كيهان برزگر
كيهان برزگر استاد دانشگاه و رئيس مركز پژوهش هاي علمي و مطالعات استراتژيك خاورميانه اخيرا مقاله اي را در مجله معتبر فارين افرز نوشته كه نسخه فارسي آن را در اختيار فرارو قرار داده است. متن كامل مقاله ايشان در ادامه مي آيد.
سیاست تحریم و فشار غرب علیه ایران با اعمال تحریم های جدید اتحادیه اروپا بر واردات انرژی از ایران وارد مرحله جدیدی شده است. هدف اعلامی غرب از اعمال این فشارها بازگشت ایران به میز مذاکره و گفتگوی جدی در مورد برنامه هسته ای خود است. غرب با تأکید بر ضرورت این سیاست اینگونه جلوه می دهد که تلاش دارد تا از حمله نظامی آمریکا یا اسرائیل به ایران جلوگیری کند.
منظور غرب از مذاکره جدی ایران توقف غنی سازی اورانیوم در خاک ایران است. برای موفقیت در این امر، غرب یک سیاست دوجانبه یعنی اعمال "تحریم های سخت" و "جنگ پنهان" با هدف اخلال در فعالیت های هسته ای ایران را در پیش گرفته است. اما مشکل اصلی این سیاست این است که بی اعتمادی ایران به اهداف غرب حصول اجماع سیاسی تصمیم گیران ایرانی را برای ورود به گفتگوهای جدی از بین می برد. همچنین تاکید بر سیاست تحریم بعنوان یک هدف غائی در بلند مدت زمینه های گسترش تنش بین دو طرف را فراهم می کند و حتی اجماع نیم بند موجود در میان قدرت های بزرگ و منطقه ای را به هم می زند.
در زمینه تحریم ها، نخست، غنی سازی اورانیوم در خاک ایران تنها موضوعی است که به دلیل ماهیت ملی و ژئواستراتژیک آن، اجماع سیاسی در بین تصمیم گیران ایرانی برای ورود به گفتگوها با 1+5 را فراهم می کند. لذا هر مذاکره ای که با هدف توقف غنی سازی اورانیوم در خاک ایران باشد اساساً اجماع سیاسی تصمیم گیران ایرانی برای تداوم گفتگوهای هسته ای را از بین می برد. هر مذاکره جدی از سوی ایران تنها در شرایط تداوم غنی سازی صورت می پذیرد. نکته کلیدی که آمریکا و بطور کلی غرب از آن طفره می روند این است که حتی اگر ایران در این مقطع با توقف غنی سازی موافقت نماید مسئله اصلی آنان یعنی توانمندی هسته ای ایران امری است که اتفاق افتاده است و غیر قابل بازگشت می باشد.
همچنین غنی سازی اورانیوم نوعی دسترسی به "توانایی هسته ای" بدون تسلیحاتی شدن است و این خود برای ایران ارزش استراتژیک بازدارندگی دارد. از این دیدگاه، توقف غنی سازی با توجه به سابقه بی اعتمادی به اهداف غرب به خصوص سیاست های "تغییر رژیم" آمریکا با ارزش ترين ابزار ايران در پيشبرد مذاكرات را از بين مي برد و حتي می تواند احتمال حمله به ایران را افزایش دهد. لذا اصرار بر توقف غنی سازی اورانیوم فقط عامل جلوگیری کننده تلقی شده و ایران آن را به عنوان یک پیش شرط قبول نخواهد کرد. غرب نیز بیش از پیش به این واقعیت پی برده و طرح موضوع توقف غنی سازی بیشتر بعنوان یک روش بي فايده مطرح می شود.
دوم، سیاست تشدید فشار سیاسی- اقتصادی غرب "برابری سیاسی" ایران در مذاکرات را از بین می برد. تجربه نشان داده که ایران اساسا در شرایط ضعیف وارد مذاکره جدی نمی شود. چون نگرانی از باخت در روند مذاکرات، خود اجماع سیاسی تصمیم گیران ایرانی برای پیشبرد مذاکرات را از بین می برد.
این چنین بوده است که در گذشته هر قدم غرب در تشدید فشار با واکنش ایران برای برداشتن یک قدم عملی و رو به جلو برای بازگشت به برابری سیاسی منجر شده است. مثلاً تصویب قطعنامه های شورای امنیت که با ابتکار غرب بود نتیجه معکوس داشته و منجر به افزایش تعداد سانترفیوژهای ایرانی به حدود 8 هزار، افزایش درجه غنی سازی به 20 درصد، تأسیس سایت جدید هسته ای و انتقال فعالیت های غنی سازی اورانیوم به سایت فردو شده که حفاظت امنیتی بیشتری دارند. اخیراً هم ایران اعلام کرده که به زودی از سوخت بومی 20 درصد در فعالیت نیروگاه اتمی تحقیقاتی تهران (TRR) استفاده خواهد کرد.
