روزنامه اطلاعات ۲۲ تیر ۱۳۴۲ در خبری نوشت که این جوان در میدان بار دو نفر را باچاقو زخمی کرده و در حالی که نعرههایی شبیه تارزان میکشید.
وقتی از لانگ پرسیده شد که هیچ اطلاعاتی در مورد زنها دارد یا خیر، لانگ پاسخ داد که پدرش هیچگاه چیزی در این مورد نگفته بود و برای اولین بار در روستای کنونی اش، زن دیده است. سرزو در این باره گفته است: نکته عجیبتر اینکه اروز، علیرغم اینکه توانسته بین مرد و زن تفاوت قائل شود، او هنوز تفاوت حیاتی و ذاتی بین این دو را نمیداند. میتوانم با اطمینان بگویم که لانگ هیچگاه ذرهای میل جنسی نداشته و غریزه تولید مثل او هرگز در هیچ وجههای از خود نمایان نشده است.
تارزان داستان پسری یتیم را روایت میکند که که در جنگل توسط میمونها بزرگ شده است و پس از این که عاشق زن جوانی به نام جین میشود و با او ازواج میکند، جنگل را به مقصد انگلستان ترک میکند، جایی که چشمانش به وحشیگری انسان متمدن باز میشود.
فرمان علی، مرد ۲۸ سالهای که به « تارزان کراچی» مشهور است هشت سال است که در یک خانه درختی زندگی میکند. علی روزها و شبهای خود را در این خانه درختی میگذراند، چون وضعیت اقتصادی خوبی ندارد. او توانسته برای خود یک سینک دستشویی و برق نیز در این مکان نصب کند.