بعد از فوت مصباح یزدی، جبهه پایداری اگرچه از بیرون انسجام خود را حفظ کرد، اما بروز و ظهور دو حلقه در درون جبهه غیرقابل انکار است؛ حلقه آقاتهرانی و حلقه صادق محصولی. اما چگونه درگذشت مصباح یزدی ستاره بخت شاگرد خلف او، مرتضی آقاتهرانی را رو به افول برد؟
به گزارش خبرآنلاین، وقتی در سالهای ابتدایی دهه ۵۰ طلبه جوانی از مدرسه حقانی بیرون آمد تا زیر سایه مُرادش راه و رسم دیگری از زندگی را تجربه کند شاید نه خود او و نه مرادش تصور نمیکردند که نزدیک به نیم قرن بعد، این طلبه جوان، بعد از بالغ بر یک دهه در مرکز توجه بودن و شمایل جبهه پایداری شدن ستاره بخت اش رو به افول باشد.
این که چه شد که «مرتضی آقاتهرانی»، شاگرد خلف محمدتقی مصباح یزدی که تا زمان حیات مصباح در مرکز توجه بود و صاحب اختیار جبهه پایداری، بعد از فوت او به حاشیه رفت و قافیه دبیرکلی را هم به صادق محصولی باخت، ریشه در رخدادها و دلایل مختلفی دارد. با این حال این پایان آقاتهرانی نیست. او هرگز نخواسته در مرکز توجه باشد، اما وضعیت فعلی در درون مجلس دوازدهم و در داخل تشکل پایداری نیز مطلوب او نیست.
مرتضی آقاتهرانی میخواهد «تصمیمساز» باشد، با این که این روزها، در روزگار حضیضی بعد از فوت مرادش بال و پر این تصمیمسازی از او سلب شده است.
این که مرتضی آقاتهرانی برای نخستین بار کی و کجا محمدتقی مصباح یزدی را ملاقات کرده مشخص نیست، اما بدون تردید روزی که از مدرسه حقانی بیرون آمد نقطه آغاز راهی است که سرنوشت سیاسی او را به مصباح یزدی گره زد.
در بخش «زندگینامه» پایگاه حفظ و نشر آثار او که به عنوان «پایگاه حفظ و نشر آثار استاد مرتضی آقاتهرانی» در فضای اینترنت قابل دسترسی است، در مطلب منتشر شده در شهریور سال ۱۳۹۷ قید شده که «او پس از پایان سال سوم در این مدرسه، از حضور در آن انصراف داده است».
برخی دلیل خروج او را اختلاف نظر با اساتید و جریان غالب بر مدرسه عنوان میکنند، اما در زندگینامه اش در پایگاه خبری مذکور موضوع انصراف او تنها با این ادبیات روایت شده است: «در سال چهارم طلبگی، به دلایلی از مدرسه حقانی بیرون آمد و با حدود بیست وپنج نفر از دوستان در ساختمانی زندگی میکرد که تحت نظارت حضرت آیت الله استاد مصباح بودند».
در سالهای بعد آقاتهرانی زبان گویای مصباح یزدی برای بسیاری از مسائل بود و البته از حمایتهای مصباح یزدی نیز بی دریغ نبود. زیر سایه مصباح و موسسه اش بود که آقاتهرانی راهی کانادا و آمریکا شد و در سالها بعد هم وقتی دوست و دشمن درباره گرین کارت آقاتهرانی زخم زبان زدند، مصباح یزدی باز هم حمایتش را از او دریغ نکرد.
زیر سایه مصباح یزدی بود که آقاتهرانی به عنوان استاد اخلاق راهی دولت محمود احمدی نژاد شد. همانجا که برای احمدی نژاد و وزرایش موعظه میکرد؛ موعظههای آقاتهرانی و توصیههای او البته حداقل در رییس دولت وقت کم اثر بود. کما اینکه موضوع اختلاف او و همفکرانش با محمود احمدی نژاد بعدها نطفه تشکیل جبهه پایداری شد.
