از فیلمهای ترسناک صامت دهه ۱۹۳۰ تا فیلم کلاسیک «شب مردگان زنده» ساخته جورج ای. رومرو در سال ۱۹۶۸ و همینطور موج اخیر فیلمهای زامبیمحور، این موجودات مرده-زنده مدتهاست که تماشاگران را مجذوب خود کردهاند.
به گزارش فرادید، از سال ۲۰۱۵ تا کنون فیلمهای جالبی درباره زامبیها در سراسر جهان ساخته شدهاند. مثلا فیلم موزیکال بریتانیایی «آنا و آخرالزمان» یک کمدی موزیکال کریسمس را با آخرالزمان زامبیها ترکیب میکند و یا فیلم استرالیایی «محموله» بر نوعی واقعگرایی استوار است که تجربۀ درونی و فردی را در طول یک آخرالزمان زامبی به شکلی عمیق و در عین حال سرگرمکننده به تصویر میکشد.
در اینجا فهرستی از ده فیلم زامبیمحور ۱۰ سال اخیر را ملاحظه میکنید.
این فیلم با بازیگران مشهوری همچون بیل مری، آدام درایور، سلنا گومز، تیلدا سوئینتن و آستین باتلر، از زمان اکرانش در سال ۲۰۱۹، طرفداران زیادی پیدا کرده است، اما با این حال یکی از فیلمهای کمتر دیدهشدۀ کارنامه کارگردانی جیم جارموش است. این فیلم با ترکیب ژانرهای زامبی، بیگانگان فضایی و با طنز خاص جارموش، ممکن است به دلیل تفاوت بسیارش با سایر فیلمهای زامبی، مخاطبان مخصوصی را به خودش جذب کند.
داستان فیلم از این قرار است که در شهر کوچک سنترویل، یک اتفاق کیهانی مرموز باعث میشود که مردگان از قبرهایشان بلند شوند. رویکرد طنزآمیز جارموش در این فیلم با سنتهای ژانری و انتظارات مخاطبان بازی میکند و فیلمی کاملاً غیرقابل پیشبینی خلق میکند. دیالوگها عمداً خشک و اغلب پوچ هستند به طوری که فضای سورئال و دنیای منحصربهفرد این فیلم را تقویت میکنند. علاوه بر این ویژگیهای عجیب، فیلم دارای نقدهای اجتماعی جالبی درباره مصرفگرایی و فروپاشی محیط زیست نیز هست.
این فیلم ترسناک فرانسوی در سال ۲۰۱۸ به کارگردانی دومینیک روچر و بر اساس رمان پیت آگارمن ساخته شده است. این فیلم نگاهی دروننگرانه به ژانر زامبی دارد و به انزوای دیوانهکننده در طول چنین رویدادی میپردازد. شخصیت سم (با بازی آندرس دانیلسن) موسیقیدانی است که پس از یک مهمانی در آپارتمانی در پاریس بیدار میشود و متوجه میشود همه تبدیل به زامبی شدهاند جز او. در حالی که در تنهایی و انزوا گیر کرده، سعی میکند بهترین تجربه ممکن را از انزوای خود به دست آورد.
از ساختن سازهای موسیقی از اشیاء موجود در آپارتمان گرفته تا خطر کردن برای برقراری ارتباط با یک گربه؛ فیلم به بررسی راههای مختلفی میپردازد که سم از طریق آنها با انزوا سازگار میشود. این تمرکز بر جنبههای روزمره زندگی در دنیای پسا آخرالزمانی، نگاهی تازه به این ژانر ارائه میدهد. این فیلم با یک پیچش داستانی قوی در پایان خود، حس وحشتناکی در بیننده ایجاد میکند. این فیلم تقریباً هیچ هیجان سنتی از جنس فیلمهای زامبی را ندارد و بیشتر به یک درام تاریک و تأملبرانگیز تبدیل شده است.
این فیلم کمدی کرهای در سال ۲۰۱۹ به کارگردانی لی مین-جائه ساخته شده است. این فیلم داستان خانواده پارک را دنبال میکند که یک پمپ بنزین را در روستای دورافتادهای اداره میکنند. زندگی آنها زمانی دگرگون میشود که یک مرد عجیب و غریب را پیدا میکنند که معلوم میشود زامبی است و از طریق آزمایشهای دارویی غیرقانونی توسط یک شرکت دارویی به این حالت درآمده است. این زامبی، که به او نام «جونگبی» دادهاند، بیضرر و حتی دوستداشتنی است و خانواده پارک تصمیم میگیرند او را به عنوان حیوان خانگی بپذیرند و از شرایط خاص او برای منافع خود بهره ببرند.
