در روزهای اخیر، اسامی متفاوتی درباره ترکیب تیم دولت چهاردهم منتشر شده است. دولت جدید با سه دسته چالشهای اقتصادی، چالشهای خارجی وچالشهای منابع طبیعی و انرژی دست و پنجه نرم میکند. هدف دولت این است که با حل این چالشها به «رشد اقتصادی پایدار همراه با مهار تورم» برسد. ترکیب برنده برای نیل به این هدف کدام است؟ طبیعتا این رویکرد که رئیسجمهور بخواهد پستهای کابینه را مانند غنایم جنگی میان گروههای نزدیک و هوادار تقسیم کند، تجربه تکراری است که باعث شکست تیم او خواهد شد.
به گزارش دنیای اقتصاد، تفکر تیم جدید بیش از آنکه متمرکز بر تقسیم منابع باشد، باید بر مدیریت هزینهها با همکاری مردم تمرکز کند. به همین منظور ترکیب برنده دولت جدید باید متشکل از افراد باانگیزه و بادانش برای پیشبرد اصلاحات باشد. این افراد باید برای پیشبرد اهداف دولت، بسیار هماهنگ و همسو باشند. بنابراین تیم برنده، نیاز به یک سرمربی مقتدر، یک کاپیتان باتجربه در حوزه اجرا و یک گروه آنالیزور ماهر در حوزه سیاستگذاری دارد.
پس از پیروزی مسعود پزشکیان در چهاردهمین انتخابات ریاستجمهوری، بحثهای مختلفی در زمینه چگونگی انتخاب تیم اقتصادی دولت جدید در فضاهای مختلف شکل گرفته است. پرسش کلی که در امتداد این بحثها وجود دارد این است که تیم اقتصادی دولت چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟ با توجه به چالشهای موجود در اقتصاد ایران، ابتدا باید گفت که دغدغه اصلی سیاستگذاران در دولت جدید باید مهار تورم و رشد اقتصادی پایدار باشد. دستیابی به چنین هدفی نیازمند یک تیم اقتصادی هماهنگ است که با استفاده از یک برنامه اقتصادی جامع به سمت آن حرکت کند.
در سالهای گذشته حامیان رئیسجمهور که متشکل از گروههای مختلفی بودند، فارغ از اهمیت مساله کارشناسی و با هدف تقسیم منابع نفتی، پا به عرصه سیاستگذاری اقتصادی میگذاشتند و تفاوت نگاه این افراد در زمینه حل مشکلات محلی از اعراب نداشت؛ به همین دلیل در بسیاری از موارد سیاستگذاران تیم اقتصادی با تعارض منافع مواجه میشدند.
از آنجاکه درحالحاضر دستیابی به منابع نفتی مانند گذشته میسر نیست، تشکیل کابینه با رویکرد سابق نمیتواند راهگشا باشد و تیم اقتصادی جدید نیز باید با نگاه تازهای مبنی بر اصلاح هزینههای دولت کار خود را آغاز کند. با توجه به اینکه تغییر رویه قدیمی مشکل است، تیم اقتصادی باید دیدگاه مشابهی در زمینه حل مشکلات اقتصادی داشته باشد و به صورت هماهنگ برای اصلاح رویههای پیشین اقدام کند.
درحالحاضر برخی از افراد چهرههای شاخصی را برای مثلث تیم اقتصادی، یعنی وزیر اقتصاد، رئیس کل بانک مرکزی و همچنین ریاست سازمان برنامه و بودجه، معرفی میکنند. بااینحال آنچه بیشتر از شاخص بودن افراد اهمیت دارد، هماهنگی اندیشه اقتصادی آنها و در نهایت هماهنگی سیاستگذاری این نهادها برای رسیدن به اهداف مورد نظر است.
