فرارو– پس از پایان انتخابات و مشخص شدن تکلیف دولت چهاردهم، اردوگاه نیروهای به اصطلاح انقلاب در وضعیت بغرنجی قرار گرفت. تصور آنها این بود که تا ۱۴۰۸ بر مسند کار هستند و یک برنامهریزی بلندمدت برای حضور در مناسب قدرت داشتند. اما سقوط هلیکوپتر حامل رئیسجمهور و سه ساله شدن دولت سیزدهم، این برنامهریزیها بر هم زد و به نوعی سردرگمی دچارشان کرد.
به گزارش فرارو، بدنه این اردوگاه یا به تعبیری پیادهنظام جبهه موسوم به انقلاب که تعلق خاطر فکری به این جریان سیاسی دارد، هنوز نتوانسته با شکست در ۸ و ۱۵ تیر کنار بیاید. به همین دلیل به رفتارهایی عجیب روی آوردهاند که آنها را نیز با هم مرور میکنیم. بنابراین، میتوانیم این تشتت و درگیری با خود و دیگران را در دو لایه سران و سربازان دولت سایه تقسیمبندی کنیم.
تقسیم غنایم
۱۲ خرداد نامهای از سوی محمد مخبر کفیل ریاستجمهوری صادر شد که در آن ذکر شده بود: «به موجب این بخشنامه کلیه دستگاههای اجرایی موظفاند تا زمان استقرار دولت چهاردهم از هر گونه تغییر در ساختارهای سازمانی، جابجایی نیروی انسانی و نقل و انتقال اموال دولتی، اعمال آییننامه جدید، تغییر در تعرفهها و عوارض و هرگونه اقدامات خارج از ضوابط و مقررات خودداری نمایند.» این بخشنامه دو روز قبل از مرحله اول انتخابات منتشر شد و تحرکات زیاد و چشمگیری در این بازه زمانی وجود نداشت. اما پس از مشخص نتیجه انتخابات و پایان عصر راست رادیکال در دولت، موج عجیبی برای انتصابها و انتقالها آغاز شد. گویا تقسیم غنایم آغاز شد. این موج تا حدی بالا رفت که مسعود پزشکیان نیز در نامهای به مخبر، خواستار جلوگیری از این اقدامات، شد. یکی از تحلیلها این است که دولت سایه، میکند تا نیروهای فعلی خود در بدنه دولت را حفظ و نیروهای جدیدی وارد این ساختار کند. استخدام نیروهای رسمی در بعضی دستگاهها از جمله چند خبرگزاری دولتی، خبری بود که دیروز از سوی علیاصغر شفیعیان مدیر سایت انصافنیوز و یکی از نزدیکان پزشکیان منتشر شد.
علی شریفی زارچی استاد اخراجی دانشگاه شریف، از نقل و انتقال اعضای هیئت علمی در وقت اضافه دولت سیزدهم خبر داد.
اما این اخبار دیگر در حد توئیت یک روزنامهنگار یا یک استاد دانشگاه باقی نماند. اخبار و اسناد رسمی از انتصابات توسط دو وزیر کار و صنعت و همچنین انتصاباتی در شرکت فرودگاهها و پتروشیمی خلیج فارس نیز منتشر شد. بر اساس این اسناد، صولت مرتضوی وزیر کار یک روز پس از انتخابات دور دوم (۱۶ تیر ماه)، طی حکمی علی اصغر عنابستانی، نماینده پرحاشیه مجلس که نامش با سیلی زدن به سرباز راهور گره خورده را به عضویت هیئت مدیره صندوق بازنشستگی کارکنان فولاد درآورد. دو حکم دیگر نیز از سوی وزیر کار برای عضویت در هیئت مدیره صندوق بازنشستگی فولاد و یک حکم نیز برای عضویت در هیئت مدیره سازمان تامین اجتماعی صادر شده است.
۱۷ تیر ماه عباس علیآبادی وزیر صمت، سیدمهدی فرحی قائم مقام خود که از وزارت دفاع به این دستگاه آمده بود را به عنوان رئیس کارگروه توسعه صنایع میکروالکترونیک منصوب کرد. فرحی بهمن ۱۴۰۲ به عنوان قائممقام وزیر در امور بازرگانی منصوب شده بود.