وقتی پدر خانواده گاز گرفته میشود و بدنش جوان میشود، خانواده پارک شروع به فروش «گاز زامبی» به عنوان درمان جوانسازی به سالمندان روستا میکنند. هر عضو خانواده به طور متفاوتی به این موقعیت واکنش نشان میدهد که این خودش باعث ایجاد تنشهای طنزآمیز میشود. علیرغم لحن کمدی، این فیلم به بررسی ایدههایی جدی مانند خانواده و جامعه نیز میپردازد.
چه میشد اگر آزمایشهای انسانی انجام شده توسط نازیها باعث شیوع زامبیها میشد؟ این سوال عجیب را فیلم علمیتخیلی و وحشتناک «ارباب» (۲۰۱۸) پاسخ میدهد. این فیلم داستان گروهی از سربازان آمریکایی را دنبال میکند که در شب قبل از حمله نهایی به آلمان، پشت خطوط دشمن در فرانسه اشغالی فرود میآیند. مأموریت آنها برای نابود کردن یک مقر آلمانی به یک چرخش وحشتناک میرسد، زیرا متوجه میشوند که نازیها در حال تولید نوعی اَبَرسرباز هستند.
بیرحمی جنگ و مقدمات پر از هرج و مرج و محبوس بودن با زامبیهای نازی در این فیلم ترکیب میشوند تا جوی از تنش مداوم ایجاد شود. حضور زامبیها فیلم «ارباب» را که ابتدا به نظر میرسد یک فیلم جنگی است، به یک فیلم علمیتخیلی وحشتناک پر از خون و خونریزی تبدیل میکنند. این فیلم دارای صحنههای اکشن پر از هیجان در تمام طول فیلم است و مرز بین ژانر پسا آخرالزمانی و فیلم جنگی را محو میکند.
با اینکه «آنا و آخرالزمان» شاید بیشتر به طرفداران کمدی موزیکال توجه داشته باشد تا طرفداران فیلمهای زامبی، اما یکی از خلاقانهترین برداشتها از ژانر زامبی از سال ۲۰۱۵ تاکنون است. این فیلم در شهر کوچک اسکاتلندی لیتل هیون در ایام کریسمس روایت میشود؛ زمانی که آنا و دوستانش ناگهان خود را در حال مبارزه برای بقا میبینند. آنا (با بازی الا هانت) نوجوانی است که از زادگاهش خسته شده و قصد دارد قبل از ورود به دانشگاه یک سال استراحت کند. اما هجوم زامبیها همه چیز را تغییر میدهد.
آخرالزمان زامبی در این فیلم به عنوان پسزمینهای برای رشد شخصیتها استفاده میشود. این فیلم با اینکه یک کمدی است، اما جنبه دراماتیک آخرالزمان را نیز به تصویر میکشد و آنا متوجه میشود که زندگی قدیمیاش را از دست خواهد داد و در این مسیر رشد عاطفی سختی را تجربه میکند. این فیلم تعادلی میان ترکیب ژانرهای زامبی، موزیکال، کمدی، وحشت و درام برقرار میکند که آن را به اثری چندلایه تبدیل میکند که هم سرگرمکننده و هم تأثیرگذار است.
در حالی که اکثر فیلمهای زامبی قهرمانان را در تلاش برای بقا در آخرالزمان نشان میدهند، «محموله» درام بقا را وارونه میکند و میپرسد چه اتفاقی برای کسی میافتد که قبلاً گاز گرفته شده و در عین حال میخواهد از شخص دیگری محافظت کند؟ در این درام پسا آخرالزمانی استرالیایی که در سال ۲۰۱۷ به کارگردانی بن هاولینگ و یولاندا رامکه ساخته شده، مارتین فریمن در نقش اندی را بازی میکند؛ پدری که تنها ۴۸ ساعت قبل از اینکه تسلیم عفونت زامبی شود، باید مکانی امن برای دختر خردسالش رزی پیدا کند.
