نایب رئیس جبهه اصلاحات گفت: یادم میآید در دهه هفتاد یکی از فعالان روزنامه نگار اصولگرای آن زمان در مقالهای نوشت هنر جمهوری اسلامی این است که هزینه فعالیت سیاسی را برای منتقدان خود بسیار بالا میبرد. از نظر او این یک هنر بود اما این نهایت بیهنری است که یک سیستم سیاسی از تبدیل مخالف به منتقد و از منتقد به موافق ناتوان باشد. برخی از جریانهای افراطی که در نهادهای قدرت حضور دارند یا مستظهر به بخشهایی از حاکمیت هستند، رسالت خود را تقویت روند تبدیل موافق به منتقد و منتقد به مخالف میدانند. به عقیده من هرچند این گروهها در قالب رسانه یا تشکل سیاسی عمل میکنند اما نباید کار آنها را به حساب احزاب سیاسی گذاشت. زیرا آنها ماهیتاً نه حزب هستند و نه رسانه.
به گزارش ایلنا، محسن آرمین نایب رئیس جبهه اصلاحات در ارزیابی نامه اخیر فائزه هاشمی درباره رفتارهای دیکتاتور مآبانه برخی زندانیان در زندان، گفت: اقدام خانم فائزه هاشمی را در نقد علنی رفتارهای استبداد طلبانه در زندان شجاعانه ارزیابی میکنم. با کمال تأسف وضعیتی که خانم هاشمی به نقد آن پرداختهاند هرچند پدیده محدودی است اما در زندانهای سیاسی امر بیسابقهای نیست. پیش از انقلاب مجاهدین خلق در زندان سرآمد این گونه برخوردها بودند. در سالهای اخیر افرادی که در رابطه با این سازمان دستگیر شدهاند و به ویژه سلطنت طلبان در زندان به این رفتار شهرهاند.
آرمین گفت: رفتارهای انحصارطلبانه در زندانها عموماً منشاء ایدئولوژیک، روانشناسانه و نیز فرهنگی دارد. فضای محدود و کوچک زندان بستر مهمی برای بروز این گونه رفتارهاست. این عوامل در بیرون از زندان هم موجودند اما شما در بیرون از زندان در قبال این گونه افراد حق انتخاب دارید. میتوانید از محدوده روابط با این گونه افراد خارج شوید. مجبور به تحمل آنها نیستید اما در زندان چنین امکانی برای شما فراهم نیست.
وی افزود: تحمل محیط بسته زندان به لحاظ روحی در گرو تعاون و همبستگی زندانیان است. به همین سبب همیاری، تقسیم کار، نظم و همبستگی به ویژه میان زندانیان سیاسی به مراتب بیش از مجموعههای دوستان و رفقا در بیرون زندان است. به همین سیاق تحمل انحصار طلبیها، درگیریها و رفتارهای غیراخلاقی در زندان به مراتب سختتر از بیرون است.
وی یادآور شد: پیش از انقلاب، مجاهدین خلق در زندان، هرکسی را که با افکارشان اندکی زاویه داشت یا از جذب او ناامید میشدند، بایکوت میکردند. تصور کنید در یک محیط بسته هیچکس با شما حرف نزند حتی هم غذا هم نشود، دائماً در معرض خندههای تمسخرآمیز و نیش و کنایه باشید. اگر عکس العمل نشان دهید منتظر ضرب و شتم گروهی باشید. تحمل چنین فضایی اعصاب فولادی میخواهد. آنها درباره مخالفان خود یک شعار داشتند و آن این بود کسی که با ما مخالف است با پلیس همکاری میکند. بایکوت و فشار روحی علیه مخالف خود را آنقدر ادامه میدادند تا فرد مجبور شود عفو بنویسد و از آن جهنم خلاص شود. بعد میگفتند دیدید گفتیم هرکس مخالف ما باشد همکار رژیم است.
این فعال سیاسی اصلاح طلب تصریح کرد: رفتارهای دیکتاتور مآبانه در جامعه نیز وجود دارند. عوامل ایدئولوژیک و روانشناسانه این گونه رفتارها البته اگر موجب تضییع حقوق جامعه شود، تنها با آزادی تضارب افکار، تربیت اجتماعی و رشد فرهنگی و نهایتاً قانون قابل مهار است.