برخی از کارشناسان معتقدند که درحالحاضر دولت ایران با چالشهای اساسی در ۳ زمینه مختلف مواجه است. چالش اول مربوط به مسائل اقتصادی است. به عبارت دیگر دولت جدید ناگزیر است که برای مشکلاتی مانند ناترازی بودجه، ناترازی بانکها و ناترازی قیمت انرژی چارهاندیشی کند. دسته دوم چالشها، سیاسی هستند که برخی از آنها مانند بهبود روابط خارجی، رفع تحریمها و خروج از لیست سیاه FATF پیشنیازهایی برای رشد اقتصادی پایدار محسوب میشوند.
سومین چالش مربوط به مسائل محیطزیستی مانند بحران آب است که در صورتعدم اقدام عاجل دولت در این زمینه میتواند به تهدید جدی علیه حیات انسان در بسیاری از شهرها تبدیل شود. از آنجا که اصلاحات بنیادی برای حل بحرانهای اینچنینی میتواند بسیار مشکل باشد، دولت باید دقت بالایی در زمینه تشکیل کابینه خود به خرج دهد. حل این چالشها به هدف دولت، یعنی رشد اقتصادی پایدار و مهار تورم، کمک خواهد کرد. اما چه تیمی میتواند این کار را انجام دهد؟
در سالهای گذشته تورم و تبعات آن به یکی از بیماریهای مزمن اقتصاد ایران بدل شده است. در جریان مناظرات نامزدهای ریاستجمهوری نیز وجود معضلات اقتصادی یکی از مسائلی بود که کموبیش تمام نامزدها با آن موافق بودند. پس از پیروزی مسعود پزشکیان در چهاردهمین انتخابات ریاستجمهوری، برخی از افراد در زمینه انتخاب تیم اقتصادی گمانهزنی کردند و برخی دیگر افرادی را برای مثلث تیم اقتصادی دولت، یعنی وزیر اقتصاد، رئیس کل بانک مرکزی و رئیس سازمان برنامه و بودجه، پیشنهاد دادند.
ازطرفی شایعاتی وجود دارد که گروههایی که در زمان انتخابات حامی مسعود پزشکیان بودند، به صورت موازی در حال تشکیل تیم اقتصادی هستند. این رویه در زمینه انتخاب سیاستگذاران در سالهای گذشته مرسوم بوده است. در واقع حامیان رئیسجمهور فارغ از مباحث کارشناسی و تمرکز بر حل بحرانها، به پستهای دولت به چشم غنیمتهای جنگی نگاه میکردند.
از سوی دیگر فرد پیروز در انتخابات سعی میکرد تا با تقسیم پستهای دولتی بین نمایندگان طیفهای فکری مختلف، جناحهای مخالف خود را راضی نگه دارد. این درحالی بود که با وجود درآمدهای نفتی، سیاستگذاران منتخب به دنبال تقسیم منافع حاصل از این نوع درآمدها بودند. اما در سالهای گذشته تحریمهای اقتصادی فروش نفت ایران را محدود کرده و درحالحاضر نهتنها منابع سرشاری وجود ندارد بلکه اقتصاد ایران با ناترازیهای مختلفی مانند ناترازی بودجه مواجه است.
آگاه بودن به شرایط فعلی اقتصاد ایران میتواند این پرسش را به وجود بیاورد که آیا منطقی است که تیم جدید اقتصادی به سبک قدیم تشکیل شود؟ طبیعتا جواب چنین پرسشی نمیتواند مثبت باشد. نیاز به افراد جدید با طرز تفکر متفاوت است؛ افرادی که بتوانند برنامههای دولت را اجرایی کنند و از وضعیت کنونی جامعه برای موفقیت در اصلاحات هر بخش آگاه باشند.
مهمترین بخش دولت، تیم اقتصادی است و برای تشکیل آن باید رویکرد تازهای اتخاذ کرد. برای مثال انتخاب افراد برای تشکیل تیم اقتصادی جدید باید مبنی بر تخصص این افراد و به عبارت دیگر نگاه کارشناسی آنها باشد. پس از حل این مساله و عبور از انتخابهای جناحی، آنچه بیش از همه چیز اولویت دارد هماهنگی نگاه تیم جدید در زمینه حل مشکلات است. در حال حاضر ۳ نهاد اقتصادی در ایران از اهمیت بالایی برخوردار هستند.