در هر حال همین جلسات باعث شد که کم کم مزه سیاست به مذاق آقاتهرانی خوش بیاید و او از حوزه انتخابیه تهران نامزد نمایندگی در مجلس هشتم شد و به مجلس راه یافت، سالهای اوج مرتضی که میخواست شمایل جوانتر مصباح یزدی باشد و تا زمان حیات او نیز چهره اصلی جبهه پایداری بود و در مجلس هشتم و نهم هم رهبر اصلی جریان مخالف علی لاریجانی و حسن روحانی بود. با فوت مصباح یزدی، اما معادله تغییر کرد.
بعد از فوت مصباح یزدی، جبهه پایداری اگرچه از بیرون انسجام خود را حفظ کرد، اما بروز و ظهور دو حلقه در درون جبهه غیرقابل انکار است؛ حلقه آقاتهرانی و حلقه صادق محصولی.
به رغم تلاشهای آقاتهرانی برای تکیه زدن بر جایگاه مصباح یزدی- به عنوان رهبر معنوی جبهه پایداری- و تداوم جایگاه دبیرکلی این تشکل، اما هیچ کدام از این موارد محقق نشد. درآوردن ردای دبیرکلی از تن آقاتهرانی توسط حلقه محصولی آن هم در زمانی که مصباح یزدی هنوز در قید حیات بود و تنها در بیمارستان بستری شده بود نوید از آغاز دوران افول آقاتهرانی میداد.
۲۹ آذرماه سال ۱۳۹۹ آقاتهرانی پس از یک دهه دبیرکلی جبهه پایداری جای خود را به «صادق محصولی» داد؛ مرد پشت پرده این تشکل که حمایت مادی و منابع مالی اش در ساماندهی فعالیتهای سیاسی پایداریها محور خبرها و داستانهای زیادی بود.
عمر روح الله حسینیان که حامی همیشگی و معروف محصولی بود، کفاف نداد تا دبیرکلی هم حزبی محبوبش را ببیند، اما روایت او از نقش و جایگاه محصولی ۱۲ سال قبل از رسیدن او به صندلی دبیرکلی برای اثبات این ادعا کافی است: «اصولگرایان باید یک نفر پولدار هم داشته باشند تا از آنها حمایت کند تا بتوانند رای بیاورند!»
در شرایطی که آلترناتیو درون جبههای آقاتهرانی یعنی روح الله حسینیان نیز فوت کرده بود و دبیرکلی را نیز به صادق محصولی واگذار کرده بود، آقاتهرانی سعی کرد تا جایگاه جدید راهبری معنوی جوانان جبهه پایداری را از آن خود کند. با این وجود با گذشت نزدیک به سه سال از این رخدادها نه تنها مقبولیتی که درباره مصباح یزدی در اصولگرایان سنتی و جوانان وجود داشت حول محور آقاتهرانی شکل نگرفت بلکه جایگاه او بیش از پیش رو به افول کرد. افولی که چند عامل آن را تسریع و تثبیت کرد.
به نظر میرسد علی رغم فاصله گرفتن مرتضی آقاتهرانی و بسیاری از دیگر چهرههای سیاسی که هسته اولیه جبهه پایداری را تشکیل دادند، از محمود احمدی نژاد هنوز و همیشه پیوندهای ناگسستنی بین آنها وجود دارد. مرتضی آقاتهرانی سعی کرد در ماجرای ۱۱ روز خانه نشینی احمدی نژاد نقش میانه دار را بازی کند، اما نتوانست.
او و نزدیکانش اگرچه دوران احمدی نژاد را پشت سرگذاشتند و با تاسیس جبهه پایداری سعی کردند تا با ریبرندینگ خود جلوه تازهای از پایداری و انقلابی گری را نمایش دهند، اما نتوانستند نه همه پیوندهای خود با جریان احمدی نژاد و شخص او را قطع کنند و نه از زیر بار هزینهای که احمدی نژاد به آنها تحمیل کرده بود شانه خالی کنند.