وی گفت: یکی از مهمترین خیانتهای رژیم پهلوی به گمان من حاکم کردن انسداد سیاسی و تحمیل مبارزه مخفی و زیر زمینی به جامعه بود. افکار و اندیشهها ایدئولوژیک و اقتدارگرایانه تولید شده در خانههای تیمی و در پستو و به صورت جزواتی مخفی در نظمی سانترالیستی از بالا به پایین دیکته میشد و مثل ورق زر با حرص و ولع خوانده و پذیرفته میشد، بدون آن که در عرصه عمومی مورد نقد و نظر قرار گیرد و سستی و بیپایگی آن برملا شود.
آرمین تاکید کرد: بزرگترین محرومیت جامعه استبداد زده محرومیت از فضای آزاد نقد و تضارب افکار است.
وی همچنین با اشاره به برخی مواضع تندروانه و افراطی در عرصه سیاست گفت: به نظر من مواضع رادیکال در عرصه سیاسی یک پدیده واکنشی است. به میزانی که فضای سیاسی دچار تصلب بیشتری باشد، آزادیها محدودتر و امکان تأثیرگذاری و اصلاح از طرق فعالیت مسالمتآمیز قانونی کمتر باشد، زمینه برای رشد ناامیدی از نتیجه بخش بودن این گونه فعالیتها و گسترش مواضع رادیکال بیشتر میشود. البته آدمها مانند یکدیگر نیستند. همواره افرادی با دیدگاههای رادیکال در عرصه سیاست یافت میشوند. همینجا یادآور شوم مقصود من ارزش داوری نیست. نمیخواهم بگویم رادیکال بودن بد است یا خوب. رادیکال بودن امری نسبی است.
آرمین ادامه داد: امروز برخی جریانهای موجود در حاکمیت مواضع اصلاح طلبان و حتی مواضع آقای خاتمی را تندروانه میدانند. برخی اصلاح طلبان محافظه کار نیز مواضع برخی از افراد اصلاح طلب را ستیزه جویانه میدانند. مقصود من چیز دیگری است. عرض من این است که میان میزان تصلب عرصه سیاست با رشد مواضع رادیکال رابطه مستقیمی وجود دارد.
وی گفت: هرچه هزینه فعالیت قانونی و مسالمتآمیز سیاسی در یک جامعه بیشتر شود و این نوع فعالیتها کمتر نتیجه بخش باشند و امید جامعه از اصلاح از طریق فعالیتهای قانونی مسالمتآمیز کمتر شود، دیدگاههای رادیکال زمینه رشد بیشتری پیدا میکنند.
این فعال سیاسی افزود: یادم میآید در دهه هفتاد یکی از فعالان روزنامه نگار اصولگرای آن زمان در مقالهای نوشت هنر جمهوری اسلامی این است که هزینه فعالیت سیاسی را برای منتقدان خود بسیار بالا میبرد. از نظر او این یک هنر بود اما این نهایت بیهنری است که یک سیستم سیاسی از تبدیل مخالف به منتقد و از منتقد به موافق ناتوان باشد.
آرمین گفت: برخی از جریانهای افراطی که در نهادهای قدرت حضور دارند یا مستظهر به بخشهایی از حاکمیت هستند، رسالت خود را تقویت روند تبدیل موافق به منتقد و منتقد به مخالف میدانند. به عقیده من هرچند این گروهها در قالب رسانه یا تشکل سیاسی عمل میکنند اما نباید کار آنها را به حساب احزاب سیاسی گذاشت. زیرا آنها ماهیتاً نه حزب هستند و نه رسانه.
وی تاکید کرد: در صورت وجود فضای باز سیاسی و نتیجه بخش بودن فعالیتهای سیاسی قانونی و مسالمتآمیز در اداره کشور، اساساً گرایشهای رادیکال اگر هم در میان احزاب وجود داشته باشند با اقبال عمومی مواجه نمیشوند و به سرعت رنگ میبازند. تنها در شرایط شبه انسداد سیاسی و پرهزینه بودن و کم بازده بودن فعالیت سیاسی قانونی و مسالمتآمیز است که دیدگاهها به ناگزیر با اقبال عمومی مواجه میشوند یا ثقل فعالیت سیاسی به خارج از کشور منتقل میشود.
آرمین در پاسخ به این سوال که اگر بنا به نقد درون جریانی باشد به نظر شما سازو کار اصلاح این رویه چیست و چگونه میتوان اهداف کنشگری سیاسی در ایران را از انگیزههای همچون کسب قدرت، ثروت و جایگاه اجتماعی به منافع ملی ارتقاء داد؟ گفت: عرصه فعالیت سیاسی و حزبی هرگز از انگیزههای کسب قدرت و کسب جایگاه و منزلت اجتماعی خالی نخواهد شد. اساساً در بازار فعالیت و رقابت سیاسی به جز این کالاها چیزی عرضه نمیشود.
