ارسطو یکی از شناخته شدهترین متفکران یونانی زمان خود بود؛ این فیلسوف نه تنها کار خود را وقف علم که به مطالعه فضایل انسانی مانند تعلیم و تربیت نیز پرداخت و مجموعهای از مفاهیم را در مورد چگونگی شاد بودن بسط داد.
به گزارش عصرایران، تأملات ارسطو در مورد زندگی و جهان همچنان کنجکاوی برانگیزند. در همین راستا یکی از موضوعاتی که این فیلسوف به آن پرداخته، شادی و به طور مشخص تر، چگونه شاد بودن است. سبکی از زندگی که به افراد امکان احساس رضایت بدون آسیب رساندن به خود یا دیگران را میدهد.
اگر دوست دارید شاد باشید و شادی ببخشید و علاقمند به دانستن دیدگاه ارسطویی در این زمینه هستید با ما همراه باشید.
در یونان باستان، معلمان و فیلسوفان به شکل گیری شخصیت دانش آموزان خود توجه ویژهای داشتند. یعنی آنها نه تنها در مورد علم یا دین تدریس میکردند، بلکه در مورد چگونه تبدیل شدن به یک شهروند خوب نیز آموزش میدادند. به این ترتیب، هر متفکری روش خاص خود را برای درک و فهم موضوعات مرتبط با اراده، عشق، نفرت، شادی و ... داشت.
به طور معمول، این معلمان زمانی که صحبت از شادی به میان میآمد، دو سر یک طیف بودند؛ یعنی هر گروه دیدی افراطی در این مورد داشتند. برخی برآن بودند که برای شاد بودن باید به همه لذتهای ممکن مجال بروز داد. برخی دیگر معتقد بودند که شاد بودن تنها زندگی کردن با آنچه ضروری است و پرهیز از افراط حاصل میشود.
ارسطو در اخلاق نیکوماخوسی سه قانون عملی را پیشنهاد میکند: اول، از افراط و تفریط که دورتر از حد است، اجتناب کنید. دوم، توجه داشته باشید که ما به طور خاص در معرض چه خطاهایی هستیم و با جدیت از آنها اجتناب کنید؛ و سوم، مراقب لذت باشید، زیرا اغلب مانع قضاوت ما میشود.
ارسطو برای تمایز افراد با فضیلت از افرادی که تصادفاً رفتار درستی از خود نشان میدهند، سه معیار پیشنهاد میکند: اول، افراد با فضیلت میدانند که رفتارشان درست است. ثانیاً، آنها رفتار صحیح را برای نیکوکاری انتخاب میکنند؛ و سوم، رفتار آنها خود را به عنوان بخشی از یک منش ثابت و با فضیلت نشان میدهد.
برخلاف این موضع، ارسطو دیدگاه متفاوتی در مورد چگونگی شاد بودن و دستیابی به «یودایمونیا» یا کامیابی یا خوشبختی یا شادی داشت. خوشبختی با ایجاد یک سری فضایل به دست میآید. به عبارت دیگر، کامیابی و شادی با نگرش حاصل میشود.
خوشبختی بالاترین خیر است، زیرا ما شادی را به عنوان یک هدف کافی برای خود انتخاب میکنیم. حتی هوش و فضیلت فقط به خودی خود خوب نیستند، بلکه به این دلیل خوب هستند که ما را خوشحال میکنند.
این که شادی باید ارتباط نزدیکی با موفقیت و تحقق داشته باشد، جنبه مهمی از زندگی اجتماعی در یونان باستان را منعکس میکند. شادی به عنوان یک امر خصوصی، وابسته به حالات عاطفی فردی تلقی نمیشد، بلکه به عنوان بازتابی از موقعیت یک فرد در داخل یک دولت-شهر تلقی میشد. فردی که در یک مکان مناسب در ساختار اجتماعی زندگی میکند و وظایف و انتظارات آن مکان را به درستی برآورده میکند، «خوشبخت» است، زیرا برای یونانیان، شادی موضوع زندگی است – نه فقط احساس کردن – به روش درست.
