سینمای ایران به عنوان یکی از بسترهای هنری مهم، به دفعات محیطهای آموزشی و مدرسه را بهعنوان محل وقوع داستانهای خود انتخاب کرده است. این فیلمها نه تنها به بازتاب زندگی دانشآموزان و آموزگاران پرداختهاند، بلکه مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جامعه را نیز از زاویهای خاص و منحصر به فرد به تصویر کشیدهاند.
به گزارش برترینها، در این مقاله، پنج فیلم شاخص سینمای ایران که بخش زیادی از داستان آنها در مدرسه میگذرد را به بهانه فرارسیدن اول مهر بررسی میکنیم.
کارگردان: پیمان معادی
بمب یک عاشقانه داستانی احساسی و انسانی را در دوران جنگ تحمیلی ایران روایت میکند. این فیلم که به زندگی ایرج (پیمان معادی) و میترا (لیلا حاتمی) در میانه بمبارانهای سال ۶۶ میپردازد. بمب با تمرکز بر روابط عاشقانه و اجتماعی در دورهای از تاریخ که پر از اضطراب و نگرانی است، بسیاری از صحنههای خود را در محیط مدرسه میگذراند. شخصیت اصلی فیلم، ایرج، معلم مدرسه است که با چالشهای زندگی شخصی و حرفهای خود روبهرو میشود. صحنههای مدرسه در این فیلم، نمادی از تأثیر جنگ بر زندگی روزمره و روابط انسانی است.
سه فضای فیلم «بمب» در واقع از هم گسسته شده است، خاصه آن که مثلا در مدرسه با یک فضای گوتیک (کمدی سیاه) مواجهیم. تیپ سیامک انصاری و آن همه تاکید بر سخنرانیهای سر صف و گیر و گورهایش به دیوارنویسیها است که با شعارهایی ایدئولوژیک (مرگ بر آمریکا، اسرائیل، انگلیس) ایجاد شده، همه شاید نگاه محترمی پشتش داشته باشد، اما در روایت جای نگرفته، چون دقایقی بعد در کنار یک ملودرام سردگم و در خانه میترا و ایرج قرار میگیرد و بعد در کنار پناهگاهی که دوربینش مستند است. مخاطب سه لحن را به فاصله کم در کنار هضم نمیکند. مدرسه کمدی دارد کمدی سیاه، پناهگاه رئالیتهترین وجه ماجراست و میزانسنهای محترمی هم دارد، خانه هم که رهاترین بخش داستان است.
کارگردان: بهرام بیضایی
داستان فیلم «رگبار» درباره آقای حکمتی، معلم جدید مدرسهای در جنوب شهر است. وی در آغاز ورود به کلاس درس، یکی از شاگردانش به نام مصیب را از کلاس بیرون میکند. عاطفه، خواهر مصیب، به اعتراض نزد آقای حکمتی میرود، حکمتی به او ابراز علاقه میکند. آقارحیم، قصاب محله، نیز به خواهر مصیب علاقه دارد.
آقای حکمتی با بازی به یاد ماندنی پرویز فنیزاده فردی خجالتی، کمحرف و معلمی روشنفکر است که در نهایت هم در عشق شکست میخورد و هم با وجود موفقیتهایش در مدرسه، حکم انتقال به مدرسهای دیگر دریافت میکند. آقای حکمتی نماد آدمی است که در میان روابط منحط اجتماعی زمان خود میکوشد برخلاف جریان آب شنا کند هرچند که مدام در معرض تهدید است.
کارگردان: ناصر تقواییای ایران به کارگردانی ناصر تقوایی، فیلمی با مضامین سیاسی و اجتماعی است که بخش زیادی از آن در یک مدرسه کوچک در یک شهر کوچک در دوران انقلاب میگذرد. در روستای ماسوله مردم زندگی عادی خود را دارند. بازار با شور و رونق خود نوای زندگی دارد. تماماً در روستا رنگ است و سرود. این روستا تنها یک مدرسه دارد، در یکی از کلاسها، معلم سرود با بازی حسین شرسار دانشآموزان و مردم روستا را با نوای ویولن خود جادو میکند. اما ورود این تازه نظامی، رونق بازار را از بین میبرد، خشونت و نظامیگری را وارد مدرسه میکند.
