روزنامه اصولگرای فرهیختگان مطلبی درباره آنچه پزشکیان را رئیس جمهور کرد، منتشر کرد.
این روزنامه نوشت: چه چیز سبب شد اکثریت ملت، با وجود همه یأس و دلخوریهای یکدهه اخیر، قولوقرار پزشکیان را باور کنند و دل به دولت او ببندند؟
بیگمان جاذبههای قومیتی یا تبلیغاتی، اصل ماجرا نبود. وعدههای تبلیغاتی نیز اصولا جایگاه چندانی در گفتار وی در ایام انتخابات نداشت. چنانچه در شمار وعدهووعید، از او بهتر و بالاتر بسیار بودند… پس قضیه از چه قرار است؟
الگوی رفتار سیاسی ایرانیان ثابت کرده مردم ایران خیلی کاری به چپ و راست ندارند و بیش از هر چیز «صداقت» اشخاص را میکاوند، یعنی چراغقوه خود را به گذشته نامزدها میتابانند، هرکدام که سرگذشتش، عیار و روشنایی بالاتری داشت و با خصوصیات امروزش بیشتر منطبق بود، آنگاه آن شخص بیشترین شانس را برای جلبنظر مردم خواهد داشت.
حال سوال این است که ملت در وجود پزشکیان دقیقا چه چیزی دید که او را برگزیدند؟ اینجا دقیقا همان نقطهای است که میتواند بزرگترین اندوخته و سرمایه ۵۰ ساله وی را به خودش و همکارانش نشان دهد.
آنچه در ایام تبلیغات انتخاباتی از شخص مسعود پزشکیان دربرابر دیدگان ملت به نمایش درآمد، تمثال و شمایل یک «کارگزار مردمی سالم و توانمند» بود؛ نه بیشتر و نه کمتر. این دقیقا همان تصویری است که با سوابق اجرایی ۳۰ سالهاش نسبتی وثیق و تاموتمام دارد.
مسعود پزشکیان بهراحتی میتوانست- به سیاق بسیاری از همقطارانش- یک جراح قلب اتوکشیده باشد که رنگ چشمنواز کتوشلوارش، همیشه با رنگ پیراهنش ست است و در هر جملهاش چند واژه لاتین به کار میرود.
وی میتوانست سیاستمداری پرمدعا و لجوج باشد که میخواهد مثلا هیچ ترتیب و آدابی را نجوید و سقف را بشکافد و طرحی نو دراندازد. اما انتخابش هیچکدام از این چهرههای روشنفکرپسند و سلبریتیپسند نبود.
او صرفا همان شمایلی را ارائه داد که در تمام ۳۰ سال خدمتش، بدون هیاهو و حاشیه به نمایش گذاشته بود. یک خدمتگزار دردمند و بیتکلف که – با وجود تمام مقامات و تحصیلات عالیهاش- کماکان مثل مردم کوچه و بازار حرف میزند و تمام وجودش را وقف برآورده کردن منافع ملت ساخته است. ولو به قیمت گردوغبار تنش و سیمای آفتابسوخته و چینوچروک برداشتهاش. دقیقا بهخاطر همین خصوصیات بود که اکثریت ملت مسعود پزشکیان را باور کردند و امانت بزرگ خود را به او سپردند.