سارقان ۷ نفر بودند که صورتشان را با نقاب مشکی میپوشاندند و با شکستن قفل در با دیلم وارد خانهها میشدند و دست به سرقت میزدند. آنها در جریان سرقتهایشان هیچ سرنخی از خود بهجا نمیگذاشتند و وارد خانههایی میشدند که صاحبخانه در آن حضور نداشت و فقط طلا و جواهرات را به سرقت میبردند که ارزش اموال سرقتی از سوی این باند به بیشتر از ۱۰ میلیارد تومان رسیده بود.
به گزارش همشهری، درحالیکه تحقیقات برای دستگیری اعضای این باند ادامه داشت، طمع یکی از اعضای گروه کار دست آنها داد و باعث دستگیریشان شد. ماجرا از این قرار بود که یکی از اعضای گروه به نام فرشید به سراغ دوستش رفت و از او خواست طلافروشی به وی معرفی کند تا بتواند طلاهای سرقتی را بفروشد. فرشید به دوستش قول داد که سهم وی را از فروش طلاها میپردازد. دوست فرشید هم بهخاطر پول، یکی از آشنایانش را که طلافروش بود به فرشید معرفی کرد. هرچند فرشید توانست طلاهای سرقتی را بفروشد، اما طمع کرد و سهم دوستش را نپرداخت و همین موجب شد تا دوستش از او انتقام بگیرد.
دوست فرشید چند روز قبل با پلیس تماس گرفت و گفت، فردی را میشناسد که طلای سرقتی میفروشد. او گفت: این فرد فرشید نام دارد. نمیدانم سارق طلافروشی است یا سارق خانه. اما هرچه هست طلای زیادی همراهش دارد که میخواهد آنها را بفروشد.
با تماس این فرد و انجام تحقیقات مشخص شد که فرشید یک مجرم سابقهدار است. وی بارها به جرم سرقت دستگیر و زندانی شده بود. وی آخرین بار زمستان سال قبل از زندان آزاد شده و بهنظر میرسید پس از آزادی، سرقتهایش را از سر گرفته است. همین کافی بود تا فرشید دستگیر شود و بقیه اعضای باند را لو بدهد. با اعتراف وی اعضای این گروه که درمجموع ۷ نفر هستند، یکی پس از دیگری دستگیر شدند و تحقیقات از آنها زیرنظر قاضی مصطفی تقیزاده، بازپرس دادسرای ناحیه ۳۴ تهران ادامه دارد.
فرشید خودش را نابغه کامپیوتر معرفی میکند. میگوید یک هکر حرفهای است و حالا با ورود هوش مصنوعی، استعدادهایش بیشتر شکوفا شده است.
گفتگو با او را بخوانید.
پروندهات نشان میدهد سابقهداری، چرا سرقت را انتخاب کردی؟
راستش هر بار که دستگیر شدم، توبه کردم که دیگر سراغ سرقت نروم، اما انگار سرقت رفته توی خونم. باید یک پاکسازی اساسی انجام دهم تا زندگیام تغییر کند. خودم هم از زندان رفتن خسته شدهام. اینبار هم فقط خواستم متفاوتتر عمل کنم و بعد از به دستآوردن پول میخواستم دور سرقت را خط بکشم که نشد.
منظورت از متفاوتتر چیست؟
من با کمک هوش مصنوعی برنامهای نوشتم که یک ردیاب است. یعنی دستگاه ردیاب خودم را اختراع کردم. با کمک آن میتوانستم طلا و جواهرات را پیدا کنم. یک چیزی شبیه دستگاه گنجیاب است. درواقع فکر میکنم نخستین باند سرقتی است که با استفاده از هوش مصنوعی سرقت کرده است.
دستگاهی که درست کرده بودی جواب داد؟
بله. با بچهها وارد خانهها میشدیم؛ خانههایی که چراغ هایش خاموش بود. دوستانم، قفل در را با دیلم میشکستند و ما وارد میشدیم. بعد با کمک دستگاهی که داشتم به جستوجو در خانه میپرداختیم و طلاها را پیدا میکردیم. دستگاه طوری طراحی شده که وقتی به طلا نزدیک میشدیم، صدای آژیری پخش میشد که یعنی طلا در آن محدوده است. طلاها یا زیر گونی برنج بود یا زیر تخت یا داخل کمد یا لابه لای رختخوابها و...
از سرقتها چقدر پول گیرت آمد؟
دقیق که یادم نیست، چون همهاش خرج میشد. این وسط گاهی هم سرکرده باند و مابقی را دور میزدم. میدانید چطور؟ با هک کردن. من هکر هم هستم. بارها سایتهای مختلف را هک کردهام. چندین مرتبه حساب پدرم را هک و از آن پول برداشت کردم. گاهی وقتها که به سرقت میرفتیم، برنامه را طوری هک و دستکاری میکردم که هنگام رسیدن به طلا پیام نمیداد، اما طوری سیگنال میداد که فقط خودم میفهمیدم جای طلا کجاست و آن را برای خودم بر میداشتم.
پس سر همدستانت کلاه میگذاشتی.
شما اسمش را کلاهبرداری میگذارید من، اما نه. خب زحمت اصلی پای من بود، یعنی طراحی برنامهای که پول زیادی برای نوشتن آن نگرفته بودم. پس درواقع حق من بود.