انجام مذاکرات ایران و آمریکا پس از 28 سال دوری و قهر دیپلماتیک، موضوعی بود که تمرکز بسیاری از محافل خبری – تحلیلی و سیاسی داخلی و خارجی را به خود جلب کرد؛ نکته قابل تامل در این رابطه، بازخوردها و بازتاب های خارجی و داخلی این تابوشکنی سیاسی بود.
به نظر می رسد علیرغم اذعان اغلب محافل خبری – تحلیلی غربی به توفیق نسبی تهران در این گفتگوها، در داخل کشور فضایی کاملا متفاوت درباره مسئله مذاکره با آمریکا شکل گرفت؛ اما علل این تناقض را باید در کجا جستجو کرد؟
****
با بررسی دقیق بازخوردهای رسانه ای مذاکرات بغداد از دیدگاه رسانه های غربی در خواهیم یافت که محاسبات واشنگتن در جریان مذاکره با ایران کاملا غلط از آب درآمد و باعث شد که آمریکا به گونه ای کاملا ناخواسته و با "اشتباهی تاکتیکی"، برگ برنده بزرگی را در این معادله به ایران تقدیم کند؛ هر چند که توفیق ایران در این زمینه به واسطه ضعف های رسانه ای دولت نهم در فضای داخلی پوشیده ماند.
به نظر می رسد واشنگتن انتظار حضور کاملا دیپلماتیک ایران در این مذاکرات را نداشت و بیش از آنکه چشم به راه حضور هیاتی دیپلماتیک با مدارک مستند و طرح ای مدون باشد، انتظار گروهی غیر دیپلماتیک با برخوردهایی شعاری را می کشید؛ اما حضور منطقی، برنامه ریزی شده و با طرح و برنامه ایران در این گفتگوها که در غالب آن تهران حتی "حضور کوتاه مدت" نیروهای آمریکایی در عراق را به رسمیت می شناخت و طرح خروج "تدریجی" نیروهای آمریکایی از عراق را ارائه می داد، در مجموع باعث "آچمز شدن واشنگتن" در این دور از مذاکرات شد.
به بیانی دیگر علیرغم تلاش آمریکا برای ایفای نقش یک "مبصر" در مذاکرات بغداد، تهران با حضور موجه و قدرتمند خود دراین میدان، عملا نقشی را که ایالات متحده خواستار ایفای آن بود، بر عهده گرفت و بر خلاف تاکتیک مورد نظر واشنگتن در این گفتگوها برای "محاصره سیاسی ایران از راه تعامل"، ایران این استراتژی را به سود خود و به زیان آمریکا اجرا کرد.
نوع بازی ایران در این مذاکرات، علاوه بر تحمیل "انفعال مضاف" به واشنگتن در صحنه عراق، باعث بی اعتباری او در میدان مذاکرات 1+5 علیه ایران نیز شد؛ چرا که به احتمال قوی 5 کشور درگیر در مذاکرات هسته ای ایران می توانند ضمن احساس خطر از مذاکرات رودرروی ایران و آمریکا، تلقی امکان نوعی "دورخوردن" از جانب آمریکا درباره ایران را نیز در ذهن بپرورانند.
سردی حاکم بر رایزنی های 1+5 درباره صدور قطعنامه بعدی شورای امنیت علیه ایران و عدم برگزاری نشست قطعی برای بررسی این موضوع علیرغم گذشت چند هفته از پایان مهلت شورای امنیت به ایران(سوم خرداد)، گواهی بر مدعای فوق است.
در واقع آمریکا قصد داشت با نام "انجام مذاکره سیاسی با ایران" پس از 28 سال، نوعی "ژست دیپلماتیک" بگیرد که البته ایران با استفاده از این فرصت، واشنگتن را در بغداد هر چند به گونه ای سرد، در آغوش گرفت و آمریکا نیز عجالتا در کوتاه مدت به ادامه این روند وادار شده است.
آن چه که در این چارچوب قابل توجه است، اینکه هرچند "پیروزی نسبی – مقطعی" ایران در نخستین دور مذاکره با آمریکا به خودی خود، جای تقدیر دارد اما عدم انعکاس روشن این پیروزی در مطبوعات داخلی و محافل سیاسی کشور، اندکی سئول برانگیز و قابل تامل است.
با توجه به نارسایی هایی که دولت نهم درعرصه سیاست داخلی و به ویژه اقتصاد و عمل به وعده های خود، با آن مواجه گشته، اعلام پیروزی های بین المللی چندان جایی برای طرح و پردازش در صحنه داخلی کشور نداشته باشد و این روند به تدریج به آفتی اساسی برای نظام و کشور مبدل گردد.
بنابراین بدون شک دولت برای توفیق واقعی و پایدار درعرصه سیاست خارجی باید رویکرد خود را در قبال مسایل داخلی به ویژه نوع رابطه و تعامل با نخبگان، احزاب، رسانه ها و نهایتا افکار عمومی اصلاح نماید.