فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو
گفتمای بخت بخفتیدی و خورشید دمید
گفت با این همه از سابقه نومید مشو
گر روی پاک و مجرد چو مسیحا به فلک
از چراغ تو به خورشید رسد صد پرتو
تکیه بر اختر شب دزد مکن کاین عیار
تاج کاووس ببرد و کمر کیخسرو
گوشوار زر و لعل ار چه گران دارد گوش
دور خوبی گذران است نصیحت بشنو
چشم بد دور ز خال تو که در عرصه حسن
بیدقی راند که برد از مه و خورشید گرو
آسمان گو مفروش این عظمت کاندر عشق
خرمن مه به جوی خوشه پروین به دو جو
آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت
حافظ این خرقه پشمینه بینداز و برو
شرح لغت: معنی لغتی برای این غزل وجود ندارد.
۱- حضرت حافظ در بیتهای چهارم و ششم میفرماید:
بر ستاره اقبال که شب هنگام دزدی میکند، اعتماد نداشته باش که این درد، زیر دست، ماهر تاج کاووس و کمربند شاهی کیخسرو را ربوده است و زندگی آنها را در هم پیچید.
* چشم بد از خال سیاه و زیبای تو دور باشد که در میدان شطرنج، زیبا با پیاده بازی کردی و بر ماه و خورشید که شهسواران آسمان میباشند، پیشی گرفتی و مسابقه را بردی.
حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.
زندگی و جهان نشانه کوچکی از عظمت الهی است و عمر فرصتی است کوتاه که خدا در اختیار انسانها قرار داده است. به فکر عاقبت خود نیز باش و توشهای برای زمان محاسبه فراهم بیاور. گرچه کمی دیر شده، ولی از رحمت و عفو الهی نومید مشو و به جهان و زر و زیور فانی آن تکیه مکن تا خداوند یاری ات فرماید.