انتصابات در شرکت فرودگاههای ایران نیز به اندازهای بود که اعتراض سازمان بازرسی را برانگیخت. رضا نخجوانی معاون مهرداد بذرپاش، رئیس هیئت مدیره و مدیرعامل شرکت فرودگاهها و ناوبری هوایی ایران ۸ حکم انتصاب صادر کرد که در نهایت برای یکی از آنها هشدار قانونی از سوی سازمان بازرسی کل کشور گرفت. هشدار سازمان بازرسی کل کشور بر اساس همان بخشنامه صادر شده از سوی مخبر، به کاپیتان نخجوانی داده شده است.
اخبار از درون شرکت مدیریت توسعه صنایع پتروشیمی زیرمجموعه هولدینگ خلیج فارس که پایگاه خبری دیدهبان ایران منتشر کرده نیز حاکی از عقد قراردادهای پنج ساله و حقوقهای نجومی با برخی مدیران فعلی این شرکت است.
هنوز مشخص نیست مجموع این انتصابها و استخدامها به دلیل رزومهسازی برای این نیروهاست یا اهداف دیگری پشت آن پنهان است.
واکنش دولتیها
صولت مرتضوی، دلیل انتصاب عنابستانی را معطل نماندن کار مردم ذکر کرد. او در حیاط دولت به خبرنگاران گفت که نمیتوانیم کار مردم را معطل کنیم. دستور مخبر را نیز ناظر بر سازمانهای اداری دانست و نه شرکتها. باید دید که این صحبت آقای مرتضوی که در کمپین سعید جلیلی فعالیت داشت و احکام او نیزحداقل در یک مورد برای چهرههای حامی جلیلی صادر شده، تا چه حد با واقعیت سازگار است. پیش از این رسانهها به این موضوع پرداخته بودند که سازمان تامین اجتماعی و وزارت کار به یکی از پایگاههای جریان پایداری تبدیل شده است.
بهادری جهرمی سخنگوی دولت سیزدهم نیز در واکنش به نامه پزشکیان اظهار داشت: «این نامه درخواست یک رئیسجمهور منتخب است؛ رئیسجمهور هنوز مستقر نشده و الان سرپرست ریاستجمهوری آقای مخبر است. مفاد همین درخواست را یک ماهونیم پیش آقای مخبر اعلام کرده بودند و دستور دادند که انتصابات غیرضروری در دستگاههای دولتی اتفاق نیفتد.» البته در دستور مخبر خبری از قید غیرضروری بودن نیست و تاکید کرده است که دستگاههای اجرایی «از هر گونه تغییر در ساختارهای سازمانی، جابجایی نیروی انسانی و نقل و انتقال اموال دولتی، اعمال آییننامه جدید، تغییر در تعرفهها و عوارض و هرگونه اقدامات خارج از ضوابط و مقررات خودداری نمایند.»
هجوم سایبریها
چند روزی از پایان انتخابات میگذرد، اما اردوگاه سایه همچنان درگیر پیدا کردن مقصر است. اولین مقصری نیز که پیدا کردند، ۱۶ و نیم میلیون نفری بودند که مسعود پزشکیان را برای ریاستجمهوری انتخاب کردند. حجم توهینهایی که از سوی چهرههای شناختهشده و ناشناس این جریان به رایدهندگان به مسعود پزشکیان شد، بسیار عجیب و بالا بود. سابقه نداشت آنها به انتخابات، قدرت تشخیص مردم و حتی شورای نگهبان که برایشان قداست داشت، هجمه وارد کنند.
بعد از نادان خواندن ایرانیانی که نام پزشکیان را روی برگههای رای نوشتند، تفسیرهای دیگری نیز از تئوریسینهای این جریان مطرح شد. شاخصترین آنها را خانمی به نام معصومی اصل بود که از او به عنوان خانمجلسهای حامی جلیلی و فعال انقلابی یاد میشود. شاید نامش آشنا نباشد، اما حرفی که در تلویزیون زد و گفت مملکت مال حزباللهیهاست، شاید او را به یاد بیاورد. معصومی اصل در تفسیر شکست جلیلی مصاحبهای طولانی با دیدهبان ایران داشت که بخشهایی از آن مورد توجه قرا رفت: «مردم، چون به دستور، ولی زمان بی توجهی کردند، منتظر "بلایا"باشند/ زنان غربی "برده و حیوان" هستند، این زنان قلاده میاندازند و سگ میشوند! / در "جهاد فضای مجازی" شکست خوردیم، پزشکیان رئیس جمهور شد/ پزشکیان تلویحاً گفت تقلب شده.» دست آخر خانم معصومی اصل، شکست جلیلی را بر گردن ناآگاهی مردم انداخت.