موسیقی را از جادویی بودن خارج میکند و میخواهد موسیقی سفارشی برایش ساخته شود. اما این معلم با شرافت زیر بار این خواستهی ننگین نمیرود تا جایی که حاضر میشود موسیقی وطن پرستانه و پر از زیبایی «ای ایران» را در مراسم ارتقاء درجه و افسری آقای مک وندی با گروه سرود مدرسه بنوازد. اما نوای انقلاب تمام روستا را میگیرد و این مراسم هیچگاه برگزار نمیشود.
کارگردان: آرمان خوانساریان
فیلم جنگل پرتقال داستان معلمی به نام «علی بهاریان» و با نام هنری «سهراب بهاریان» است که در رشته نمایشنامهنویسی تحصیل کرده و حالا پس از سالها بیکاری به تازگی در یک مدرسه به عنوان معلم ادبیات مشغول به کار شده است. معلمی آنچنان سختگیر که در عرض ۳ روز ۵ نفر را از کلاس اخراج میکند و حالا از طرف مدیر تهدید میشود که اگر تا ۲ روز دیگر مدرک تحصیلیاش را تحویل ندهد، عذرش را از مدرسه میخواهند!
جنگل پرتقال کلاس درسی است از آموزههای اخلاقی برای عبرت و پندگیری. فیلم دو روی یک سکه است، همان معلوم و مجهول آقا معلم فارسی در ابتدای فیلم. فیلم با وجه مجهول کاراکتر آغاز میشود، داستان جلو میرود، حقیقت برملا میشود، شخصیت شکست میخورد و درصدد جبران برمیآید و تلنگر پایانی فیلم. فیلم به ما میآموزد گریزی از حقیقت نیست، حتی اگر سالها از آن گذشته باشد و کتمان شده باشد، روزی، جایی و زمانی مشخص میبایست پاسخگو باشیم.
کارگردان: آیدا پناهنده
«اسرافیل» یک داستان دارد، اما این داستان سه تکه مجزا با شخصیتهای مرتبط به هم دارد. فیلم راوی داستان زندگی سه نفر است. فیلم با اتفاقی ناگوار برای ماهی آغاز میشود و بعد در ادامه به زندگی سارا میپردازد و در انتخاب هم نوبت به بهروز میرسد. این فیلم سه داستان مرتبط را به صورتی که هرکدام نسبتی با دیگری برقرار میکنند، نشان میدهد. تکه اول «اسرافیل» پر از مکث است. این مکث و کندی و تعلل کمک میکند تا ما با موقعیت ماهی و خلایی که او حس میکند رو به رو شویم. با سکوتی که انگار سراسر زندگی اش را گرفته است.
ماهی (هدیه تهرانی) معلم است و در سن میانسالی جایگاه شغلی نسبتا خوبی در یک مدرسه به دست آورده است، اما رگههای افسردگیاش روی برخورد او با دختران مدرسه تاثیر میگذارد. چه در فضای مدرسه و چه در فضای روستایی که ماهی در آن زندگی میکند طعنه و کنایههایی از دیگران دربارهی گذشتهاش موجب آزار او میشود. در این میان گویی راه تسکین زنی که متوجه شده دیگر باردار هم نمیشود خوردن دارو است.
فیلمهای ایرانی که در محیط مدرسه روایت میشوند، نه تنها به بازتاب زندگی آموزشی و تربیتی پرداختهاند، بلکه در بسیاری از موارد، محیط مدرسه را بهعنوان بستری برای نمایش چالشهای اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی جامعه ایران به کار گرفتهاند. از آثاری مانند "رگبار" تا فیلمهایی مانند "بمب یک عاشقانه" که تأثیرات جنگ را بر نسلهای آینده بررسی میکند، این فیلمها نشان میدهند که مدرسه میتواند جایی باشد که در آن، داستانهای عمیقتری از زندگی افراد روایت شود. این آثار هر یک به نوعی بازتابی از جامعه و تحولات آن در طول زمان هستند و مدرسه بهعنوان مکانی که نسلهای جدید را پرورش میدهد، در قلب این داستانها جای گرفته است.