فرارو- رسانه های اصلی آمریکا و جهل تعمدی عمومی در این کشور که با فقدان آگاهی لازم در مورد هزینه واقعی جنگ ها شکل گرفته، سرزنش آمیز است.
به گزارش سرویس بین الملل فرارو به نقل از الجزیره، چرا برای رهبران سیاسی آمریکا متقاعد کردن شهروندان عادی برای حمایت از جنگ تا بدین حد آسان است؟ چگونه است که حتی پس از آنکه آن اشتیاق اولیه جای خود را به خستگی و انزجار داده، واکنش مردم به جای خشمی آشکار به یک بی علاقگی صرف محدود می شود؟ حتی زمانی که ثابت می شود دلایلی که آمریکا برای آغاز جنگ مطرح کرده بود، نه تنها اشتباه، بلکه به طور آشکاری متقلبانه بوده- همانطور که در عراق جنگ را از سال 1991 با بهانه وجود تسلیحات شیمیایی آغاز کردند- مردم هیچ کس را بازخواست و مواخذه نمی کنند.
آمریکا مدعی است که فانوس درخشان دموکراسی در جهان است و بسیاری از مردم جهان چنین ادعایی را باور دارند اما دموکراسی با مسئولیت پذیری و پاسخگویی شکل می گیرد، پاسخگویی رهبران سیاسی به رای دهنده آگاهی که سیاست مدار را در برابر اشتباهات و تخلفات مسئول می داند. حال چطور می توان رضایت عمومی مردم آمریکا را در قبال رهبران سیاسی توضیح داد که تصمیمات شان به کرات منجر به جنگ های انتخابی غیر قانونی شده است که از نظر ژئوپلتیک فاجعه آمیز و از نظر اقتصادی ویرانگر بوده اند.
پویایی افکار عمومی آمریکا از دهه شصت به طرز قابل توجهی تغییر کرده، زمانیکه مخالفت چشمگیر در برابر جنگ ویتنام منجر به همبستگی در آغاز حرکتی سیاسی و فرهنگی شد، تقریباً دولت را سرنگون کرد و در نهایت منجر به شکل گیری اصلاحات اجتماعی شد که امواج باقی مانده از آن را در قانونی کردن ازدواج میان هم جنسان در این کشور شاهد بودیم.
تفاوت در چیست؟
توضیحات بی شماری در مورد ناپدید شدن معترضان از خیابان های آمریکا ارائه شده که نخستین و معروف ترین آنها این است که تعداد کمتری از مردم افرادی را می شناسند که در جنگ کشته شده اند. میزان مرگ و میر سربازان آمریکایی به طرز چشمگیری کاهش یافته است؛ آمریکا که در جنگ ویتنام 58 هزار کشته داده بود، در جنگ عراق و افغانستان روی هم رفته 6 هزار سرباز از دست داد. بسیاری به این نکته اشاره می کنند که سربازان وظیفه جای خود را به سربازان داوطلب داده اند که بسیاری از آنها از قشر کارگر بوده و نفوذ چندانی ندارند.
چارلز رنگل، نماینده مردم آمریکایی- آفریقایی هارلم نیویورک در مجلس نمایندگان، یکی از دشمنان سیاسی سرسخت این تئوری است. رنگل از واقعه 11 سپتامبر تاکنون چهار بار لایحه بازنویسی پیش نویس نظامی که در دهه هفتاد به پایان رسید را ارائه داده است. وی در ماه مارس سال 2011 گفت: «آزمون کنگره به خصوص برای اعضایی که از جنگ حمایت می کنند این است که تمام کسانی که از دموکراسی حاکم بر جامعه بهره می برند را در دفاع از کشور دخیل بدانند. تمام کودکان آمریکایی باید قرار گرفتن در شرایط خطرناک را درک کنند.»
جنگ به طرز فوق العاده ای همانطور که تلفات می دهد، بار مالی نیز دارد. تا سال 2009 هزینه حمله عراق و اشغال آن از مرز یک تریلیون دلار گذشت. طی دهه شصت و اوایل دهه هفتاد میلادی، محافظه کاران مغلوب تلفات انسانی در ویتنام، از هزینه مالیاتی وحشت زده بودند. مجله تایمز در شماره 13 جولای سال 1970 خود نوشت: «افسانه رشد سرمایه داری در جنگ هرگز اینگونه غلط نبوده، در حالی که دولت نیکسون در حال مبارزه با تورم ناشی از جنگ است، سود شرکت ها در حال سقوط و نرخ بیکاری به شدت رو به افزایش است. نیازهای ضروری مردم به کناری گذاشته شده تا بودجه نظامی لازم تامین شود.»
جورج دبلیو بوش، رئیس جمهور آمریکا با آگاهی از چنین نگرانی هایی در میان قشر بازاری که حزب جمهوری خواه را از نظر مالی حمایت می کرد، هزینه جنگ علیه عراق و افغانستان را خارج از کتاب ها نگه داشت و با اتکا به حیله محاسباتی جدیدی، هزینه جنگ با ترور را از تخصیص بودجه های مکمل و اضطراری تامین کرد. از حادثه 11 سپتامبر به بعد، بودجه پنتاگون دیگر شامل هزینه فعالیت های اولیه برای به راه انداختن جنگ نمی شد. بله، جنگ های قرن بیست و یکم به بدهی دولتی اضافه می شود اما این افزایش ها به ارقامی که از سوی رسانه های اقتصادی با عنوان کسری بودجه سالانه گزارش می شود افزوده نمی شود. بی توجهی بهترین دوست سیاست مداران است.