«هیولاهای کوچک» یک فیلم کمدی وحشت است که در سال ۲۰۱۹ به کارگردانی آب فورسیث ساخته شده است. در این فیلم لوپیتا نیونگو در نقش خانم کارولین بازی میکند؛ یک معلم جذاب و خوشبین کودکستان که بچههای کلاس خود را در بدترین روز ممکن به یک سفر میبرد. الکساندر انگلند نقش دیو را بازی میکند؛ یک موسیقیدان شکستخورده که داوطلبانه به عنوان همراه خواهرزادهاش به این سفر میرود. این سفر زمانی که ناگهان شیوع زامبی در تأسیسات نظامی کنار یک باغ وحش رخ میدهد، به یک ماجراجویی ترسناک تبدیل میشود و این دو بزرگسال باید از بچهها محافظت کنند. فیلم به طرز هوشمندانهای معصومیت و طنز کودکان را با واقعیت تلخ یک آخرالزمان زامبی ترکیب میکند.
این فیلم ترسناک کرهای (۲۰۲۰) به بررسی انزوا و بقا در دنیای دیجیتال میپردازد. داستان حول محور او جون-وو میچرخد که خود را تنها و در آپارتمانش محصور میبیند در حالی که یک آخرالزمان زامبی ناگهان سئول را به وحشت انداخته است. با منابع محدود و عدم تماس با افراد دیگر برای مدت طولانی، تجربه محصور بودن و ناامیدیِ قهرمان داستان به طرز قابل توجهی قابل درک است.
علاوه بر این، تکامل ناگهانی جون-وو از یک جوان بیمسئولیت به یک بازماندۀ مصمم و مسئولیتپذیر، بخش کلیدی داستان است. وقتی او در برابر یک بازماندۀ دیگر قرار میگیرد، تعاملات آنها لحظاتی از امید و ارتباط انسانی در میان هرج و مرج را به ارمغان میآورد و همکاری آنها قدرت همبستگی را نشان میدهد. فیلم تعادلی میان صحنههای اکشن شدید و لحظات دروننگرانه برقرار میکند.
فیلم اکشن و مهیج کرهای «قطار بوسان» (۲۰۱۶) به دلایل خوبی به یک پدیده جهانی تبدیل شد. این فیلم به کارگردانی یون سانگ-هو عمدتاً در یک قطار پرسرعت که از سئول به بوسان میرود اتفاق میافتد و سوک-وو و دختر جوانش سو-آن را دنبال میکند. با وجود استفاده از کلیشههای ژانر، آنچه این فیلم را از فیلمهای اکشن زامبی کلاسیک متمایز میکند، تمرکز قوی آن بر توسعه شخصیتها و تفسیر اجتماعی درباره خودخواهی است.
شخصیتها متنوع و خوب نوشته شدهاند، از تاجر خودخواه و ثروتمند گرفته تا زن باردار و شوهر محافظش یا گروهی از بازیکنان بیسبال دبیرستانی و غیره. هیچ چیز در این فیلم یکنواخت نیست. روابط میان این شخصیتهای داخل قطار به داستان عمق میدهد و همچنین راههای خلاقانه متعددی برای ساخت صحنههای اکشن باز میکند. قهرمان این فیلم در ابتدا یک مدیر سرمایهگذاری خودمحور است که به تدریج به یک قهرمان دلسوز و شجاع تبدیل میشود.
این فیلم یک کمدی وحشت ژاپنی (۲۰۱۷) است که یکی از خلاقانهترین و سرگرمکنندهترین فیلمهای ده سال اخیر محسوب میشود. این فیلم به طرز استادانهای مضمون «فیلم در فیلم» را به کار گرفته است. ماجرای فیلم دربارۀ ساخت یک فیلم زامبی کمهزینه است که قرار است تنها در یک برداشت فیلمبرداری شود. اما ناگهان مرز بین واقعیت و تخیل شروع به محو شدن میکند.
ساختار منحصربهفرد این فیلم یکی از جذابترین جنبههای آن است. سکانس ابتدایی و تکبرداشتی آن بلافاصله توجه مخاطب را جلب میکند و یک پیچش بزرگ داستانی در ابتدای فیلم رخ میدهد. داستانگویی چندلایه و نبوغآمیز این فیلم، علاوه بر ایجاد حس لذت و شگفتی در مخاطب، شوخیهای آن را عمیقتر و تاملبرانگیزتر جلوه میدهد. این فیلم پر از ترفندهای سینمایی است، با شخصیتها و تعارضاتی که در تمام طول فیلم دائما عمیقتر و جذابتر میشوند.