این مساله در شرایطی بیش از پیش قابل ارزیابی است که به نظر میرسد ارتباط بین صادق محصولی و احمدی نژاد قویتر از ارتباط بین احمدی نژاد و آقاتهرانی و حلقه منتسب به اوست، اما هزینه احمدی نژاد را بیشتر حلقه آقاتهرانی و او پرداخت کردند.
نوع کنش آقاتهرانی در مقابل قالیباف در ایام انتخابات مجلس یازدهم و بعد از آن از دیگر مسائلی است که در شرایط فعلی نوعی گوشه نشینی را بر او مسلط کرده است. آقاتهرانی در ایام انتخابات مجلس یازدهم شمایل درگیری با محمدباقر قالیباف شد. در مجلس یازدهم هم او با نشستن بر صندلی ریاست کمیسیون فرهنگی و البته نوعی راهبری جریان آنتی قالیباف در مجلس سعی در تشکیل یک جبهه پایداری جدید در دل جبهه پایداری – اینبار در تقابل با قالیباف- داشت.
ماجرای درگیریهای رسانهای آقاتهرانی و جریانی که جوانان جبهه پایداری خوانده میشدند با مجتبی توانگر شمایل رسانهای محمدباقر قالیباف بر سر لایحه حجاب و داستانهای دیگر آقاتهرانی را به شمایل ناسازگاری جبهه پایداری با شورای ائتلاف اصولگرایان و قالیباف تبدیل کرد.
وقتی در آستانه انتخابات مجلس دوازدهم خبر توافق مخفی محصولی با قالیبافیها بر سر لیست مشترک منتشر شد، اخباری نیز از اعتراض جوانان انقلابی زیر سایه آقاتهرانی به این توافق نیز به گوش رسید. با این وجود نه صادق محصولی مرد کوتاه آمدن بود و نه آقاتهرانی به دنبال جنجال آفرینی.
آقاتهرانی در طول عمر مجلس یازدهم نشان داد که میخواهد مرد تصمیم ساز در سکوت باشد. از استادی اخلاق در دولت نهم به استاد استفاده از اصل ۸۵ قانون اساسی برای تصویب طرحها و لوایح مورد نظر خود رسیده بود. با وجود همه این موارد توافق محصولی با شورای ائتلاف درباره لیست مشترک با آن ها، وزن دو حلقه آقاتهرانی و محصولی و جایگاه هر کدام را نشان داد.
حالا انتخابات مجلس دوازدهم و ریاست جمهوری چهاردهم سپری شده است. دو رییس قوه- قالیباف در رای مجلس و مسعود پزشکیان در راس دولت- نشان از شکست خواستههای جریان آقاتهرانی در دو انتخابات اخیر دارد. علاوه بر این نیروهای تازه نفس پایداری، نماینده اختصاصی سعید جلیلی در مجلس یعنی امیرحسین ثابتی و حمید رسایی عضو جدا شده جبهه پایداری ترکیب خط حمله جدیدی را در مجلس دوازدهم ترسیم کرده اند، ترکیبی آقاتهرانی در آن نه بازیکن است نه کاپیتان.
به نظر میرسد با حضور محمود نبویان در مجلس دوازدهم دیگر نقش راهبری جریانی که تا پیش از این آقاتهرانی سعی در پدری کردن برای آنها را داشت نیز از او گرفته شده است. حالا تنها صندلی که هنوز در اختیار او باقی مانده ریاست کمیسیون فرهنگی است. صندلی که البته میتواند در تصویب طرحها و لوایح مهم باشد.
با این وجود دنیای سیاست مثل زندگی واقعی روایت پشت و زین است. هیچ کس نمیداند فردای جبهه پایداری چه روزگاری را برای محصولی یا آقاتهرانی رقم میزند. در زمان فعلی، اما روزگار حضیضی آقاتهرانی در حال سپری شدن است. روزگاری که هم دست خود او در رقم زدن اش موثر بود و هم دست روزگار.