محسن هاشمی، طی یادداشتی در روزنامه شرق با عنوان «بحران خاورمیانه و دکترین آیتالله» نوشت: خطبههای نمازجمعه رهبر معظم انقلاب، فصل جدیدی در حوادث خاورمیانه گشود.
در شرایطی که صداوسیما و رسانههای عمومی، پس از ترور شهید سیدحسن نصرالله بر طبل جنگ و تنش میکوفتند، رهبر انقلاب بهصراحت بر لزوم آرامش و پرهیز از شتابزدگی در مقابله با اقدامات رژیم صهیونیستی تأکید کردند و این شرایط لزوم تدوین و تبیین دکترین سیاست خارجی نظام را متناسب با شرایط موجود را بیشازپیش نشان میدهد.
شرایط امروز بیشباهت به سالهای نخست انقلاب نیست. در ابتدای انقلاب، یکی از مسائل مهم کشور وجود جریانات تندرو در کشور بود.
در سیاست خارجی، جریانی وجود داشت که اولویت نخست را صدور انقلاب، آنهم از نوع سختافزاری و نظامی به دیگر کشورهای مسلمان و حتی غیرمسلمان جهان سوم میدانست.
فعالیت خودجوش شهید محمد منتظری، فرزند مرحوم آیتالله منتظری، در این حوزه با تأسیس واحد نهضتها در سپاه پاسداران از سوی سیدمهدی هاشمی از نزدیکان ایشان تداوم پیدا کرد و حتی پس از دستگیری سیدمهدی هاشمی در میانه دهه ۶۰ این تفکر از طرف طیف انقلابی تندرو ادامه یافت و در شرایطی که نظام درصدد تعامل با عربستان سعودی برای یافتن راهی برای خاتمه جنگ و انزوای صدام بود، این گروه اقدام به اعزام مواد منفجره به جده کردند که از طرف پلیس عربستان دستگیر شدند و مسئلهای بر مشکلات بیشمار سالهای سخت دهه ۶۰ افزوده شد.
در نگاه این طیف، هدف اصلی انقلاب اسلامی مبارزه با استکبار جهانی و امپریالیسم بود و طبیعی است که برای تحقق این هدف، هزینههایی مانند آسیبدیدن دیپلماسی کشور و منافع ملی باید پذیرفته شود.
با خاتمه دفاع مقدس، فصل جدیدی در سیاست خارجی کشور گشوده شد که مبدع آن آیتالله هاشمیرفسنجانی بود.
ایشان دیدگاه خود را در سیاست خارجی در چارچوب دکترین «امالقری» تدوین و تبیین کرد. در دکترین امالقری، مبنا و اساس سیاست خارجی و تعامل برونمرزی نظام جمهوری اسلامی، حفاظت، تقویت و توانمندسازی ایران بهعنوان امالقرای جهان اسلام یعنی مرکز و محور کشورهای اسلامی است و هر اقدامی که به ایران آسیب برساند، در راستای اهداف انقلاب نیست.
این دکترین در برابر دیدگاه جریان انقلابی تندرو قرار داشت که با قربانیکردن ایران میخواست اهداف انقلاب اسلامی را محقق کند، اما آیتالله هاشمیرفسنجانی، انقلاب اسلامی را میوه و محصول ایران میدانست و هر اقدامی را که منجر به ضربه به منافع ملی ایران و زندگی و آینده مردم ایران بشود، خلاف اهداف اصلی انقلاب میدانست.
البته این دکترین ریشه در تفکر اصیل اسلامی و قرآن دارد، همانگونه که زمانی که در سال ۱۳۶۰، نیروهای انقلابی تندرو قصد ورود به جنگ با اسرائیل را داشتند و حتی نیرو اعزام کردند، امام خمینی اولویت نخست کشور را دفاع از ایران در برابر تجاوز عراق عنوان کرد و رزمندگان را از سوریه و لبنان به ایران بازگرداند.
اکنون پس از گذشت نزدیک به نیمقرن از پیروزی انقلاب، مجددا دوگانه تندروی و عقلانیت در سیاست خارجی ما مطرح شده است.
نباید شهادت سیدحسن نصرالله که خود از چهرههای شاخص گفتمان عقلانیت در مقاومت اسلامی بود و بارها به صراحت امنیت و عادیسازی در روابط خارجی جمهوری اسلامی را یکی از عوامل مهم برای حفظ مقاومت اسلامی در برابر رژیم صهیونیستی عنوان کرده بود، ایران را به ورطه شتابزدگی و تندروی در سیاست خارجی سوق دهد؛ همان امری که رهبر انقلاب روز جمعه صراحتا نفی کردند.
واقعیت آن است که اگر در جریان تقابل با اسرائیل منافع ملی ایران آسیب ببیند یا زندگی عادی مردم دچار اختلال و کاستی شود، بازنده مقاومت اسلامی و برنده رژیم صهیونیستی است، چراکه با تضعیف ایران، جریان مقاومت مهمترین حامی خود را از دست میدهد.
کسانی که امروز با تابلو و ژست انقلابیگری، رئیسجمهور و وزارت خارجه را متهم به کوتاهی و قصور و تقصیر در برخورد با رژیم صهیونیستی میکنند، آگاهانه یا ناآگاهانه در راستای تحقق هدف ۴۰ساله اسرائیل مبنی بر به دام انداختن ایران و ایجاد زمینه برای ضربهزدن به زیرساختهای دفاعی و اقتصادی کشور حرکت میکنند، هدفی که در ۴۰ سال گذشته با تدابیر امام خمینی و رهبر انقلاب، تاکنون رخ نداده و حتی در سالهای دفاع مقدس با وجود آنکه صنایع هستهای عراق هدف بمباران اسرائیل قرار گرفت، فرصت حمله به مراکز نظامی و غیرنظامی ایران به ارتش رژیم صهیونیستی داده نشد.
امروز بیش از هر زمان دیگری کشور به وحدت ملی و انسجام نیاز دارد و هر دستی که بر طبل تفرقه میکوبد و با تابلوی انقلابیگری مسئولان کشور را به خیانت و کوتاهی متهم میکند، از آستین موساد بیرون آمده است.
دکترین امالقرای آیتالله هاشمیرفسنجانی، یک مدل عقلانی، اسلامی و انقلابی است که توجه به آن از سوی دولتمردان، نخبگان و کارشناسان سیاست خارجی میتواند ایران عزیز را مانند گذشته از این پیچ سخت تاریخی عبور دهد.