سایت عصر ایران نوشت:اصولگرایی ایرانی در انتخابات ریاست جمهوری اخیر و خصوصا بعد از شکست دچار بحران روحی و اخلاقی شده و از یک طرف بین خودشان اختلاف افتاده و از سوی دیگر مردم رأیدهنده به دکتر پزشکیان را شماتت میکنند و جالب این که هیچ نقدی متوجه رأی نادادهها ندارند، چون دوست داشتند در آب کم عمق (مشارکت اندک) ماهی قدرت را صید کنند که البته در عمق کم هم نتوانستند!
یک مثال میتواند منظور را بهتر منتقل کند:
«الف» حامی سعید جلیلی است و به او رأی داده.
«ب» هوادار باقر قالیباف است و در مرحله اول به او رأی داده.
«ج» طرفدار مسعود پزشکیان است و در هر دو مرحله به او رأی داده.
«د» در انتخابات شرکت نکرده و به هیچ یک از نامزدها رأی نداده.
مطابق اصول ارزشی و تبلیغی اصول گرایان «الف» باید به لحاظ فکری و سیاسی از «د» دور باشد، چون اصلا در انتخابات شرکت نکرده و به «ج»نزدیک، چون به هر حال شرکت کرده و به «ب» خیلی نزدیک، چون او هم مثل جلیلی کاندیدای به قول خودشان جبهه انقلاب بوده.
در عمل، اما این اتفاق نیفتاده. از «د» که رأی نداده راضیترند، چون نرخ مشارکت را پایین آورده و با «ب» زاویه دارند، چون قالیباف را مقصر شکست خود میدانند و از «ج» خشم گرفتهاند.
کاش توضیح دهند این چه جور اصولگرایی است که فقط یک اصل دارد: قدرت؟