وی افزود: وجود انگیزههای خدمت خالصانه و بیچشمداشت را در این عرصه انکار نمیکنم اما چنین افرادی بسیار اندک و ناچیزند چندان که به چشم نمیآیند. اتفاقاً کلاه آنها به ویژه در شرایط شبه انسداد سیاسی، همیشه پس معرکه است. کاری که باید کرد قاعدهمند کردن و قانونمند کردن فعالیت و اعتماد به تشخیص مشتریان در این بازار است. باید قوانین حاکم بر عرصه فعالیت سیاسی را چنان سامان داد که این انگیزهها در خدمت رشد و توسعه کشور یا به قول شما در جهت منافع ملی قرار گیرد.
وی افزود: مگر شما انگیزه کسب سود و ثروت در عرصه اقتصادی را میتوانید از بین ببرید که به فکر از بین بردن کسب قدرت و جایگاه و منزلت اجتماعی در عرصه فعالیت سیاسی هستید؟ از این گذشته مرجعی که میخواهد با اعمال محدودیت این عرصه را از انگیزه کسب قدرت و منزلت پاک کند کیست؟ مگر این مرجع برای انجام این مأموریت نیازمند قدرتی فوق همگان نیست با چه اطمینان و تضمینی میتوانید بگویید این مرجع و اطرافیانش از این انگیزهها خالی هستند؟ مگر وجود انگیزه کسب سود و ثروت در عرصه فعالیتهای اقتصادی دلیل موجهی برای محدود کردن این فعالیتها و حاکم کردن فضای شبه انسداد در این عرصه است؟
نایب رئیس جبهه اصلاحات در پاسخ به این سوال که حلقه گمشده ارتباط جامعه با احزاب سیاسی به عنوان واسط میان مردم و حاکمیت به ویژه در دهه اخیر را در چه میبینید؟ گفت: ارتباط جامعه با احزاب سیاسی و نهادهای مدنی، ملاک قدرت حزبی است. این ارتباط در گرو وجود سازوکار شفاف و قانونی برای تقویت نظام حزبی در کشور است. در شرایطی که قانون احزاب و تشکلهای صنفی و آییننامههای مربوطه ضد حزبی و نهاد مدنی است، قوانین انتخاباتی ضد نظام حزبی است و شفافیتی بر مناسبات عرصه سیاست حاکم نیست، نمیتوان از نظام حزبی قدرتمند و در نتیجه نمیتوان از احزاب قدرتمند و ارتباط آنها با جامعه سخن گفت.
وی افزود: سازوکار شفاف یک لفظ نیست، سازوکار شفاف یعنی پاسخگو بودن در برابر رانت سیاسی، رسانهای و مالی. برای یک نمونه رئیس جمهور به صراحت میگوید در دور قبل به دلیلعدم التزام به اسلام رد صلاحیت شده است و ما همه میخندیم و هیچ سازوکاری و هیچ مرجعی وجود ندارد به نمایندگی از سوی جامعه از شورای نگهبان به خاطر این کارش بازخواست کند. شورای نگهبان هم هیچ نیازی به توضیح یا اعتراف به اشتباه نمیبیند.
وجود رقبای سیاسی و رسانهای وابسته به نهادهای نظامی و امنیتی عملاً رقابت واقعی و منصفانه را ناممکن میکند
این فعال سیاسی تصریح کرد: نمونه دیگر عملکرد صدا و سیماست. باند قدرتمندی این سازمان را اداره میکند که حتی با نتیجه انتخابات در سطح ملی و به قدرت رسیدن رئیس جمهور و دولتی با گرایش متفاوت، جایگاه و قدرتش متزلزل نمیشود.
آرمین گفت: ارتباط جامعه با احزاب سیاسی در گرو اختصاص عرصه رقابت سیاسی به احزاب مستقل است. وجود رقبای سیاسی و رسانهای وابسته به نهادهای نظامی و امنیتی عملاً رقابت واقعی و منصفانه را ناممکن میکند چون رقابت منصفانه در شرایط برابر شکل میگیرد. در عرصهای که احزاب مستقل اعضایشان به رغم شایستگی صرفاً به خاطر حزبی بودن از احراز پست و مسؤلیت محروم میشوند رقابت منصفانه شکل نمیگیرد و احزاب قدرتمند به وجود نمیآیند.