این امر نشان می دهد که ایران مصمم است تا با اقدامات متقابل حتی با هزینه های زیاد ظرفیت برابری سیاسی خود را در مذاکرات با غرب حفظ کند. چون در شرایط برابری احساس امنیت و راحتی بیشتری برای دستیابی نسبی به تقاضاهای خود در مذاکرات داشته و در مورد پاسخگویی به ابهامات مطرح شده از سویIAEA همکاری بیشتری می کند.
سوم، در ایران موضوع تشدید تحریم ها از سوی غرب به طور فزاینده ای با مفهوم "تهدید" برای امنیت و منافع ملی خواه از سوی نخبگان حاکم یا در نزد افکار عمومی پیوند خورده است. هر چقدر تحریم ها سخت و گسترده تر می شوند از جنبه حکومتی خارج شده و با زندگی روزمره مردم همچون فعالیت های اقتصادی، نوسانات ارز و غیره ارتباط یافته و به همان اندازه مردم را نسبت به اهداف غرب از تداوم تحریم ها و ورود به مذاكرات بدبین و حساس می کنند.
تهدید به بستن تنگه هرمز بر مبنای مفهوم تهدید ملی و با توجیه به خطر افتادن امنیت اقتصادی صورت گرفته است. بر خلاف بعضی از دیدگاه های غربی که معتقدند ایران به دلیل وابستگی به صدور انرژی و مبادلات اقتصادی خود این تنگه را مسدود نخواهد کرد، باید اذعان داشت که اگر امنیت اقتصادی ایران بر هم خورد ایران احتمالا این کار را خواهد کرد. البته بعید است که ایران با تحریم اخیر اتحادیه اروپا که تنها 18 درصد صادرات نفت ایران را شامل می شود تهدید خود را عملی کند. اما اگر این تحریم ها به صدور انرژی ایران به آسیا یعنی هند، چین و ژاپن اخلال ایجاد کند احتمالا واکنش جدی ایران را در پی خواهد داشت. استراتژی ایران در این زمینه بیشتر "بازدارندگی تدافعی" است. یعنی برای حفظ امنیت نسبی خود و در یک جنگ تمام عیار کنترل تنگه هرمز به عنوان دروازه خروج انرژی از خلیج فارس را برعهده خواهد گرفت و به احتمال زیاد در یک اقدام گزینشی تنها با ظرفيت هاي صدور انرژي و حمل و نقل کشورهای متخاصم به خصوص كشورهاي عربي منطقه برخورد می کند. در جنگ نفتکش ها در دهه 1980 هم ایران تنها کشتی های وابسته به کشورهای متخاصم را هدف قرار داد.
جنبه دوم سیاست غرب هدایت یک "جنگ پنهان" علیه برنامه هسته ای ایران است. این روش هم روحیه ضد غربی و بی اعتمادی را در نزد افکار عمومی ایران افزایش داده و از این طریق اجماع سیاسی در ایران برای ورود به گفتگوهای جدی را می تواند تحت تأثیر قرار دهد. از نظر ایرانیان ارسال ویروس استاکس نت با هدف توقف و نابودی یک برنامه ملی صورت گرفته و خسارات زیادی به کشور تحمیل کرده است. به قتل رساندن دانشمندان ایرانی، عمل آشکار تروریستی و از بین بردن سرمایه های ملی است. اتهام دست داشتن ایران در قضیه ترور سفیر عربستان در واشنگتن و ارتباط دادن ایرانیان با مسئله تروریسم، آثار منفی در روحیه افکار عمومی ایران داشته و نهایتاً اعزام هواپیماهای جاسوسی بر فراز آسمان ایران همگی بر روحیه بی اعتمادی ایرانیان از اهداف صادقانه غرب از گفتگو با ایران افزوده است.
تشدید تحریم ها حتی اجماع نیم بند بین المللی موجود علیه ایران را بهم می زند. اتحادیه اروپا به امید تغییر سیاست هسته ای ایران و به اصطلاح جلوگیری از جنگ به ناچار با سیاست تحریم های سخت آمریکا همراه شده و ورود انرژی از ایران را تحریم کرد. اروپائی ها با این اقدام شتاب زده خود را از موقعیت پل ارتباطی گفتگو با ایران خارج کرده و درست در مقابل آن قرار گرفته اند. این سیاست فضای تنش و بی اعتمادی بین دو طرف را افزایش داده و آینده مذاکرات ایران با 1+5 را به چالش می کشد. مثلاً این موضوع منجر به طرح فوری قطع صدور نفت به اتحادیه اروپا از سوی مجلس ایران شده که در صورت اجرایی شدن آثار منفی اقتصادی بر اقتصاد اروپا و به خصوص بر کشورهای کشورهایی همچون ایتالیا و یونان خواهد داشت. این نشان می دهد که ایران ظرفیت و اراده لازم برای مقابله با این گونه تحریم ها را دارد. در حال حاضر بحث در ایران این است که با وجود تحریم های سخت اتحادیه اروپا علیه ایران، اساساً توجیهی برای ورود به مذاکرات با گروه 1+5 وجود ندارد. پرسش مهم نیز این است که قدم بعدی اتحادیه اروپا چه خواهد بود؟ آيا با آمريكا در يك تنازع احتمالي همگام مي شود. در واقع اتحاديه اروپا با اين سياست وارد ريسك بزرگي شده است.
