این بار اگر قرار است فدراسیون والیبال در پروژه همکاری با سرمربیان مطرح دنیا شکست بخورد و از آوردن آنها به ایران عجز نشان دهد، بهتر است به فکر توضیح قانعکنندهای هم برای مخاطبان این رشته ورزشی باشد که چرا مربیان بزرگ دنیا حاضر نیستند به ایران بیایند؟
تیم ملی والیبال ایران سختترین دورانش در سالهای اخیر را تجربه میکند. این تیم که روزگاری تا رده هفتم دنیا هم صعود کرده بود، این روزها در سقوطی محسوس به رتبه پانزدهم جدول ردهبندی دنیا رسیده است. این تازه تمام ماجرا نیست؛ چراکه همین جایگاه را هم نه به لطف برتریهای نداشته خودش، بلکه به دلیل برد تیمهای دیگر برابر رقبای مستقیم ایران در این نقطه از جدول به دست آورده است.
در کنار این موضوع، نتایج اسفبار تیم ملی والیبال ایران در لیگ ملتهای والیبال جهان که بهتازگی به پایان رسیده هم مزید بر علت شده تا مشخص شود این تیم که مدعی حضور در جمع برترینها بود تا چه اندازه تزلزل داشته است. ایران در جدول ۱۶تیمی لیگ ملتهای والیبال در رده یکی مانده به آخر ایستاد تا فقط با کسب دو برد به کارش پایان داده باشد. این نتیجه وحشتناک در شرایطی رقم خورد که والیبالیستهای ایرانی امید داشتند با ثبت ۹ برد در این تورنمنت، جواز حضور در بازیهای المپیک پاریس را به دست بیاورند.
البته روند طیشده از سوی این تیم مشخص کرده بود که رؤیای حضور در پاریس سرابی بیش نیست. ایران بعد از سالها که زمام امور را به دست مربیان به نسبت مطرح خارجی سپرده بود، یکباره در تصمیمی بحثبرانگیز، بهروز عطایی را بهعنوان سرمربی معرفی کرد. این تصمیمی بود که محمدرضا داورزنی، رئیس وقت فدراسیون والیبال گرفت. عطایی اگرچه در ماههای نخست به لطف زیرساختهای خوبی که حاصل اندیشه سرمربیان خارجی بود، نتیجه گرفت، ولی رفتهرفته این تیم را به قهقرا برد تا اینکه در میانههای راه تصمیم گرفت، قبل از اخراجشدن، خودش استعفا دهد و برود. پ
یکر لاغرشده والیبال ملی در ادامه راه قرار شد به دست یک مربی بزرگ و صاحب سبک خارجی سپرده شود، ولی خروجی، با ادعای اولیه حسابی متفاوتی بود. آن روزها مسئولان امر مدعی بودند روزمه همه مربیان بزرگ دنیا را دارند و از بین آنها یکی را که بهترین است، به تیم ملی ایران میآورند، ولی ماحصل شوکهکننده بود؛ چراکه نهتنها خبری از سرمربی مطرح خارجی نبود، بلکه موتا پائز برزیلی-فرانسوی بهعنوان سرمربی جدید معرفی شد.
او پیش از حضور در تیم ملی والیبال ایران سابقه سرمربیگری در هیچ تیمی را نداشت و فقط بهعنوان دستیار کار کرده بود. از همه عجیبتر سنوسال زیاد این مربی بود که نشان میداد انگیزه لازم برای رسیدن به موفقیت به همراه تیم ملی ایران را هم ندارد. عمر مربیگری پائز در تیم ملی ایران چندان طولانی نشد؛ چراکه او بعد از متحملشدن هفت شکست پیاپی به همراه ایران در لیگ ملتهای والیبال جهان، برکنار شد تا یک مربی ایرانی به طور موقت جانشین او شود.
حالا که لیگ ملتها به پایان رسیده و این امر برای بار چندم محقق شده که ایران از چرخه تیمهای بزرگ دنیا خارج شود، دوباره در راهروهای فدراسیون والیبال زمزمهای به راه افتاده که ایران به دنبال مذاکره با سرمربیان مطرح خارجی است. بهتازگی شایعه شده که باب مذاکره با سه مربی بزرگ دنیا گشوده شده است. اگرچه این صحبتها تکرار حرفهایی است که پیش از این هم از سوی مسئولان فدراسیون والیبال عنوان شده، این پرسش مطرح میشود که چرا مربیان بزرگ دنیا حاضر نیستند به این سادگی به ایران بیایند؟ درواقع اینطور باید پرسیده شود که چرا وقتی سوپرمربیای مثل ولاسکو حاضر شده هدایت تیم ملی ایران را بر عهده بگیرد، مربیانی که از او رزومه و شهرت کمتری دارند، حاضر نیستند پیشنهاد تیم ملی ایران را بپذیرند؟
پیش از این، تماسهای داخلی با این مربیان، بهعنوان یکی از دلایل جدی مطرح شده بود. در دوره قبلی که فدراسیون با سرپرست اداره میشد، ادعا شد که تعدادی از داخل کشور به گزینههای مدنظر زنگ زده و آنها را از حضور در ایران منصرف میکنند. اینکه چه دیالوگی بین طرفین برقرار میشود که این مربیان پاسخ منفی میدهند، روشن نیست، ولی در مقام مقایسه با فوتبال، بیشتر مباحثِ از سر انصراف باید رنگ و بوی مالی داشته باشد. درباره والیبال بعید است که موضوع مالی اثر چندان پررنگی داشته باشد. شاید نگرانی از تحریمهای اعمالشده بر ایران و سختشدن احتمالی کار مربیان خارجی، بخشی از این نگرانیها باشد؛ هرچند میتوان حدس زد که نباید همه مسائل را ذیل این بخش قرار داد.
به هر روی، این بار اگر قرار است فدراسیون والیبال در پروژه همکاری با سرمربیان مطرح دنیا شکست بخورد و از آوردن آنها به ایران عجز نشان دهد، بهتر است به فکر توضیح قانعکنندهای هم برای مخاطبان این رشته ورزشی باشد که چرا مربیان بزرگ دنیا حاضر نیستند به ایران بیایند؟ درواقع آنها که این روزها فخر مذاکره با سرمربیان مطرح خارجی را میفروشند که توانستهاند تیمهایشان را به المپیک پاریس برسانند، باید راه مذاکرهکردن را هم به طریق درستی پیش ببرند تا در صورت نیاز، به این افراد اطمینان خاطر از همه جوانب بهویژه مسائل دیپلماتیک داده شود.