عاجز از درک شکست
یکی دیگر از هواداران ناشناس جلیلی نیز ویدئویی از خود منتشر کرد که در آن خطاب به هواداران پزشکیان میگفت: «غر نزن، قر بده!» پیش از تکرار این دو عبارت نیز یکی از مشکلات را قرار میداد: «هموطنی که توی ستادهای آقای پزشکیان قر دادی و بهش رای دادی، از حالا به بعد توی صف که ایستادی، غر نزن، قر بده! هر روز و هر ساعت که قیمتهای جدیدی رو دیدی، غر نزن، قر بده!»
برخی تحلیلگران معتقدند که طیف نیروهای هوادار سعید جلیلی، به این دلیل دچار سردرگمی شدند که از یک سو انتظار شکست را نداشتند و به آنها قبولانده شده بود که پیروز هستند و تمام ظرفیتها نیز در اختیارشان بود. اما از هر طرف که میروند، درک و پذیرش این شکست برایشان غیرممکنتر میشود. این مدل واکنشها نیز از همین بابت است. عصر ایران در این باره نوشته است: «در واقع زوم کردن این خانم بر روی عبارت "قر دادن" نیازمند ترجمه است. ترجمۀ دقیق این عبارت ناشی از خشم و نفرت این است که چرا یک اصلاحطلب در این انتخابات نامزد ریاست جمهوری بود و چرا مردم مطابق میل ما جلیلیستها رای ندادند. اما بد نیست این بانوی ارزشی لختی اندیشه کند که چرا کاندیدای مطلوبش، سعید جلیلی، آن قدر دافعه داشت که با وجود رای ندادن ۵۱ درصد واجدان حق رای، باز هم نتوانست اکثریت آرا را در دور دوم انتخابات بدست آورد؟ زنان ایرانی چرا باید به سعید جلیلی رای میدادند؟ باید به او رای میدادند که گشت ارشاد با شدت و قوت، حتی قویتر از قبل، در خیابان مزاحمشان شود و اسم مزاحمتش را هم بگذارد تلاش برای ایجاد امنیت اجتماعی؟! اتفاقا اکثریت شرکتکنندگان در انتخابات به پزشکیان رای دادند تا در کنار توقف روند روزافزون افزایش قیمتها، پارهای از آزادیهای بدیهی را متحقق سازند. در هر صورت، رقابتی نه چندان عادلانه برگزار شده و کاندیدا و جناح مطلوب این خانم شکست خورده و خشم و بیزاری نسبت به اکثریت رایدهندگان، دردی از اصولگرایان تندرو دوا نمیکند.
عباس عبدی در یادداشتی در اعتماد، در واکنش به این تحرکات و رفتارها نوشت: «واقعیت چیست؟ در یک کلام اعتیاد مزمن به رانت. هر چه در سیاست از رانت استفاده کردند بیچارهتر و ضعیفتر و وابستهتر شدند. ۶۰درصد مردم رای ندادند، ولی این جماعت رانتی به این اعتراض میکنند که چرا صحنه را جوری طراحی نکردید که ما میان این ۴۰درصد برنده شویم؟ یک نیروی سیاسی چقدر باید حقیر و حیات آن رانتی باشد که حتی نتواند در این اندازه هم رقابت کند؟ اعتیاد ویرانگر است. فرد معتاد به مواد مخدر با استفاده از این مواد دچار سرخوشی و آرامش میشود، ولی اثر اعتیاد موقتی است و پس از زائل شدن آثار مواد، درد و سختی بیش از گذشته میشود به همین دلیل معتاد مجبور است دوز مصرف مواد را بیشتر کند تا درد نکشد. این کار موجب ضعف بیشتر و ناتوانی افزونتر وی در تحمل درد و سختی و بالاخره وابستگی بیشتر او به مواد مخدر خواهد شد. نگاهی به قیافه معتادان کنار بزرگراهها یا در خرابهها بیندازید ضعف و سستی را در چهره و تصویر آنان میبینید. این وضعیت را دقیقا در گفتار همین افراد در سیاست هم میتوان مشاهده کرد. گفتاری مغشوش و ناتوان از جمع و جور کردن خود دارند.»