«این روزها در محلهمان به چشم خان به من نگاه میکنند! به خدا نمیخواهم این نگاه رویم باشد. برای همین کمتر به پارک و محلات عمومی میروم. میخواهم فقط یک زندگی عادی داشته باشم. خیلی دوست دارم محلهمان را تغییر بدهم و کسی من را نشناسد. اصلاً دلم نمیخواهد با کسی درگیر شوم. بعضیها میخواهند فحش ناموسی بدهند که من را عصبانی و درگیر دعوا کنند. آن دفعه هم که گیر افتادم به خاطر همین فحشها بود.»