علی واعظ، مدیر پروژه ایران در گروه بین المللی بحران و استاد دانشگاه جورج تاون در مطلبی در نشریه فارین پالیسی نوشت: در میان شگفتی بسیاری از ناظران، یک کاندیدای نسبتا گمنام توانسته در انتخابات ریاست جمهوری ایران به پیروزی برسد. مسعود پزشکیان، به عنوان نماینده مجلس و وزیر سابق بهداشت در خارج از مرزهای ایران چندان شناخته شده نیست و در داخل نیز سیاستمدار شاخصی محسوب نمیشود.
به گزارش انتخاب، پیروزی غیرمنتظره کاندیدای مورد تایید اصلاح طلبان برای اولین بار از سال ۲۰۰۱ بیش از آنکه پاسخی بر سوالات شکل گرفته در اذهان باشد علامت سوالهای بیشتری را درباره میزان اختیارات و رویکرد وی در قبال مناقشه هستهای با غرب و همچنین توانایی پزشکیان برای هدایت کشور در وضعیت شکننده منطقهای ایجاد کرده است.
با توجه به انتقادات وی از سیاستهای فعلی، انتخاب پزشکیان تعجب بسیاری از ناظرانی را برانگیخته که معتقد بودند بعید است حاکمیت از مسیر انتخاب شده توسط محافظه کارترین عناصر خود که در سالهای اخیر بیش از پیش به سمت تثبیت قدرت پیش رفته، عدول نماید.
اما گمانه زنیها درباره اینکه ایران از این نقطه به چه سمتی خواهد رفت، بر سوالات در خصوص اینکه چگونه ایران به این نقطه رسید سایه افکنده است. برخی در غرب احتمالا تصویری مشابه سایر روسای جمهور اصلاح طلب از پزشکیان ترسیم خواهد کرد؛ یعنی گرگی در لباس میش و یک چهره بیرونی معتدلتر از حکومتی که بلندپروازیهای هستهای و منطقهای اش تغییری نکرده است.
برخی دیگر ممکن است وی را به عنوان منجیای ببینند که قرار است ایران را از مخصمههای اجتماعی اقتصادی برهاند و در قبال ارائه امتیاز، از سد تحریمهای غربی عبور نماید. کدام از این دو سناریو محتملتر است؟
چند عامل میتواند به ما در پیش بینی مسیر آینده کمک کند. اولین عامل به ماهیت سیاست در ایران مربوط میشود. روسای جمهوری دارای قدرت چندان بالایی نیستند و باید با مراکز مختلف برخوردار از اختیار و نفوذ آشکار و پنهان به رقابت بپردازند. اما در عین حال رئیس جمهور در ایران مقامی کاملا مسلوب الاختیار هم نیست. مقایسه سبک و ماهیت عملکرد حسن روحانی که توانست توافق هستهای را با قدرتهای جهانی به نتیجه برساند، با ابراهیم رئیسی که نتوانست برجام را احیا کند به خوبی موید این مطلب است.
ثانیا، رئیس جمهور جدید دارای یک مزیت و یک نقطه ضعف منحصر به فرد است. او از دادن وعدههای مشخص در جریان کارزار انتخاباتی اش خودداری کرده و در عوض بر رویکرد حکمرانی خود تمرکز نموده است. پزشکیان همچنین بر محدودیتهایی که یک رئیس جمهور ممکن است با آن مواجه شود اذعان کرده است. با نشان دادن یک شخصیت نه چندان چالش برانگیز برای نظام و مهار انتظارات اجتماعی او برای خود فضای مانور ایجاد کرده است.
ثالثا، آنچه پزشکیان میتواند در سیاست خارجی عاید خود سازد بیشتر در اختیار عناصری خارج از کنترل اوست تا در اختیار توانایی و تمایل شخص وی جهت تعامل با دشمنان ایران و به خصوص ایالات متحده. در این میان تعیین کنندهترین عامل نتیجه انتخابات آمریکا خواهد بود.
بر خلاف رئیس جمهور فقید، رئیسی که دولتش عمدتا روابط با غرب را رد میکرد، پزشکیان وعده برقراری توازن میان روابط با غرب و قدرتهای غیرغربی به ویژه روسیه و چین را داده است. اما دیپلماتهای با تجربهای که احتمالا در دولت پزشکیان به بدنه دولت باز خواهند گشت، از اینکه دولت بایدن در ماههای پایانی دولت حسن روحانی در احیای برجام تعلل کرد ابراز ناامیدی کرده اند.
