یک رمان نویس، گفت: من و «داریوش مهرجویی» کار مشترکی داشتیم و پس از قتل ایشان در بهت و حیرت هستم.
مرادی کرمانی که گریههایش به هقهق تبدیل شده میگوید: بسیاری از کارگردانها و نویسندههایی که با هم همکاری را شروع میکنند، بعد از مدتی با هم دشمنی میکنند. خدا میداند من یک جمله حتی یک جمله علیه پوراحمد ننوشتم و نگفتم. او تنها کارگردان ایرانی است که سریالی ساخته و با نام نویسنده کار را شروع کرده؛ از بس که مهربان و باگذشت بود.
هوشنگ مرادی کرمانی سالهای سال از اواخر دهه ۵۰ تا اوایل دهه ۷۰ در خانهای در کوچهپس کوچههای محله امامزاده یحیی (ع) در بافت تاریخی تهران زندگی کرده است؛ سه راه امین حضور، کوچه آبشار غربی، کوچه شهید هداوند، روبهروی دبستان «بدر»، انتهای کوچه شیرازیها، پلاک ۲۷ سابق.
مرادی کرمانی در پاسخ اینکه قبلا شخصیت مجید را در واقعیت دیده بود، عنوان کرد: هر روز صبح چند بار او را در آینه میبینم. من خود مجیدم.
پس از مدت کوتاهی از پلاککوبی معابری که به نام چهار چهره ادبیات و آموزش کودک و نوجوان، هوشنگ مرادی کرمانی ، جبار باغچهبان، مهدی آذریزدی و صمد بهرنگی نامگذاری شده بود، باز هم نام این خیابانها به روال قبل برگشت و دیگر ردی از این نامها در معابر پایتخت نیست.
از نظر موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان، مرادی کرمانی و داستانهای او شایستهترین نماینده برای حضور در این رخداد فرهنگی است، زیرا که آثار او چند مؤلفه بنیادی برای گسترش خواندن را در خود دارند.
هوشنگ مرادی کرمانی گفت: ذات اینکه سراغ آدمهایی با این موقعیت فرهنگی رفتهاند، خوب است. باغچهبان آدم کمی نبود؛ خیلی کار کرد و خیلی سختی کشید. همه این افراد حاصل سختی، رنج، تلاش و کوشش هستند. آنها بار فرهنگی جامعه را پیش بردهاند. اگر نگوییم بیشتر از سربازی که جانش را در راه وطن گذاشته که مردم راحت باشند، به همان انداره قابل احترام هستند.
جایزه نقدی آسترید لیندگرن به مبلغ ۵میلیون کرون سوئد، تقریبا برابر با ۸۰۰هزار دلار امریکا و ۵۸۰هزار یورو، بزرگترین جایزه ادبیات کودکان و نوجوانان و بعد از نوبل هم دومین جایزه بزرگ ادبیات جهان است.