روزنامه شرق نوشت: فساد در فوتبال از روزنه عبور کرده و تبدیل به چالهای شده که عدم رسیدگی مناسب به آن، خطر «چاهکردن» این چاله را از چیزی که در واقعیت موجود است، نزدیکتر میکند. ماجرا تا به الان محدود به یک باشگاه شهرستانی و سال ۱۴۰۰ است. مس رفسنجان متهم است در آن سال به چندین چهره رشوه پرداخت کرده تا سود ببرد.
پذیرفتن این موضوع که این اتفاق فقط مربوط به یک باشگاه یا یک سال است و تنها پای هفت یا هشت نفر هم در میان است، سادهلوحانه به نظر میرسد. در این پرونده، پای سه نفر از اعضای عالیرتبه فدراسیون فوتبال تا به الان گیر است. این مورد به خوبی گواه این امر است که باید نهایت «بدبینی» را به این پرونده داشت و احتمال داد که نهتنها یک باشگاه و یک سال، بلکه ممکن است در طول چند سال و چندین باشگاه تخلف کرده باشند.
این در حالی است که بهتازگی خبرگزاریهای رسمی فاش کردهاند پای یک باشگاه دیگر هم به میان آمده و روز گذشته نیز خبر رسید مدیرعامل شمسآذر قزوین هم به کمیته اخلاق فراخوانده شده است. این به آن معناست که رسیدگی به پرونده فساد همچنان ادامه دارد، ولی پرسش اصلی آن است که چرا تب مبارزه با فساد در فوتبال، یکباره فروکش کرده و دیگر خبری از بمباران اطلاعاتی که روزهای اول وجود داشت، نیست؟
پیشتر میشد حدس زد که این ماجرا زیر سایه سقوط هلیکوپتر ریاستجمهوری قرار بگیرد، ولی انتظار میرفت از همت مسئولان امر در رسیدگی به این پرونده کاسته نشود. چنین هم شد؛ در واقع بعد از داستان سقوط هلیکوپتر، رسیدگی به پرونده فساد با سرعت منظمی پیش رفت. در این پرونده و طبق اطلاعاتی که دادستانی کرمان عنوان کرده، پای هفت نفر گیر بوده است؛ یکی دو نفر از اعضای مدیریت سابق باشگاه مس رفسنجان، سه چهره از ارکان فدراسیون فوتبال و دو چهره رسانهای. در این بین، خبر بازداشت چندین نفر از همین افراد هم بهطور رسمی رسانهای شد؛ هرچند بعدها تعدادی از آنها با گذاشتن وثیقه از بازداشت خارج شدند. پرونده دقیقا در همین نقطه متوقف شده و دیگر این روزها ظاهرا کسی یا نهادی دغدغه اولیه رسیدگی ضربتی به این پرونده را ندارد.
اینکه چرا یکباره تب مبارزه با فساد در فوتبال کاهش پیدا کرده، میتواند دلایل مختلفی داشته باشد، ولی همزمانی آن با مطرحشدن نام چند مجری و تهیهکننده تلویزیون، این ذهنیت را به وجود آورده که نکند این عدم رسیدگی یا کندی در رسیدگی، ارتباطی با این اتفاق داشته باشد. پیش از این اخباری درباره این موضوع که در پرونده فساد در فوتبال پای یکی دو مجری تلویزیون و یکی از تهیهکنندههای برنامههای ورزشی هم گیر است، مطرح شد. اگرچه تلویزیون در روزهای نخست همواره از این موضوع استقبال کرده که اگر کسی مدرکی علیه چهرههای صداوسیما دارد، رو کند تا آنها پخش و رسیدگی کنند، اما پس از آن، دیگر این مورد از دستور کار برنامههای ورزشی در صداوسیما خارج شده یا آنطور که باید به آن رسیدگی نشده است.
پیشتر در برنامه عادل فردوسیپور، اتهاماتی جدی مطرح شد که با طعنه و کنایه چهرههای حاضر در تلویزیون روبهرو شد، ولی مسئله اینجاست که وقتی اتهامی مطرح یا حتی شایعهای عنوان میشود، اگر عزمی جدی برای رسیدگی به پروندههای اینچنینی باشد، باید همه جوانب را در نظر گرفت و حداقل نظرات افراد متهم را بهعنوان فرد مطلع شنید. این یکی برای نهادهای بازرسی چندان مثبت نخواهد بود که با وجود مطرحشدن چنین شایعههایی از کنار آنها عبور کنند. شاید افرادی که چنین موضوعی را مطرح کردهاند، سند و مدرکی ولو حداقلی داشته باشند. در این صورت، پسندیده است به آن رسیدگی شود و اگر تخلفی صورت گرفته است، ضمن اعلام رسمی، زوایای پنهان را هم منتشر کنند.
به هر روی، در این بین، امر مشخصی که وجود دارد این است که استقبال از طرح مبارزه با فساد در فوتبال در بین چهرههای اثرگذار فروکش کرده که شاید یکی از دلایل آن، مطرحشدن نام همین چهرههای تلویزیونی باشد. اینجا دیگر اطلاعات قطرهچکانی چندان به درد مخاطب نمیخورد؛ تا به الان واضح است که پای افراد مهمی در فدراسیون فوتبال به این پرونده باز شده است. ا گر قرار به رسیدگی همهجانبه آن باشد، وقتش رسیده تا نهادهای بازرسی و قضائی، به ابهامات موجود در این پرونده پاسخ داده و شفافسازی کنند؛ اینکه چه باشگاههایی درگیر فساد شدهاند، در چه بازیهایی زدوبند شده، چه تعداد داور در این زمینه نقش داشتهاند، جریان رسانهای چه نقشی داشته و ارکان فدراسیون فوتبال تا چه اندازه از اتفاقات رخداده آگاهی داشته، همگی پرسشهای بیپاسخی است که با وجود مانور زیاد اولیه بر روی مبارزه با فساد در فوتبال، بدون پاسخ مانده است.
علاوه بر این موارد، اتهامات دیگری هم به چندین چهره فوتبالی و رسانهای، خاصه تلویزیونی، وارد شده که رسیدگی به آنها نیز باید در اولویت قرار بگیرد. حالا اگر قرار است از کنار این پرونده و متهمان آن هم به آهستگی عبور شود و این طرح هم همچون طرح «ویلموتسگیت» بدون نتیجه باقی بماند، ماجرا چیز دیگری است.