عارف دهقاندار؛ کارشناس مسائل بینالملل در یادداشتی در «راهبرد معاصر» نوشت: در اقدامی نادر یوآو گالانت، وزیر جنگ رژیم صهیونیستی ۱۸ نفتکش را که مدعی است به وسیله ایران برای تأمین مالی حزب الله لبنان و جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) استفاده میشود، تحریم کرد. هاآرتص با اعلام این خبر مدعی شد، کشتیها برای پنهان کردن عملیات خود سال هاست فرستنده هایشان را خاموش میکنند و برای جلوگیری از ردیابی، در زمان تخلیه بار، علامت اشتباهی میدهند.
این رسانه صهیونیستی با معرفی کشتیها به عنوان «ناوگان ارواح»، مدعی است، بر روی کاغذ متعلق به مجموعهای از شرکتهای کاه و پوشال هستند که با پرچمهای مختلفی همچون پاناما و تانزانیا حرکت میکنند، اما در عمل به دنبال دور زدن تحریمهای بین المللی هستند و محمولههای نفت را برای فروش به برخی کشورها حمل میکنند.
تحریمها در شرایطی وضع شده اند که صهیونیستها به شدت نگران نحوه پاسخ ایران به ترور شهید اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی سابق حماس هستند و احتمال میدهند پاسخ ایران این بار به شکلی مؤثر انجام شود. رفتارهای اخیر ایران تا حد زیادی به پیش بینی ناپذیری نوع پاسخ منجر شده است و احتمال میرود ایران از اصل غافلگیری در پاسخ خود به صهیونیستها استفاده کند.
هر لحظه امکان گسترش دامنه جنگ به اقصی نقاط غرب آسیا وجود دارد و تحریم نفتکشهای ایرانی و حرکت صهیونیستها به سمت توقیف کشتیها، به گسترش تنشها میان ایران و رژیم صهیونیستی منجر خواهد شد و معادلات جنگ را وارد مرحله جدیدی خواهد کرد. حال سؤال اینجاست هدف صهیونیستها از این اقدام چیست و چرا رژیم صهیونیستی به دنبال احیای جنگ نفتکشها در غرب آسیاست؟
مقصود از «جنگ نفتکش ها»، مجموعهای از عملیاتهای نظامی در خلیج فارس و بازه زمانی جنگ ایران و عراق است که دو طرف درگیر جنگ کشتیهای تجاری و نظامی یکدیگر را هدف قرار میدادند. هدف عراق از به راه انداختن جنگ، جلوگیری از صادرات نفت ایران بود و میخواست به این وسیله درآمدهای نفتی ایران را کاهش دهد و هم زمان به افزایش هزینههای تولید و صدور نفت ایران منجر شود.
در این سناریو منابع و پایانههای نفتی ایران منهدم میشد و حق بیمه نفتکشهای خارجی نیز افزایش مییافت. عربستان سعودی و کویت نیز به عنوان دو عضو شورای همکاری خلیج فارس همراهی زیادی با عراق در این روند کردند. با توجه به اینکه حدود هفت درصد نفت مورد نیاز آمریکا و عدد قابل توجهی از نفت مورد نیاز شرکای این کشور به وسیله منابع نفتی کشورهای حوزه خلیج فارس تأمین میشد، آمریکا سعی میکرد با حضور نظامی فعال در منطقه امنیت صادرات نفت مورد نیازش را حفظ کند.
آمریکا در این جنگ عملیاتهایی را در راستای ضربه زدن به ایران انجام داد و شروع عملیاتها در آستانه سخنرانی رئیس جمهور وقت ایران در مجمع عمومی سازمان ملل متحد بود که بالگردهای آمریکایی، کشتی تدارکاتی ایران را هدف قرار دادند، چند تن از خدمه آن را شهید و بقیه را اسیر کردند. آمریکاییها پس از چند روز کشتی ایران را غرق و ادعا کردند در حال مینگذاری در خلیج فارس بود. اقدام نیروی دریایی آمریکا آغاز دورهای از درگیریهای مستقیم و غیرمستقیم نظامی آمریکا و ایران است که بیش از یک ماه به طول انجامید.
عراق به دلایل مختلف از جمله ضعف مهارتی خلبانانش و وحشت از رویارویی با سامانههای پدافند هوایی ایران و اصابت نکردن بمبها و موشکها به اهداف از پیش تعیین شده، به اهداف خود در جنگ نفتکشها دست نیافت و شکست خورد. حال با مرور مختصری از جنگ نفتکشها، این سؤال پیش میآید چرا صهیونیستها به دنبال گسترش جنگ به دریا و به دنبال باز کردن پای آمریکا به درگیریهای دریایی منطقه هستند؟
برای پاسخ به این سؤال، ابتدا میبایست نگاهی به وضعیت بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی و اهدافش در جنگ اخیر انداخت. نتانیاهو نخست به دلیل بقای خود و کابینه اش مایل به برقراری آتش بش و توقف جنگ نیست، زیرا در صورت توقف جنگ به احتمال فراوان ایتامار بن گویر، عضو افراطی کابینه و وزیر امنیت داخلی، از آن خارج خواهد شد و کابینه از حد نصاب خواهد افتاد و میبایست منتظر برگزاری انتخابات زودهنگام در سرزمینهای اشغالی بود.
به احتمال فراوان کمیته حقیقت یابی شبیه به کمیته شکل گرفته پس از جنگ یوم کیپور شکل خواهد گرفت و نتانیاهو میبایست پاسخگوی بزرگترین شکست اطلاعاتی و امنیتی اش یعنی حمله حماس در هفتم اکتبر ۲۰۲۳ میلادی در قالب عملیات «طوفان الاقصی» باشد.
طبق راهبرد رژیم صهیونیستی که به «دکترین بن گورین» معروف است، جنگ میبایست از درون سرزمینهای اشغالی به بیرون آن منتقل شود و محیط پیرامونی را مشغول سازد. به نظر میآید این قسمت از دکترین بن گورین که از تأسیس این رژیم در سال ۱۹۴۸ میلادی وجود داشت، همچنان پا برجاست و صهیونیستها مایل به گسترش درگیریها به خارج از فلسطین هستند.
کابینه نتانیاهو بنا دارد با اقداماتی همچون ترور هدفمند شکر و هنیه سطح درگیریها را در منطقه افزایش دهد، زمینه را برای برخورد ایران با سنتکام فراهم و آمریکا را وارد درگیری کند. به عنوان نمونه، یکی از سناریوهای احتمالی افزایش تنش در منطقه را میتوان آغاز جنگ دریایی میان رژیم صهیونیستی-سنتکام و محور مقاومت دانست. تجربه جنگ نفتکشها در دهه ۸۰ قرن بیستم میلادی نشان دهنده این نکته است که در صورت کشیده شدن دامنه تنش به آبهای منطقه، امنیت کشورهای حوزه غرب آسیا به خطر میافتد.