به عقیده نویسنده، کلید تعادل، دانستن چگونگی یافتن یک نقطه میانی بین افراط و تفریط است. شما نمیتوانید در لذت گرایی یا لذت افسار گسیخته قرار بگیرید، اما نباید میل را نیز سرکوب کنید. در زیر، در مورد ده فضیلتی که ارسطو توصیه کرده است که مردم برای شاد بودن باید پرورش دهند صحبت خواهیم کرد.
برای ارسطو، فروتنی تعادل بین غرور، خود شیفتگی و نفرت از خود بود. یک فرد متواضع نقاط ضعف خود را میشناسد، اما همچنین از نقاط قوت خود آگاه است و از آنها استفاده کند. به عبارت دیگر، برای شاد بودن، داشتن عزت نفس مهم است.
وی در نکوهش "تظاهر به شکل مبالغه آمیز" و "فخرفروشی" سخن گفته است، اما علیه تحقیر کردن خود نیز موضع گرفته بود.
وانی و دار (۲۰۱۷) اثری را در مورد رابطه بین عزت نفس، خوش بینی و شادی در دانشجویان منتشر کردند. نتایج نشان میدهد که بین میزان عزت نفس، شادی و خوش بینی همبستگی قوی وجود دارد. بنابراین، میتوان گفت که وجود یک درک واقع بینانه و مهربانانه از وجود خود برای شادی ضروری است.
مفهوم دیگری که ارتباط مستقیمی با شادی دارد، اصالت و صداقت است. یک فرد کامل باید همیشه خود را با حقیقت و صداقت بیان کند.
شاید بتوان به زبانی سادهتر چنین گفت: برای اینکه شاد باشید، خودتان باشید. نقش بازی نکنید. خودتان را همان جور که هستید بپذیرید و به دیگران بشناسانید.
این همان فضیلتی است که ارسطو برای کامیابی وجودش را ضروری میداند.
برای انسان معاشرت به اندازه خوردن یا خوابیدن طبیعی و ضروری است. از لحظهای که به دنیا میآییم، به دایرهای محکم از حمایت اجتماعی در اطراف خود نیاز داریم.
در مطالعهای، تاکا، کوارز و کوئیسپ (۲۰۲۰) رابطه بین عزت نفس و مهارتهای اجتماعی را در دانشآموزان دبیرستانی با روابط اجتماعی بالا و به اصطلاح رو دار ارزیابی کردند. یافتهها نشان میدهد که بین میزان اجتماعی بودن و عزت نفس همبستگی مثبت وجود دارد. به طور خلاصه، داشتن توانایی ایجاد پیوندهای اجتماعی با شادی بیشتر همراه است.
با این حال، این بدان معنا نیست که همه روابطی که یک فرد دارد سودمند است. میدانیم که پیوندها نیز میتوانند مضر باشند. در این صورت، تعادل در دانستن این است که چگونه و با چه کسی ارتباط برقرار کنیم و چگونه رابطه را با همدلی و مهربانی پرورش دهیم.
بین اینکه خجالتی باشید و زمان برقراری رابطه ترس بر شما مسلط شود و از ارتباط خودداری کنید و برعکس گستاخ و بی ملاحظه باشید و با بی توجهی به دیگران با دیگری ارتباط بگیرید، نقطه تعادلی است که حُسن معاشرت یا آداب دانی نام دارد و از نظر ارسطو فضیلت دیگری است که منجر به شادی و خوشبختی میشود.
جایی که فرد بدون اینکه کسی را زیر پا بگذارد، اهداف خود را دنبال میکند. این ظرفیت در اختیار افرادی است که خواستار احترام هستند و به نوبه خود آن را به دیگران اعطا میکنند.
فردی که میخواهد بداند چگونه شاد باشد، نیازمند به ایجاد حس متعادل عدالت است. در توجه به دیگران و توجه به خود همواره حدی از اعتدال را رعایت کنید.