دور از دید، دور از ذهن (از دل برود هر آنچه از دیده برفت)
از دهه شصت تا اوایل دهه هفتاد تماشاگران تلویزیون و خوانندگان روزنامه در آمریکا، به طور مرتب با تصاویری از خط مقدم روبرو بودند که حتی طرفداران دو آتشه جنگ را مجبور می کرد سوالاتی را در مورد درستی این جنگ در ذهن خود مطرح کنند. مارک آتوود لارنس در کتاب خود، "جنگ ویتنام، مختصری بر تاریخ بین المللی" می نویسد: «جریان گزارش ها و تصاویر رسانه ها که بیانگر قتل عام بود، نشان می داد که آمریکا درگیر جنگی خونین و فاقد صفات انسانی شده است. برای مثال، روزنامه ها و برنامه های تلویزیونی در سراسر کشور تصاویر نفرت انگیزی از مامور پلیس ویتنامی در جنوب را نشان می داد که یک زندانی جبهه ملی آزادی را با بریدن سر اعدام می کند.»
جنگ جهانی با ترور که تحت نظارت اوباما از افغانستان و عراق به لیبی رسیده و در عین حال گسترش حملات هوایی مخفیانه به پاکستان، جنگ هایی در یمن و سومالی که آمریکا مسئول حداقل نیمی از آنها است، از نظر تحلیل گران تلویزیونی آمریکا، مطمئناً شامل تصاویر مشابه بی شماری در واقعیت است.
فعالیت های نظامی آمریکا در لیبی، یمن و سومالی به ندرت ثبت می شوند. بسیاری از مردم آمریکا حتی نمی دانند که چنین جنگ هایی در حال وقوع است و حتی نمی دانند چنین کشورهایی در کدام بخش این کره خاکی قرار دارند. بر اساس نظرسنجی مارس سال 2011، تنها 58 درصد از مردم آمریکا می دانستند که لیبی در شمال آفریقا واقع شده است.
جاناتان اسکل، اخیرا در هفته نامه نیشن از ادعای دولت اوباما که اعلام کرده بود برای جنگ علیه لیبی نیازی به تصویب کنگره نیست، چراکه نیروهای آمریکایی در این جنگ هوایی در خطر قرار ندارند، ابراز شگفتی کرده و می نویسد: «جنگ تنها زمانی اتفاق می افتد که آمریکایی ها بمیرند، زمانی که ما بمیریم. اگر مردم لیبی بمیرند، مرگ امر متفاوتی است چراکه هیچ نامی از آنها برده نمی شود. اگر آنها حمله کنند، این یک جنگ است، اگر ما حمله کنیم جنگ نیست.»
عراق و افغانستان جنگ های واقعی هستند که اتفاق افتاده اند. هزاران تن از سربازان آمریکایی کشته شده اند و ده ها هزار تن از آنها به شدت زخمی اما تصاویر این جنگ های واقعی چنان سانسور شده که یک شهروند آگاه آمریکایی که هر روز اخبار را دنبال می کند کاملاً حق دارد اگر تصور کند جنگ های اخیری که کشورش درگیر آنها است بدون هیچ خونریزی صورت می گیرد.
روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز در شماره ماه سپتامبر 2009 می نویسد: «تصاویر نیروهای کشته شده یا در حال مرگ نیروهای آمریکایی در عراق و افغانستان طی سال های اخیر به ندرت منتشر شده و این شرایطی نیست که در طول جنگ ویتنام با آن روبرو بودیم.»
دولت بوش تصاویر تابوت های پیچیده شده در پرچمی که به پایگاه نیرو هوایی دوور می رسید را سانسور می کرد. تصاویری که هنوز از زمان جنگ ویتنام در ذهن آمریکایی ها مانده است. مردم آمریکا 40 سال پیش شاهد هزاران تصویر از جسد سربازان ویتنامی و آمریکایی بودند، عکس هایی که از سوی عکاسان جنگی که در میان واحدهای نظامی آمریکا اعزام می شدند، تهیه می شد اما امروز تمام این افراد باید عکس های تهیه شده را به بخش سانسور نظامی تحویل دهند تا برای عبور تاییدیه بگیرند. یک خبرنگار آمریکایی زمانیکه از جنگ خلیج فارس در سال 1991 بازگشت دریافت هیچ یک از عکس هایش برای همکارانش ارسال نشده است.
زمانیکه باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا از انتشار تمام پرونده های مربوط به زندان ابوغریب در رسانه ها امتناع کرد، هیچ کس به اندازه فیلیپ گورویچ، نویسنده مجله نیویورکر در مقابل چنین سانسورهایی ابراز ناراحتی نکرد. وی در این مجله نوشت: «اگر وانمود می کنیم که برای آگاهی و اثبات آنچه در حال وقوع است، نیاز به دیدن عکس های بیشتری داریم، چه کسی را فریب می دهیم جز خودمان؟»
کشته ها و زخمی های افغانی، عراقی، پاکستانی، سومالیایی، یمنی و لیبیایی از فرهنگ عامه آمریکا حذف شده اند.