«انجمن علمی مطالعات صلح ایران» و «خانه اندیشمندان علوم انسانی» عصر روز سه شنبه دوم مرداد ماه میزبان همایش علمی – تخصصی «گفتمان صلح و دولت آینده در ایران» بود.
به گزارش جماران، مقصود فراستخواه، استاد موسسه پژوهش و برنامه ریزی آموزش عالی و صاحب نظریه کنشگران مرزی، در این همایش سخنرانی خود را ذیل عنوان «سیاست ورزی صلح آمیز ایرانی از منظر کنشگری مرزی» ایراد کرده و گفت:
در ابتدای سخنانم باید بگویم که ما در مباحث اجتماعی یک ساختار و یک عامل داریم. من به صلح از هر دو منظر نگاه میکنم. صلح پایدار به معنای نبود جنگ نیست بلکه در مکتب رئالیستی صلح، صلح یعنی عدالت و نبود بی عدالتی، نبود خشونت و سرکوب، نبود تبعیض و آپارتاید و نبود جنگ صرفا به معنای صلح نیست. به این معنا، صلح هم به عاملان صلح نیاز دارد و هم به ساختارهای صلح. کنشگران مرزی میتوانند عاملان صلح ساز باشند. من در ادامه بحث به ساختارهای صلح سازی که جامعه ایرانی از منظر عملکرد مرزی و فضاهای مرزی نیاز دارد، اشاره میکنم.
یک فرض در کنش مرزی، بینانیّت و در میان بودگی است؛ حقیقت در میان است. دولت متولی حقیقت تمام نیست و قرار نیست دولت، تکلیف حقیقت را مشخص کند. حقیقت در میان دولت و جامعه تعریف شده و پیدا میشود. اتفاقا مصلحت عمومی نیز در میان است. ترددها در میان ایوان جامعه و دیوان دولت، میتواند به تصمیمات و عملیات توسعۀ پایدار کشور، بهترین کمکها را بکند و هزینۀ تغییرات را کاهش دهد. به نظر میرسد صف آراییهای مکرر قهرمانها و ضد قهرمانها (البته به خرج مردم و به خرج ایران) حقیقتا کسالت بار شده است. ما باید از جنگ قهرمانها و ضد قهرمانها عبور کنیم. ما به سیاست دوستی، سیاست گفتگو و به توافقهای اختلافی و اختلافات توافقی نیاز داریم که از طریق فضاهای مرزی و ابتکارات مرزی عاملان مختلف و اغلب معمولی (نه قهرمان و نه ضدقهرمان)، بتوانند برای این جامعه خسته امکان سازی تازه کنند. اما چرا هنوز؛ هم حاکمان و هم مخالفان شان یکدیگر را به مشت و لگد مردمان حواله میدهند و به خرج مردم با یکدیگر میجنگند؟
بخشی از این عاداتِ سیاست ورزی خصمانه در ایران ریشههای هیجانی و احساسی و منفعتی دارد: خشم ها، نفرتها، عشقها، خشونتها، ستیزه جویی، عقده گشایی، انتقام، منافع، رانت ها، امتیازات و انحصارات. اما به نظر میرسد بخش بزرگ قضیه، از خطاهای شناختی ما ناشی میشود. پژوهشهای میدانی و دامنه دار «کاهنمن»، «تورسکی» و «اسمیت» طی چند دهۀ اخیر به این نتیجه رسیدند که بخش مهمی از مشکلات ما انسانها و جوامع، ریشه در توهمات شناختی ما دارد. تداعیهای خود به خودی شرطی شدهای که ما را به ادامۀ جنگیدن به جای مذاکره سوق میدهد.
ما شهوداتی داریم که نه شواهد کافی برای آنها هست و نه استدلالی معتبر. ولی مدام همین دست شهودات و تداعیها در جامعه، در فضاهای عامه پسند، پوپولیستی و در شبکههای اجتماعی رواج مییابد و مبنای عمل نسلی برای جنگیدن میشود. بعد متوجه میشویم اشتباه کردیم به قول بعضیها «گند زدیم»؛ اما دوباره نخبگانی میآیند و باز در جای بلند قهرمانها و شهیدان میایستند و دوباره به آن نوع مفروضات نیندیشیده و توهمات شناختی و تداعیهای خود به خودی دامن میزنند که «عالیخانی» در دهه پنجاه وابسته دستگاه است، «بازرگان» سازشکار است و فلانی وسط باز است و چه و چه و چه؛ و باز به خطا و انواع توهمات ایدئولوژیک، منتظر میشویم که سوارانی بیایند و کار حکمرانی را یکسره بکنند و آن دموکراسی موعود پایان تاریخ را در این سرزمین نهایی بکنند.
این در حالی است که جوامع در حال توسعۀ موفق نوپدید در منطقه، در آسیا، در آمریکای لاتین و در آفریقا، از همان فضاهای میانی و آستانهای هوشمندانه و مبتکرانه استفاده میکنند، بر سر چیزهای نسبی گفتگو و توافق میکنند و کار توسعۀ خود و مردم خود را با زبان فنیتر و کارشناسیتر پیش میبرند.
