درونگرایی، یک ویژگی شخصیتی است که معمولا تصورات درستی درباره آن وجود ندارد. طبق بررسیها، درونگراها یک سوم تا نیمی از جمعیت جهان را تشکیل میدهند، اما به نظر میرسد دیگران آنها را درک نمیکنند.
به گزارش خراسان، در این مطلب از باورهای غلط و سوءتفاهمهایی که درباره درونگراها وجود دارد، صحبت میکنیم. پس اگر درونگرا هستید یا در اطراف شما آدمهای درونگرا وجود دارند، این مطلب برای شما مفید خواهد بود.
درونگراها بیشتر از حرف زدن، گوش میدهند، اما این رفتار بدین معنا نیست که خجالتی هستند. مردم گاهی اوقات فکر میکنند فقط به این دلیل که فردی ساکت است، یعنی خجالتی است. این مهم است که بدانیم بین درونگرایی، کمرویی و اضطراب اجتماعی تفاوت زیادی وجود دارد. افراد درونگرا لزوماً از صحبت کردن با دیگران دلهره نمیگیرند، اما خب ممکن است افراد درونگرا هم مثل دیگران دچار اضطراب اجتماعی یا کمرویی شوند.
اینکه یک فرد درونگرا دوست دارد گاهی از جمع دور باشند، از افسردگی نیست. زمانی که یک درونگرا احساس میکند از معاشرت بیش از حد اشباع شده است، برای تجدید قوا به خلوت نیاز دارد. متأسفانه، افراد گاهی اوقات این تمایل به تنهایی را به اشتباه به عنوان یک احساس منفی، مانند عصبانیت، افسردگی، عبوس یا مضطرب بودن تعبیر میکنند که اشتباه است.
شاید آنها در اجتماعات و دورهمیهای پر سر و صدا، ساکت باشند، اما به این معنی نیست که آنها سرگرمی ندارند. در بسیاری از موارد، درونگراها به نشستن و تماشای تمام مناظر، صداها و مکالمات جالب رضایت میدهند. آنها کنجکاو هستند و میخواهند در مورد جهان و افراد اطراف خود اطلاعات بیشتری کسب کنند. شاید برونگراها این کار را با شروع مکالمه و پرسیدن سوال انجام دهند، اما درونگراها بیشتر گوش میدهند و فکر میکنند.
همانطور که گفته شد بر اساس برخی برآوردها، تقریباً نیمی از جمعیت جهان را درونگرا تشکیل میدهند. تنها بر اساس همین ارقام هم، درونگرایی مطمئناً چیز عجیب و غریبی نیست، اما بعضی از اطرفیان درونگراها گاهی اوقات به طور غیرمنصفانهای، آنها را در دسته افراد عجیبوغریب قرار میدهند که درست نیست.
قبل از این که به درونگراها برچسب بیادبی بزنید، به احساس راحتی آنها هم فکر کنید. درونگراها هنگام ملاقاتها ساکت و محتاط هستند و دانستن این که به چه چیزی فکر میکنند، دشوار است و شاید همین باعث شود دیگران آنها را بیادب بدانند. قبل از این که در برداشت اول این رفتار را به بیادبی ربط دهید، شخصیت و ارتباطات بین فردی او را در نظر بگیرید.
درونگراها از مردم متنفر نیستند فقط تا دلیلی برای حرف زدن نبینند، حرف نمیزنند. در واقع، درونگراها معمولاً به مردم علاقه زیادی دارند. آنها صرفاً با صحبتکردن و معاشرت زیاد احساس خستگی میکنند. صحبتهای کوتاه چیزی است که بیشتر درونگراها را به هم میریزد. چیزی که آنها نیاز دارند، دلیلی برای صحبت کردن است.
درونگرایی اشکال یا بیماری نیست که نیاز به درمان یا برونگرا شدن داشته باشد. درونگرایی معمولا به عنوان چیزی تلقی میشود که باید بر آن غلبه کرد در صورتی که یک تیپ شخصیتی است و نیازی به درمان ندارد. درونگراها نیازی به تبدیل شدن به افراد برونگرا ندارند.
افراد درونگرا ممکن است احساسات خود را در چهره و رفتارشان بروز ندهند، اما این بدان معنا نیست که به چیزی که شما میگویید علاقه ندارند. این افراد ترجیح میدهند احساساتشان را نسبت به دیگران کنترل و آنها را درونریزی کنند. ممکن است فرد درونگرا بیتفاوت به نظر برسد، اما در واقع این گونه نیست.
افراد درونگرا معمولا بهترین تلاش خود را هنگام انجام کارها به تنهایی انجام میدهند؛ بنابراین ممکن است همکاران دچار برداشت اشتباهی از آنها شوند و فکر کنند که آنها نمیخواهند در کار گروهی مشارکت داشته باشند. با وجود اینکه افراد درونگرا هنگامی که احساس کنند در گروههای بزرگ صدایشان شنیده نمیشوند و لازم است چندین بار صحبتشان را تکرار کنند تمایل به سکوت پیدا میکنند، اما هنگام مشارکت در گروههای کوچک برتری دارند و تا زمانی که نظر آنها مورد احترام واقع شود از کار کردن در چنین محیطهایی لذت میبرند.
برخی از افراد درونگرا صحبت کردن در جمعهای بزرگ را دوست ندارند، اما برخی دیگر هم استعداد طبیعی سخنوری دارند. درونگرایان به صورت کلی زمان بیشتری را برای آماده شدن برای سخنرانی و ارائه صرف میکنند. بر خلاف باور عموم مردم، بسیاری از سخنرانها و مجریهای موفق درونگرا هستند. درونگرایان اغلب برای افرادی که نمیشناسند بخش زیادی از خود را فاش نمیکنند و سخنرانی یا اجرا نیازمند نقش بازی کردن است. دلیل این که بسیاری از درونگرایان تمایل به سخنرانی در جمع ندارند این موضوع است و همچنین آنها پس از سخنرانی به زمانی برای انرژی گرفتن پس از اجرا نیاز دارند.