اگر دولت در نظر داشته باشد که با ایجاد اصلاحات اقتصادی به موفقیتهایی دست یابد، توجه به بودجه و تلاش برای حل بحران ناترازی آن یکی از مهمترین اولویتهاست. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که درحالحاضر انتخاب رئیس سازمان برنامه و بودجه از سایر نهادهای مذکور مهمتر است. در چنین شرایطی یکی از پیشنهادها این است که فردی که به عنوان رئیس سازمان برنامه و بودجه تعیین میشود افراد موردنظر خود را برای ریاست وزارت اقتصاد و ریاست بانک مرکزی پیشنهاد دهد.
علاوه بر سازمان برنامه و بودجه، انتخاب رئیس کل بانک مرکزی نیز از اهمیت بالایی برخوردار است. در واقع کارشناسان اقتصادی معتقدند که شرایط فعلی ایران به یک رئیس کل مقتدر نیاز دارد که در برابر خواستههای گروههای ذینفع مختلف برای دریافت اعتبارات و منابع غیرضروری مقاومت کند. بررسی تجربه کشورهایی که در مسیر توسعهیافتگی گامهای موفقی برداشتند، نشان میدهد که مستقل بودن بانک مرکزی و استقامت این نهاد در برابر خواستههای غیرمنطقی دولت در زمینه سیاستگذاری اقتصادی نقش زیادی در مسیر دستیابی این کشورها به اهداف موردنظرشان داشته است.
در روزهای گذشته برخی از افراد در جریان انتخاب سکانداران اقتصادی دولت چهاردهم، چهرههای شاخص مختلفی را پیشنهاد دادند. پرسشی که در این باره وجود دارد این است که آیا صرفا وجود چهرههای شاخص میتواند در زمینه بهبود مشکلات اقتصای کشور و دستیابی به اهدافی مانند مهار تورم و رشد اقتصادی پایدار موثر واقع شود؟ نکته قابلتوجه این است که حضور افراد متخصص در هر یک از رئوس مثلث تیم اقتصادی میتواند پدیده مثبتی باشد. اما آنچه بیش از همه اهمیت دارد، هماهنگی اضلاع این مثلث بر محور یک برنامه اقتصادی جامع است. یک تیم فوتبال پرستاره را در نظر بگیرید که هیچکدام از ستارگان آن حاضر نیستند با دیگری همکاری کنند.
چنین تیمی بهراحتی در مقابل یک تیم بیستاره اما هماهنگ شکست میخورد. این مساله در زمینه حل مشکلات اقتصادی نیز صادق است. در واقع آنچه بیش از شاخص بودن سیاستگذاران اقتصادی اهمیت دارد، هماهنگی نوع نگاه آنها در زمینه حل مشکلات است. از آنجا که ایران همانند گذشته به درآمدهای نفتی دسترسی ندارد، تیم اقتصادی توانایی تقسیم منافع حاصل از این درآمدها را نخواهد داشت.
بنابراین باید تیم اقتصادی جدید رویکرد جدیدی مبنی بر درآمدزایی و کاهش هزینهها اتخاذ کند که مستلزم روی کار آمدن افراد جدیدی است که رویکرد آنها با چنین مسالهای سازگاری دارد. اگر سیاستگذاران اقتصادی رویکردهای هماهنگی در این زمینه نداشته باشند، چالشهای زیادی در مسیر تحقق اصلاحات اقتصادی به وجود خواهد آمد. نگاهی به تجربیات تاریخی نیز نشان میدهد در بازههای زمانی که سیاستگذاران اقتصادی هماهنگی لازم برای رسیدن به اهداف خود را داشتهاند، موفقیتهای بزرگی رقم خورده است. این در حالی است که به محض ایجاد شکاف در میان این افراد، مسیرهای رسیدن به اهداف ناهموار شده است.