ناصرالدین شاه به نوشتن خاطرات روزانۀ خود اهتمامی جدی داشت و این کار را در سفرهای دور و درازش هم ترک نمیکرد. خود او نام یادداشتهایش را «روزنامه» گذاشته بود. این روزنامهها جزئیاتی بسیار جالب و خواندنی از کارها و احوالات روزمرۀ شاه و درباریانش را در اختیار ما میگذارند. در اینجا گزیدهای از خاطرات یک روز از سفر دوم شاه به فرنگستان را میخوانید.
دومین سفر ناصرالدین شاه به اروپا در فروردین سال ۱۲۵۷ شمسی آغاز شد؛ او در این سفر ابتدا به روسیه رفت و سپس عازم کشورهای مجارستان، آلمان، فرانسه و اتریش شد.
به گزارش فرادید، این خاطره مربوط به روز چهارشنبه هشتم خرداد سال ۱۲۵۷ است؛ در این روز ناصرالدینشاه در شهر ورشو لهستان حضور داشته و در ضمن بازدیدهای روزانهاش به یک تماشاخانه نیز رفته است.
در ورشو توقف شد... از رطوبت هوای این مملکت است که همه جا سبز است، هوای گیلان و مازندران را دارد... درختهای قوی سبز، زمین و چمن و خیابانهای خوب، مردم از زن و مرد زیاد میگشتند. این شهر زنهای بسیار خوشگل دارد.
شب را در ساعت هشت بعد از ظهر رفتم تماشاخانه... نزدیک سن نشستیم... بسیار خوب بازی درآوردند و رقاصهای بسیار بسیار خوشگل داشت، خوب رقصیدند... رقاص اول اینجا مثل مال مسکو لاغر و بدگِل بود...
چهار نفر دختر که از یک خانواده و خواهر بودند در آخر لژ ما نشسته بودند، مادرشان مرده است، پدر دارند، صاحب دولت هستند، دخترها شوهر نرفتهاند، به میل خودشان زندگی میکنند، ساعدها و سینهها باز مثل حوری بهشت نشسته بودند، چشم ما که به آنها افتاد دیگر دوربین را [برای تماشای نمایش]برنداشتیم، به طوری که خودشان هم فهمیدند و غمزات غریب میکردند.
در حق اینها شیخ [سعدی]مرحوم گفته است:
«سیر نمیشود نظر بس که لطیف منظری»
خلاصه الی آخر به تماشای آنها گذشت و الی صبح افسوسها خورده شد. بعد از اتمام [نمایش]با کمال اندوه به منزل آمدیم و شام خورده خوابیدیم.