پل پیلار، عضو ارشد غیر مقیم در مرکز مطالعات امنیتی دانشگاه جورج تاون و عضو غیر مقیم موسسه کوئینسی در تازهترین نوشتار که در «ریسپانسیبل استیت کرافت» منتشر شده درباره انتخابات ریاست جمهوری در ایران و پیروزی مسعود پزشکیان ذیل عنوان «اعتدال سیاسی در ایران به پیروزی رسیده است»، نوشت:
به گزارش جماران، مسعود پزشکیان، جراح قلب و وزیر اسبق بهداشت، در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری، سعید جلیلی محافظه کار را با اختلاف ۱۶.۳ میلیون رای در مقابل ۱۳.۵ میلیون رای شکست داد. بیشتر پلتفرم پزشکیان بر مسائل داخلی مانند کاهش سختگیریها در مورد پوشش زنان متمرکز بود. اما او همچنین خواستار تعامل با غرب به نفع کاهش تحریمها علیه ایران شد، شعاری که در تضاد با پیام خوداتکایی رقیب او سعید جلیلی بود. پزشکیان تنها اصلاح طلب معتدل در میان شش نامزدی بود که شورای نگهبان به آنها اجازه شرکت در این انتخابات را داده بود. گمانه زنیها در مورد اینکه چرا شورا به پزشکیان هم اجازه کاندیداتوری داد، ادامه خواهد داشت. برخی معتقدند که احتمالا شورا این کار را برای تحریک مشارکت رای دهندگان انجام داده است. پزشکیان به اندازه کافی نظر رای دهندگان غایب را به خود جلب کرد و در دوم دوم مشارکت به ۵۰ درصد رسید.
ناظران خارجی معمولا تلاش میکنند اهمیت انتخابات ریاست جمهوری ایران را با این گزاره که قدرتمندترین چهره در ایران، رئیس جمهور نیست، بلکه رهبر معظم انقلاب، علی خامنهای است، ناچیز نشان دهند، اما این واقعیت نمیتواند ادعای بی اهمیت بودن این انتخابات را ثابت کند. رئیس جمهور ایران به تنهایی یک مرکز قدرت است و بر طیف وسیعی از سیاستها نفوذ دارد. جهت گیریهای ایدئولوژیک روسای جمهور گذشته ایران، که از تندرو تا اصلاح طلب را در بر میگرفت، تفاوتهای آشکاری را در سیاست خارجی تهران نشان داده و البته ایجاد کرده است.
کم اهمیت جلوه دادن نقش رئیس جمهور به معنای نادیده گرفتن انتخابها و تصمیمهای رهبر ایران در حوزه سیاست خارجی نیز هست. مهمترین محصول تعامل غرب و ایران در سالهای اخیر، برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) ۲۰۱۵ یا همان توافق هستهای ایران، عمدتاً کار حسن روحانی، رئیسجمهور اصلاحطلب سابق و محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه بود، اما رهبر ایران با کاری که روحانی و ظریف انجام میدادند همراهی کرد، هرچند بعدها نقدهایی را به این مذاکرات وارد کردند. رهبر ایران متمایل به بهبود اقتصاد ایران با رفع تحریمها است و به همین دلیل برجام زیر نظر او مذاکره شد.
توپ هر گونه درگیری در آینده اکنون در زمین غرب و به ویژه ایالات متحده است. در تصمیم گیری درباره نحوه ضربه زدن به این توپ، سیاست گذاران در واشنگتن باید از یکی از واضحترین سوابق موفقیت و شکستی که سازندگان سیاست خارجی تاکنون به دست آورده اند، استفاده کنند. در سه سال (۲۰۱۵-۲۰۱۸) که برجام اجرایی شد، این توافق به هدف عدم اشاعه خود مبنی بر بستن تمام مسیرهای ممکن برای دستیابی احتمالی ایران به سلاح هستهای، دست یافت.
در مقابل، از زمانی که دونالد ترامپ، رئیس جمهور سابق آمریکا در ماه می ۲۰۱۸ از برجام خارج شد، سیاست جایگزین ایالات متحده برای «فشار حداکثری» علیه ایران از همه لحاظ شکست خورده است. تهران با رهایی از محدودیتهای برجام، برنامه هستهای خود را به حدی سرعت بخشیده است که در صورت انتخاب، تنها چند روز یا چند هفته تا ساختن مواد شکافت پذیر کافی برای یک سلاح هستهای فاصله دارد.