اما آیا این فضاها و کنشهای مرزی در ایران، فقط شکل غیر رسمی، حلقهای، جرگهای و فردی دارد؟ میخواهم تأکید کنم بنا به مطالعۀ این دانش آموز، اصلا اینطور نیست. فضاهای مرزی هرچه نهادمند شوند بهتر است و این از طریق نهادهای واسط حرفه ای، صنفی و اختیارات محلی؛ نهادهای واسط مدنی، حزبی و رسانه ای؛ نهادهای واسط انجمنهای علمی، فدراسیون ها، خانه ها، اتاق ها، صندوق ها، ان جی او ها، آی جی او ها، سی بی یوها؛ نهادهای واسط پژوهشی دور و بر دستگاه ها؛ کمیسیونها و جلسات؛ اصولا دانشگاهها و مراکز پژوهشی؛ حتی تفویض اختیارهای ساختاری در نظام اداری کشور؛ تقویت نظامهای خبره و کارشناسی؛ نهادهای مشاوره ای، بازیگران آزاد، تولید متون و اسناد خاکستری؛ انکوباتورهای سیاست، کاتالیزورها، بروکرها، اجتماعات سیاست ساز و تصمیم ساز، کارآفرینان خط مشی که همه اینها میتوانند جزو صورتهای نهادمند و سازمان یافتۀ کنش مرزی باشند.
کار دولت بعدی، تولید و توسعه این ساختارهای مرزی و صلح ساز، تولید این حلقههای وصل به شکل ساختارمند در جامعه است. اگر یکی از دوستانی که بنا دارد در چهار سال آینده کاری انجام بدهد از من سوال کند من میگویم که این ساختارها و نهادهای مرزی را ایجاد کنید و توسعه دهید. نهادهایی مانند:
نهادهای واسط حرفه ای: حرفه اگر تقویت شود خود این حرفه میتواند فضاهای مرزی ایجاد کند.
نهادهای صنفی و اختیارات محلی: ما اگر در مدیریت کشور اختیارات محلی ایجاد کنیم، این اختیارات میان محل، منطقه، اقوام و دولت، فضای مرزی و گفتگو و صلح و حل مشکلات ایجاد میکند.
نهادهای واسط مدنی: اینها نهادهای صلح ساز مرزی میتوانند باشند.
نهادهای حزبی: اگر نظام حزبی را در این سرزمین توسعه دهیم، برنامههایی که توسط احزاب تعریف و اجرایی میشود میتواند به واسطهای میان دولت و جامعه تبدیل شود.
همه کارشناسان این سرزمین که در نظام دولتی هستند میتوانند کنشگر مرزی باشند و مشکلات محله، شهر و مردم خود را به زبان کارشناسانه حل کنند البته اگر نظام خبره، مشاوره و کارشناسی در نظام مدیریت کشور تقویت شود و اهمیت داشته باشد. ما مدیران با تجربه بسیاری داریم که رها میشوند و اساسا کسی به سراغ آنها نمیرود و آنها میتوانند به عنوان بازیگران آزاد به حاکمیت کمک کنند. واسطههای سیاست که در جهان هم شایع است میتوانند واسطه اتخاذ سیاستهای محنت زدا و توسعه سیاستهایی برای رفاه اجتماعی مردم و کاهش آلام اجتماعی مردم باشند. بخشی از جامعه ایران با وجود همه ناملایماتی که دیده باز اعتماد کرده و به یک دولت جدید فرصت تازه داده است. مسئولیت بسیار سنگینی بر دوش این ملت است که باید بتواند امانتدار خوبی هم باشد.
در کتاب «کنشگران مرزی»، نمونههایی از تاریخ معاصر و تجربه شدۀ ایرانی مثل مهندس خانه، دارالتألیف، دفتر تنظیمات، مصلحت خانه، هیات صحیه، اتاق تجارت و مدارس و مطبوعات با نام و نشان ذکر شده است. در نهادی مانند «هیأت صحیه» گفته میشود که واکسن یک نرم بین المللی دارد و نگاه ایدئولوژیک نمیتواند باعث این شود که بخشی از مردم در یک بیماری فراگیر، جان خود را از دست دهند. ما نباید از کنشگران مرزی قهرمان بسازیم و نباید به این قضیه فردی هم نگاه کنیم، بلکه باید نهادمند به مسأله ساختارهای مرزی نگاه کنیم.
در ادامه کتاب، صفحه ۴۷ به بعد بحث شده که حتی برخی کشورهای غیر دموکراتیک با ابتکاراتی در نظام اداری شان توانسته اند فضاهای لایه ای، سطوح متخلخل و فضاهای آستانهای تعبیه بکنند و از این طریق دولت شان، لااقل دست چپ دولت، توسط کارکنان اجتماعیتر به متن جامعه و برخی مطالبات مردمان نزدیک شوند و گفتگوهای کارساز برای توسعه و حق و حقوق مردم شکل بگیرد.
ما به عاملان صلح، گفتگو نیاز داریم و جامعه نمیتواند فقط به ساختارهای موجود سپرده شود. ما به کنشگریها و امکان سازیهای تازه و کسانی که راههای نرفته را بروند، نیاز داریم. ما همزمان به ساختارهای صلح ساز و حامی صلح و گفتگو میان دولت و جامعه نیاز داریم.