وقتی یک زندگی مشترک آغاز می شود، یک فرد خودشیفته نمی داند که خودشیفته است، یک فرد حساس هم همینطور. اما جذب هم می شوند و در میانه راه احساس می کنند که چه اشتباه بزرگی مرتکب شده اند.
به گزارش اطلاعات، هیچ چیز آنطور که باید پیش نمی رود.همه چیز عوض می شود انگار دیگر از آن عشاق جگر سوخته خبری نیست و آن عزیزی که تصور می کردند به خوبی می شناسندش، به ناگهان تبدیل به فردی بی احساس، سرد و بی رحم می شود. البته که رابطه هم دیگر خوشایند نخواهد بود. برای یک طرف ماجرا این رابطه فشارزا و ناراحت کننده، و برای طرف مقابل گیج کننده و عجیب می شود. اگر از نگاه یک فرد حساس به ماجرا نگاه کنیم، او به دام یک خودشیفته افتاده است. از نگاه یک فرد خودشیفته، تقریبا این رابطه مزایای بسیاری دارد و نمی تواند بفهمد که چرا شریک عاطفی اش تا این حد بیقرار، نگران و خسته شده است.
حتما می گویید افرادی که خود محور هستند ، فقط خودشان را دوست دارند و با دیگران همدلی ندارند. این نمای بیرونی یک فرد خود شیفته است. از نگاه روانشناختی، افراد خود شیفته یک خود هسته ای نا کامل دارند، آنها عزت نفس پایینی دارند که با رفتارهای پر طمطراق آنرا پوشش میدهند. به همین دلیل ترس از مورد قضاوت قرار گرفتن و یا نقد شدن در آنها موج می زند.
افراد بسیار حساس سه ویژگی دارند که بی آنکه بدانند خود شیفته ها را جذب می کنند. همدلی، نداشتن حد و مرز مشخص، راضی کردن دیگران. روانشناسان می گویند افراد حساس می توانند روی این سه ویژگی خود کار کنند تا از این دام رهایی پیدا کنند.
احتمالا خودشیفته ها عمدی در شکار افراد حساس ندارند، در واقع افراد حساس هستند که با داشتن یک سری ویژگی ها به دام خود شیفته ها می افتند.
افراد بسیار حساس معمولا همدلی بالایی با دیگران دارند و این خوب است. همدلی بهترین و قوی ترین نقطه قوت هر انسانی است. همدلی یک راه حل جهانی برای مسایل ریز و درشت است. هر مشکلی با همدلی قابل حل است. پس چگونه می توان آن را کنار گذاشت؟ پیشنهاد روانشناسان این است که به همدلی خود دست نزنید. اما دو ویژگی دیگر را تغییر دهید.
دو ویژگی حد و مرز ضعیف و راضی کردن دیگران را کنار بگذارید و بجای آنها ویژگی های بهتری را جایگزین کنید. تمرین کنید تا حد و مرزهای سالم تری را در زندگی برای خود تعیین کنید. حساسها این کار را به خوبی بلد نیستند. اما چرا؟ حساس ها با این ایده بزرگ شده اند که همیشه از دیگران مراقبت کنند. به همین دلیل وقتی تلاش می کنند تا حد و مرزی برای خود قابل شوند، احساس بدی پیدا می کنند.
انگار که کار غلط و آسیب زننده ای در پیش گرفتاند. آنها در کودکی بخاطر ویژگی مراقبت بیش از حد، مورد تشویق قرار گرفتهاند. بخاطر همین آن را بعنوان بخشی از هویت اساسی خود پذیرفته اند.
حساسها با در نظر نگرفتن حد و مرز برای خود، بطور دایم مورد خشونت یا بیاحترامی قرار می گیرند. آنها سبک ناایمن اضطرابی دارند همان سبکی که در کودکی و در مواجهه با والدین شان در آن ها تقویت شده است.
قدم های کوچک بردارید. قرار نیست یک روزه بزرگ ترین و ترسناک ترین کار زندگی خود را بکنید. مثلا اگر از شما کاری خواسته شد، متنی کوتاه بنویسید و بگویید خسته اید و نمی توانید انجام دهید. همیشه از قبل دستورالعمل آماده ای داشته باشید تا در موقعیت های بحران بدون هیچ توضیح اضافه ای به کار بگیرید.
ببینید آیا در طول روز به حد و مرزهایی که برای خود تعیین کرده اید، دقت می کنید؟ سعی کنید در لحظات مشخصی از روز خود را اسکن کنید، اگر لازم است، استراحت کنید.
سرعتتان را در ارتباط ها پایین بیاورید. در مقابل این تکنیک شما، یک فرد خود شیفته دایم خودش را مطرح می کند و می خواهد که نیازهای او را در صدر لیست خود قرار دهید. ممکن است سرباز زدن از این امر به شما استرس بدهد، پس آگاه باشید.
دست از راضی کردن دیگران بکشید. بسیاری از حساسها عواطف خود را نادیده می گیرند. ممکن است در طول این تمرین حس کنید احساسات اشتباهی دارید.
وقتی عادت کرده اید که برای خود ارزش قایل نباشید، به خارج از خود نگاه میکنید تا دیگران به شما حس ارزشمند بودن بدهند. دوستتان داشته باشند و درک شوید. بخاطر همین هاست که بیش از اندازه خوب بودن را انتخاب می کنید و نیازهای خود را پیش پای دیگران قربانی می کنید.
اگر عادت دارید بخاطر خوشایند دیگران چیزی را انتخاب کنید، یا اصلا دست به انتخاب نمی زنید؛ خودتان را ابراز کنید و تصمیم بگیرید که انتخاب کنید.
تمرین های توجه به درون، با خالی کردن ذهن در لحظاتی که آگاهانه انتخاب کرده اید، به شما کمک می کند که با خود واقعی تان در ارتباط بیشتری قرار بگیرید.