شده باشند. همين نگراني پادشاه سعودي را واداشت تا چندي پيش ميزبان كنفرانسي باشد با حضور سلاطين عرب تا همه با هم در برابر دموكراسي مدرن يكپارچه بايستند.
پنج همسايه عربستان - كويت، بحرين، قطر، امارات متحده عربي و عمان – كه به كنفرانس دعوت شده بودند همگي داراي نظام پادشاهي و عضو شوراي همكاري كشورهاي حاشيه خليجفارس هستند. سعوديها ميگويند اميدوارند بتوانند با اين كشورها اتحاديهاي به وجود بياورند از نوع اتحاديه اروپا كه به باور آنان رژيمهاي سلطنتي منطقه را از دموكراسي و ناآراميها در امان نگه دارد. اما انگار اين رويكرد ميرود تا به ضد خود بدل شود. كشورهاي كوچكتر حاشيه خليجفارس از ترس سلطه عربستان پس كشيدهاند. پس سعوديها چه بايد كنند؟
خب، رياض نقشي پيچيده در جريان بيداري اعراب ايفا ميكند. از يك طرف با تقويت باورهاي فرقهاي سنيها را مسلح ميكند تا در برابر علويهاي سوريه كه قدرت را در دست دارند مبارزه كنند و در جاهاي ديگر نيز شاهديم كه عربستان سعودي ميخواهد با استفاده از بذل و بخشش سخاوتمندانه مالي دستي در وقايع بيداري عرب داشته باشد.
از سوي ديگر هزاران سرباز سعودي براي در هم شكستن اعتراضات به بحرين فرستاده ميشوند. از اردن و مراكش نيز خبر ميرسد كه پادشاه سعودي سخت در پي مجاب كردن پادشاهان اين دو كشور است تا از دادن امتيازات دموكراتيك به مردم پرهيز كنند، مبادا الگويي شود براي ساير سلطاننشينهاي عرب. در كشور خود نيز پادشاه سعودي ميخواهد با بريز و بپاش از خزانه سلطنتي، حمايت مردمش را بخرد.
دولت سعودي دههاميليارد دلار به بيكاران اين كشور كمك مالي كرده و حقوق سربازان و كاركنان دولت را بالا برده است. قيمت بنزين در عربستان گالوني 50 سنت است؛ تقريبا يكهشتم قيمت آن در ايالات متحده. البته ماجراي حاكميت عربستان كمي متفاوت از داستان هويج و چماق است. واقعيت آن است كه عربستان سعودي شايد يگانه كشور جهان عرب باشد كه مردمي محافظهكارتر از رهبرانش دارد.
به اين ترتيب رياض ترجيح ميدهد در غرب به دليل آنكه مانع رانندگي زنان ميشود مسخرهاش كنند تا آنكه با تغيير ناگهاني سياستهاي اجتماعي ناچار شود چندين گام در برابر جناح راست افراطي عقب بنشيند. از برخي جهات اما تغييرات جمعيتي و اقتصادي، حاكمان سعودي را مجبور ميكند با زمان همراه شوند. حتي ثروت بيكران نفت هم نخواهد توانست آنان را تا ابد در برابر مدرنيته مصون نگه دارد. امروز دموكراسيهاي جهان عرب داستاني است درهمريخته، پيچيده و سخت ناگوار. اما آنان كه به تازگي به قدرت رسيدهاند داراي مشروعيتي هستند كه از حمايت مردم سرچشمه گرفته است؛ حمايتي كه در جهان ما شرطي ناگزير براي وجود هر دموكراسي به شمار ميرود. گذر زمان و آينده نشان خواهد داد نتانياهو در مورد بيداري اعراب در اشتباه بوده و شايد بوش راه درست را ميرفته است.