بازگشت مجدد ترامپ به کاخ سفید چالش بزرگتری تلقی میشود. با توجه به گله مندی مشاوران وی مبنی بر اینکه بایدن اجرای سختگیرانه تحریمهای ایران را تضعیف کرده و این اعتقاد دیرینه خود ترامپ مبنی بر مذاکره از موضع قوت، دولت دوم ترامپ احتمالا سیاست فشار حداکثری را مجددا احیا خواهد کرد. چنین اقدامی به جای آوردن ایران پای میز مذاکره جهت تن دادن به توافقی مساعدتر به حال آمریکا، تهران را در زمینه هستهای و منطقهای تهاجمیتر خواهد ساخت و ایران و آمریکا را به مراتب جدیتر از فاصله سالهای ۲۰۱۹ و ۲۰۲۰ به سمت رویارویی سوق خواهد داد.
ایران همچنین به جهت صدور دستور ترور ژنرال سلیمانی در سال ۲۰۲۰ یک کینه شخصی با ترامپ دارد. ضمن اینکه مقامهای آمریکایی احتمال میدهند که ایران در حال برنامه ریزی برای ترور مقامهای آمریکایی به تلافی آن ترور باشد.
توسعه جنگ غزه به کل خاورمیانه نیز میتواند توانایی پزشکیان برای تعامل سازنده با غرب را تحت شعاع قرار دهد. در صورتی که دشمنیهای موجود به یک جنگ تمام عیار بین اسرائیل و حزب الله لبنان تبدیل شود، ایران نیز احتمالا رفتار غیردوستانه تری با غرب خواهد داشت؛ در حالی که طرفین همین الان هم بر سر ارسال تسلیحات به روسیه، ادامه توسعه توان هستهای و زندانی کرده دو تابعیتیها و اتباع غربی دارای مشکلات عدیده هستند.
همچنین اگر نیروهای حوثی تحت کنترل ایران حملات به خاک عربستان و امارات را از سر بگیرند و مسیر تعاملی فعلی بین تهران و کشورهای حاشیه خلیج فارس را معکوس سازد، روابط ایران و غرب پیچیدهتر خواهد شد.
با این وجود داشتن صداهای بیشتری از حامیان خویشتنداری در نهاد قدرت مجموعا تحولی مثبت خواهد بود. تصمیمات استراتژیک در ایران توسط گروه کوچکی از مقامها که به صورت نسبی مستقل از نتیجه انتخابات هستند اتخاذ میشود، اما این گروه همچنان این نتایج را در تصمیم گیریهای خود مدنظر قرار میدهد.
با توجه به عدم قطعیت سیاسی در واشنگتن و هرج و مرج در منطقه امید چندانی وجود ندارد که ایران و آمریکا فضایی برای یک توافق جدید در کوتاه مدت داشته باشند؛ اما آنها باید حداقل تلاش کنند که بخشی از تفاهمات غیررسمی به دست آمده در سال ۲۰۲۳ را احیا کنند. اما این یک مسکن موقتی خواهد بود.
تصور رسیدن به توافق هسته ای، امروز دشوارتر از سال ۲۰۱۵ است. مواضع طرفها سرسختانهتر شده و اعتماد کمی که در آن زمان وجود داشت به نحو جدی تضعیف گشته است؛ البته این صرفا به دلیل خروج ترامپ از برجام نبوده بلکه برنامه هستهای ایران نیز رشد قابل توجهی داشته و تحریمها تشدبد شده است.
از سویی غربیها در توانایی پزشکیان برای دستیابی به یک توافق تردید دارند و از سوی دیگر تهران به ایالات متحده به ویژه برای همزیستی مسالمت آمیز با جمهوری اسلامی یا توانایی لغو موثر و پایدار تحریمها خوش بین نیست. عقربههای ساعت به سرعت در حال حرکت است و این در حالی است که قطعنامه شورای امنیت که مشروعیت حقوقی به برجام بخشید قرار است در اکتبر ۲۰۲۵ منقضی شود و این غرب را از یک اهرم فشار مهم علیه ایران یعنی توانایی فعال کردن مکانیزم ماشه و بازگشت تحریمها محروم میکندکند.