انباشته شدن تحریمها و اعلان جنگ اقتصادی علیه ایران، سیاستهای منطقهای ایران را صلح آمیزتر نکرد و احتمالاً نتیجه معکوس داشت. بی اعتبار ساختن تلاشهای دیپلماتیک اصلاح طلبان توسط ایالات متحده، با انتخاب ابراهیم رئیسی به ریاست جمهوری قدرت تندروها را در تهران افزایش داد.
برای هر کسی که در واشنگتن بر سر کار خواهد آمد، مانع اصلی سیاسی که باید برای هر تعامل جدی جدید با ایران غلبه کرد، این شعار و باور مرسوم است که ایران محرک اصلی بی ثباتی در خاورمیانه است و فقط مستحق انزوا و مجازات است. (این شعار هم ریشه در تاریخ چهار دههای نفوذ اسرائیل دارد) توجه دقیق به سیاست در ایران و دلایلی که این کشور پزشکیان را به عنوان رئیس جمهور انتخاب کرد از جمله نیاز ایرانیان برای بهبود اوضاع اقتصادی و رفع تحریم، برای کمک به غلبه بر این مانع ضروری است.
موضوع هستهای، بهویژه با توجه به وضعیتی که برنامه هستهای ایران پس از اشتباه ترامپ در نادیده گرفتن برجام به آن رسیده است، اولین اولویت آشکار برای تعامل مجدد است. اما سایر مسائل مربوط به درگیری و بی ثباتی منطقهای نیز باید مورد توجه قرار گیرد. این موضوع تا زمانی که اسرائیل به حمله خود به نوار غزه ادامه دهد، با توجه به تنشهایی که از این وضعیت ناشی شده و پیامدهای آن برای موضوعاتی مانند روابط ایران با حزبالله و حماس، چالشبرانگیز خواهد بود.
با این حال، مذاکرات بین ایالات متحده و ایران با تلاشهای اخیر کشورهای خلیج فارس برای کاهش تنشها در میان خود همخوانی دارد. اینها شامل احیای روابط دیپلماتیک بین عربستان سعودی و ایران و اقدام اخیر بحرین و ایران در همین راستا است. خراب نکردن این جو مساعد منطقه دلیل بیشتری برای ایالات متحده برای اجتناب از تصویب یک توافقنامه امنیتی با عربستان سعودی است که توسط بسیاری، به ویژه همه ایرانی ها، به عنوان بخشی از یک اتحاد نظامی ضد ایران خوانده میشود.
به نظر میرسد، تأثیر اصلی بر پزشکیان در سیاست خارجی، از جانب محمد جواد ظریف باشد که به عنوان وزیر امور خارجه در جریان مذاکرات برجام، معاملات گستردهای با طرفهای آمریکایی داشت. جو بایدن قبلاً اعلام کرده بود که قصد دارد پایبندی به برجام را بازگرداند، اما زمانی که برای اولین بار رئیس جمهور شد، فرصت احیا توافق از طریق اقدامات اجرایی را از دست داد. زمانی که بایدن به قدرت رسید، از مذاکره برای یک توافق جدید صحبت کرد، ایران با طرح مطالبات جدید خود به مقابله با این ایده بایدن پرداخت و هیچ توافقی حاصل نشد. با توجه به چالشهای سیاسی و سایر چالشهای جو بایدن که در شش ماه پایانی دوره ریاستجمهوری خود با آن مواجه است، انتظار اقدامات جدید زیادی در مورد سیاست در قبال ایران در این دوره غیرواقعی است.
تاریخ اخیر نشان میدهد که تعامل سازنده با ایران با یک دموکرات به جای ترامپ در کاخ سفید در ژانویه ۲۰۲۵ محتملتر خواهد بود. اما نمیتوان رد کرد که ترامپ به عنوان رئیس جمهور ممکن است فرصتی برای کسب امتیاز سیاسی از طریق مذاکره ببیند. تا حدودی شبیه به آنچه که با توافق تجارت آزاد آمریکای شمالی در دوره اول ریاست جمهوری خود انجام داد، ترامپ ممکن است ادعا کند که میتواند با ایران به توافق بهتری نسبت به توافق اوباما با تهران ببندد.
بسیاری از سیاستهای ایران در خاورمیانه واکنشی بوده و در پاسخ به آنچه که دولتهای دیگر با ایران انجام داده اند، رفتارهای مخربی به همراه داشته است. در پی انتخابات غیرمنتظره پزشکیان، ایالات متحده اکنون فرصتی برای واکنش سازنده و پیشبرد اهداف ثبات بیشتر در خاورمیانه دارد.