بی عدالتی سود بردن یک نفر به هزینه دیگری است. ارسطو بر اساس فکر خود عدل را نه برابری بلکه تناسب میداند و میگوید که جایگاه حقوق هر کس در جامعه باید بهاندازه شایستگی و دانایی او باشد.
احساسات بخش مهمی از انسانیت ما را تشکیل میدهند و یادگیریِ پردازش آنها راهی برای رسیدن به رضایت است.
بنابراین، سرکوب هیچ احساسی مثبت نیست. منظور ارسطو خویشتن داری در برابر میل و اشتها و انگیزههای پَست است.
تصور کنید که از کسی ضربه عاطفی میخورید. در این شرایط، عادی است که شما عصبانی شوید. بگذارید احساسات ظاهر شوند.
به همین معنا، چونگ و همکاران. (۲۰۱۴) تحقیقی در مورد خودکنترلی (خویشتن داری) و شادکامی انجام دادند. در نتیجه، آنها دریافتند که سطوح بالای خودکنترلی با شادی بیشتر مرتبط است. نویسندگان پیشنهاد میکنند که یک متغیر تعدیل کننده در وسط وجود دارد: تمرکز بر موفقیت.
حد وسطی بین زیادهروی و سازشناپذیر بودن وجود دارد: بردباری. البته اجازه ندهیم دیگران به ما صدمه بزنند. به طور خلاصه، میتوانید اشتباهات دیگران را بدون فراموش کردنِ احترام به خود تحمل کنید. فضیلت مدارا به تمایل به مهربانی و توانایی کنترل خلق و خوی افراد اشاره دارد.
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است با دوستان مروت با دشمنان مدارا
اگر میخواهید یاد بگیرید شاد باشید، سعی کنید نقطه تعادل بین خودخواهی و ایثار را پیدا کنید. از نظر ارسطو، این فضیلت بخشش است و شامل کمک به دیگران در کنار احترام به خویشتن خویش است. به زبان ساده، بخشیدن خطاهای دیگران به شادی راه میبرد. دست به خیر بودن فضیلتی است که منجر به شادکامی میشود.
آدمی که شاد است خوب میداند چگونه سرگرم شود و دیگران را نیز سرگرم کند. میداند چگونه از حس شوخ طبعی برای رویارویی با دردها استفاده کند. در عین حال، میداند گاهی جایی برای خنده و شوخی نیست. به این ترتیب، لطف در این است که منبع خوشایندِ همراهی برای دیگران باشیم.
شوخ طبعی برای ارتباط و گفتگو لازم است. فردی که هوش و ذکاوت نداشته باشد، نقش دلقکی را دارد که شاید به راحتی مورد توهین قرار بگیرد. درایت جزء مهمی از شوخ طبعی مناسب است.
شجاعت نگرش مناسب نسبت به ترس است. شجاعت به معنای نترسیدن نیست، زیرا چیزهایی مانند بی شرمی یا بی رحمی نسبت به خانواده وجود دارد که فرد باید از آنها بترسد. در عوض، شجاعت اعتماد به نفس در مواجهه با ترس است که به بهترین وجه در میدان جنگ به نمایش گذاشته میشود.
برخی از رفتارها شبیه شجاعت هستند، اما در واقع شجاعانه نیستند. شجاعت فضیلتی دشوار و قابل تحسین است، زیرا متضمن تحمل درد است.
ارسطو شجاعت را حد اعتدال صفتی میدانند که وجه افراطی آن تهور و بیباکی و وجه تفریط گونهاش ترس است.
اجازه دادن به ترس برای فلج کردن شما میتواند مانعی برای حرکت رو به جلو در مسیر خود به سوی تمامیت شود. با این حال، اقدام تکانشی بدون اندازهگیری پیامدهای اعمالتان معمولاً به پیامدهای خوشایندی منجر نمیشود.
در پایان، آموزههای ارسطو در مورد چگونگی شاد بودن کمک مهمی به فلسفه بشری است. این متفکر این دیدگاه را تغییر داد که شادی چیزی است که میتوان دنبال کرد و نه یک نگرش. به همین ترتیب، او اهمیت تعادل برای یافتن رضایت را برجسته کرد.