از سوی دیگر مرزهای حمایت روسیه وچین از تحریم های غرب حد و مرزی دارد. روابط روسیه با غرب بر سر سپر استقرار دفاعی موشکی در ترکیه و نوع برخورد با تحولات جهان عرب به خصوص بحران سوریه بهم خورده است. چین نیز منافع اقتصادی ناشی از وارادت انرژی و صادرات کالا به ایران را دارد و در چارچوب اهداف استراتزیک و جهانی خود از یکجانبه گرایی آمریکا حمایت نمی کند. اخيرا نيز روسيه و چين قطعنامه ابتكاري غرب در مورد بحران سوريه را وتو كردند.
قدرتهای در حال ظهور همچون هند و ترکیه نیز همانگونه که به صراحت اعلام کرده اند حاضر به تحریم واردات انرژی از ایران نیستند. آنها به خوبی آگاهند که به سرعت نمی توان جایگزینی برای انرژی ایران پیدا کرد و اینکه بازارهای عرضه و تقاضای نفت بسیار پیچیده و بهم وابسته هستند و هرگونه اختلال و دستکاری در روند طبیعی بازار نفت می تواند امنیت انرژی آنها را به خطر اندازد.
در مورد اعراب منطقه خلیج فارس همچون عربستان هم شاید بدشان نیاید که فشارها بر ایران افزایش یابد اما آنها کاملا آگاه هستند که تلاش برای جایگزین نفت ایران به معنای افزایش تنش، بی ثباتی و احتمال بروز جنگ در منطقه خواهد بود و این تنها مسئله ای که اعراب در شرایط فعلی و با بروز انقلابهای عربی به آن نیازی ندارند. در این وضعیت احتمالا مواضع اعراب نسبت به تداوم تحریم های سخت غرب تغییر خواهد کرد. نتیجه همه این تحولات این است که در صورت مقاومت ایران در تداوم سياست هسته اي خود احتمالا اجماع نیم بند فعلی که با تلاش های فراوان آمریکا بوجود آمده شاهد شکافهای بیشتری خواهد بود.
برنامه هسته ای ایران به دلیل اهمیت ژئواستراتژیک و سیاسی- امنیتی اساساً با جنبه هزینه اقتصادی ناشی از تحریم ها ارتباط اندکی دارد. تحریم های شدید غرب علیه ایران بر این تصور شکل گرفته که ایران تنها در شرایط فشار همه جانبه سیاسی- اقتصادی و تهدید به جنگ وارد مذاکرات و در نهایت تسلیم خواهد شد. اما بر خلاف این تصور، فشار و تحریم بیشتر بر روی یک مسئله ملی و راهبردی تمامی گروه های سیاسی را بر محور آن موضوع یکدست و یکصدا می کند.
برنامه هسته ای ایران با محوریت غنی سازی مستقل اورانیوم هر چند چالش های زیادی را در روابط ایران و غرب بوجود آورده اما همزمان تنها موضوعی است که اجماع سیاسی لازم را برای ورود به گفتگوهای جدی با غرب فراهم می کند. سیاست "تحریم برای مذاکره" مهم ترین موضوع مذاکره یعنی "اعتمادسازی" را در طرف ایرانی از بین می برد و اساس مذاکرات را به چالش می کشد.
اکنون غرب ابزار فشارهای سیاسی و تشدید تحریم ها را دارد و ایران ابزار افزایش درجه غنی سازی اورانیوم و توسعه فعالیت های هسته ای. از این لحاظ، ایران و غرب خود را در آستانه پیروزی در این ماراتن نفس گیر در نظر می گیرند. در اینجا برداشت های نادرست دو طرف از ارزیابی موفقیت یکدیگر می تواند منجر به گسترش بی اعتمادی متقابل، افزایش تنش و تفکرات جنگ طلبانه و گرایش های میلیتاریستی در دو طرف شود که در واقع نقطه مشترک نگرانی جامعه بین المللی است. بروز جنگ برای دو طرف درگیر و همچنین نظام صلح و امنیت بین المللی فاجعه بار خواهد بود. لذا دو طرف باید برای برون رفت از این مخاصمه سریعاً اقدام کنند.
برنامه هسته ای ایران در قالب تعامل و یک بازی برد- برد و از طریق دیپلماسی قابل حل است. مسئله مهم این است که چگونه بین حق ایران برای استفاده از انرژی صلح آمیز هسته ای و عدم انحراف آن به سمت تسلیحاتی شدن تعادل ایجاد کرد. برای ایران مهم ترین مسئله، اعتماد به طرف مقابل برای عدم توقف برنامه هسته ای بومی خود است. مذاکرات آینده 1+5 فرصت خوبی است که غرب با کنار گذاشتن پیش شرط توقف غنی سازی اورانیوم خود وارد مذاکرات جدی با ایران شود.