علیرضا خانمحمدی در دنیای اقتصاد نوشت: در این نوشته، قصد دارم به نشانههایی از بحرانی که در حال به وجود آمدن و نشانههای آن آرامآرام درحال نمایان شدن است، اشاره کرده و دلایل خود را در این خصوص عنوان کنم.
۱. طبق گزارش شرکتهای صادراتمحور که در تامین ارز کشور نقش کلیدی دارند، این شرکتها به صادرات تمایل نشان نمیدهند و بازار داخلی را برای فروش و تمرکز انتخاب کردهاند. بهعنوان مثال، در بحث صادرات شرکتهای فولادی این موضوع کاملا مشهود است و عوامل زیادی دارد که میتوان به از دست رفتن بازارها به دلیل تحریمها، چالشهای قطعی برق و کاهش تولیدات و مورد دیگر الزام به فروش دلارهای حاصل از صادرات با قیمت دستوری، آن هم در جایی که هزینهها با دلار آزاد است، اشاره کرد.
از طرف دیگر در بازارهای جهانی به دلیل سیاستهای فدرالرزرو در بحث نرخ بهره، قیمتهای جهانی کامودیتی افت را تجربه کرده است و از طرفی هم کشورهایی همچون چین به دلیل رکود و کاهش رشد اقتصادی تقاضا را در بازارها کاهش دادهاند که این موضوع هم کاهش درآمد را در پی داشته است. همانطور که از آمارها پیداست، بیشترین صادرات ایران به چین است و این احتمال وجود دارد که این روند ادامهدار باشد که بهعنوان نمونه کاهش واردات و خرید نفت چین از ایران، بیشترین کاهش را ثبت کرده است.
۲. شرکتها برای اینکه درآمد حاصل از صادرات خود را به دلار بالاتر از دلار دستوری نیما یا هر سامانهای دیگر به فروش برسانند، از وارد کردن شمش برای این کار استفاده میکنند؛ پس عملا دلاری وارد نشده است.
۳. دارایی خارجی بانکمرکزی در سال گذشته کاهش یافته که این آمار تا بهمن ۱۴۰۲ موجود است. رشد آبان تا بهمن مشخص نیست و نشان نمیدهد که افزایش ذخایر دلار را در پی داشته است یا خیر. یکی از مواردی که در این مدت قابل مشاهده است، این است که دولت برای کنترل قیمت دلار، مداخلهاش از جنس درهم است تا دلار؛ این یعنی بسته بودن دست دولت و برای اینکه بتواند بازار ارز را کنترل کند، از درهم برای کاهش هزینه تبدیل استفاده میکند و به اشخاص تخفیف در کارمزد یا به عبارت بهتر یارانه میدهد.
۴. موضوع بعدی طولانی شدن انتظار تخصیص برای سفارش ثبتشده و ثبتسفارش جدید است که طبق آمار و شنیدهها زمان آن بسیار طولانی شده و از طرفی هم ثبتسفارش و اعتبارات لازم برای واردات نیز واردکنندگان را با چالش روبهرو کرده است. برآیند آن، این است که به هر بهانه و قوانین یکشبه جلوی واردات اقلام گرفته میشود و نمونه آخر آن واردات کالاها در حوزه IT است؛ این یعنی ارز کافی وجود ندارد و ارز موجود برای کالاهای اساسی کنار گذاشته شده است.
۵. احتمال به قدرت رسیدن ترامپ وجود دارد. همانطور که برای همه آشکار است، فروش نفت و صادرات در زمان رئیسجمهور فعلی برای ما آسانتر از زمان ترامپ بود. در انتخابات پیشروی آمریکا در صورت پیروزی ترامپ، صادرات ما و بهخصوص نفت که عمده درآمد ارزی ما از این محل است، با چالش جدی مواجه خواهد شد. حالا ذکر چند نکته را لازم میدانم.
طبق آماری که از مبادی رسمی اعلام شده، صادرات مثبت بوده؛ اما بدون نفت کسری تجاری ما به ۱۷ میلیارد دلار رسیده است. بیشترین صادرات ما به کشورهای دوست و همسایه بوده که برای برگشت ارز با مشکلات فراوانی روبهرو است و زمان دریافت طلبهای ارزی بسیار طولانی است و در تجارت با چین ما بیش از صادرات از این کشور واردات داریم. این را بیان کردم که بدانیم صادرات ما برگشت ارزی برای کشور ندارد و صادرات ما صرف وارد کردن کالا آن هم با کسر هزینههای هنگفت میشود؛ این یعنی خالی شدن دست دولت برای تخصیص ارز به واردات کالا یا به طور کلی تقاضای موجود داخل برای این ارز.
چالشهای موجود در داخل در سیاستهای خارجی ریشه دارد که این موضوع راهحلهای گوناگونی دارد؛ نظیر پیمانهای بینالمللی کارآ، قراردادهای تجاری و جذب سرمایهگذار خارجی که همه اینها نیازمند رفع تحریمها و باز بودن کانالهای تجاری و پولی برای اجرای این قراردادها و پیمانهاست.