عیسی عبدی، پژوهشگر تاریخ؛ مسالهای که اینجا قابل طرح است فهم این دو زبان در جهان زیست خاص آنهاست. یعنی میتوان به شکل تئوریک و متنی، تنازع این دو زبان را بیطرفانه مطالعه کرد.
به نظر میرسد رمزگان اداری (code)، اتیک، خلقیات، ژانر سخن، زبان بدن و سرمایه اجتماعی، روابط قدرت،نقش مهمی در سازمانپذیری نابرابر و دافعه و جاذبه این دو زبان داشته است.
از سوی دیگر،"زبان سنتی" اداری با شبکهای از ساختهای خطابی و القاب و کلیشههای نهادین، اغلب در تقابل با زبان نقاد، خلاق و مفهوم ساز کارشناسی قرار دارد. بنا به فرهنگ رایج، زبان سنتی برای روابط کلاسیک اداری مناسب است، ولی در نهایت در بلند مدت موجب رخوت، انزوا و یاس کارشناسان و نخبگانی میشود که فراخور تحولات جهانی، با زبان خلاق و متحرک و زایا خو گرفته اند و میخواهند با آن زبان به سازمان کمک کنند.
معمولا وقتی گفتمان اداری به شیوه سنتی، جریان داشته باشد فضای تبادل نظر محدودتر میشود و کانون توجه مدیر،پاسخ اقناعی و گرفتن تایید از سطوح بالادستی و رضایت نسبی زیردستان از جایگاه اوست.
اگر این مفروضه زبان شناختی را در نظر بگیریم در واقع الگویی از میان مایگی در چنین شرایطی خواه ناخواه بازتولید و در همان حد تقریبا نگاه داشته میشود، زیرا میدان زبان اداری سنتی" تنگ زیست" است،برای تضارب ایدهها و تعامل سودمند، فراخ نیست. بعلاوه به طور طبیعی، دیالوگ سازنده از پایین برای ارتقا بهره وری چندان خوشایند نبوده و حتی نابهنگامی تلقی میشود مگر آنکه با صافی زبان مدیریتی برای مدیر غربال شده؛ در "ظرف" عملکرد" بخشی"، فروکاسته شود و بسیاری مسایل دیگر.
در ساحت مدیریتی، کلیشههای متعددی وجود دارد: "خرد جمعی" و " تشکیل جلسه " و "اینفونگاری" و"جمع بندی". کلیشه جمع بندی جای نقادی بسیار دارد.
از یک منظر کلی، "زبان فرهنگ جلسه ای" برشی از تاریخ فرهنگی ماست. انجا میتوان خلقیات و بسیاری از امیال قدرت را دید و به ناترازی در مشارکت زبانی، رقابت زبان آورانه، طول زمان سخن گفتن، نسبت کیفیت و کمیت گفته ها،سهم کلمات در تقویت بحث، منافع ورای کلمات و تقابلها در جلسات پی برد.
حسن تعبیر (euphemism) مولفه مهمی در ژانر زبان اداری است که گاهی یک مدیر میکوشد مسائل را با لفاظی زیبا و مجلس پسند بیان کند، دشواژه به زبان نیاورد، حسن تعبیر کند تا واقعیتهای زیر سوال، به حاشیه برود و اشعار، خاطرات و تمثیلهایی را هم پشتوانه قرار میدهد بدون حتی واهمهای از اطاله کلام و اتلاف زمان ... اگرچه اینها مقولات ارزشی هستند، ولی گاهی بر اصل مساله و چالش پیش رو سایه میاندازند.
در نهایت "ایگوی پنهان مدیریتی" بدان صورت، تعاملی و دیالکتیکی نیست و بیان استدلالی در باره فاکتها و سنتز ایدهها را مخدوش کرده، به تعلیق میاندازد.
گاهی کارشناس در تعامل اداری، برای پنهان کردن ایدههای قوی ناگزیر از "آیرونی" استفاده میکند تا گزندی بر منافع کسی وارد نشود؛ یعنی کنشگر خلاق و نقاد در عین آگاهی، دو پهلو سخن میگوید و با ظرافت به مدیرش یک ایده جدید را اظهار میکند. سبک این زبان از بیم آنکه به جایی برنخورد در برابر مدیر آن قدر محتاطانه یا محافظه کارانه است که همین تقریبا پیرنگی از روایت فرهنگی است؛ لذا این شکل از مناسبات، زبان اداری و زبان کارشناسی را از هم دور میکند و بین آنها گسست ایجاد مینماید که خود برشی معنادار از یک کلان روایت است.
با این رویکرد اگر از منظر اکادمیک به قضیه نگاه شود. این مساله ارزش تحقیق و بررسی علمی بیشتری دارد.در این مسیر مطالعات متنی و زبانشناسی متن، دریجهای هرمنوتیک به تاریخ فرهنگ سازمانی است. برای خوانش این فرهنگ کافیست سنت "کتابت دیوانی" را برای فهم زبان دیوان سالارانه به شکل تاریخی مطالعه کرد.
به نظر میرسد پیوند هرچه بیشتر زبان اداری و زبان کارشناسی که هر یک منظومهای از تعاریف خود را دارند، بستر ساز پویایی و شکوفایی نهادی و فردی است که نهادها و سازمانها را به اهداف خود نزدیکتر کرده و در کاهش اتلاف هزینه، زمان و انرژی نیز موثر خواهد بود.
پدیدار شدن دال " کارشناس" در گفتمان سیاسی، دلالت بر یک حلقه گمشده در جامعه امروز ما دارد و نشان میدهد که حکمرانی توسعه گرا در بستر کارشناسی معنا پیدامیکند. اما اینکه کارشناس کیست و چه ویژگیهایی دارد بحث مهم دیگریست.
کارشناس در چه شرایطی امکان حضور پیدا میکند و آیا اصلا در سنت تاریخی و دیوان سالاری ما "کارشناس" تعریف شده است به عبارت دیگر آیا این دال، در گفتمان مدیریتی مفصل بندی شده یا نه، پرسش بنیادینی است که در این گزیده، نمیگنجد.
شاید بتوان گفت کارشناس تجلی دانش و تجربه است و سعی میکند از طریق اشتراک ایده و مبادله دانش و تجربه به سازمان یاری رساند.
با اینکه امروز بت وارگی مدارک دانشگاهی و تحصیلات آسان، پوششی کاذب برای انحراف از شناخت معیارهای کارشناسی شده است، اما دولتمردان باید بتوانند با سازوکارهای ارزیابی علمی و تجربی، از این منابع انسانی به درستی استفاده نمایند و شرایط را برای امکان تعامل گفتمانی آنها با بدنههای حکمرانی فراهم نمایند.