با تقلید از فرارهای شبانه «نیکا» به آرامی از خانه بیرون آمدم و سوار خودروی «بهبود» شدم، اما صبح روز بعد زمانی به خود آمدم که دیگر همه هستی و عفتم را از دست داده بودم و ... دیگر شرایط روحی مناسبی نداشتم، ولی بهبود ادعا میکرد با من ازدواج میکند به همین دلیل ارتباطم را با او ادامه دادم تا این که چند روز پیش فهمیدم که باردار شده ام