روز حادثه در خواب بودم که متوجه شدم رحمان قصد دارد آزارم دهد که من مقاومت کردم. او چاقویی از جیبش بیرون آورد و تهدیدم کرد، اما با او درگیر شدم و در یک لحظه دیدم چاقو به او خورده است. من او را با چاقو نزدم و قصدی هم برای کشتن او نداشتم. بعد از آن هم همخانه دیگرمان موضوع را به پلیس خبر داد.