سیدعلی میرافضلی شاعر کوتاه سرا و پژوهشگر شعر کوتاه و رباعی است. وی دانشآموخته رشته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران است (۱۳۷۳) و از شاعران برجسته شعر کوتاه بهشمار میرود.
میرافضلی پدیدآورنده شانزده کتاب و یکصد مقاله ادبی است که بیشترین پژوهشهایش را در زمینه رباعی و شعر کوتاه انجام داده و در حوزه تصحیح دیوان شاعران قدیمی نیز فعالیت داشتهاست. اما تازهترین پژوهش میرافضلی کشف رباعی جدیدی از خیام است. کشفی که موجب میشود این پژوهشگر جدی شعر کوتاه ایرانی را جدیتر از جدی بگیریم و دنبال کنیم، زیرا به مرحلهای از سلوک در تحقیق ادبی و تاریخی رسیده که بتوان گفت انگار تناسخی از خود خیام است در عصر ما! کتاب رباعیات خیام اثر سید علی میرافضلی در در دو دفتر نوشته شده، متنی قابل اعتماد از رباعیات خیام و دیگر خیامانههای تاریخ رباعی فارسی به دست مخاطبان میدهد.
دفتر اول، به انتخاب رباعیات خیام از منابع کهن پرداخته شده است: معیار اول، شناسایی منابع کهن، ارزیابی و دستهبندی آنها و بهکارگیری اصل تواتر و تکرار رباعیّات منسوب به خیام در آنهاست. معیار دوم، شناسایی گویندگان واقعی رباعیاتی است که طی سالیان متمادی به نام خیام مشهور شده است؛ و معیار سوم، داشتن قافیههای چهارگانه است. دفتر دوم را نویسنده به منتخبی از خیّامانههای پارسی، در محدودۀ زمانی قرن پنجم تا اوایل قرن هفتم هجری، اختصاص داده است. در این بخش، ۵۸ رباعی خیامانه نقل شده است.
به بهانهی رباعی کشف شدهی نو با او گپ و گفتی انجام داده ام که در ادامه میخوانید:
چه شد این رباعی پیدا شد؟ توضیحات خبر پیدا شدن رباعی از چرا و چگونهی آن کم بود! از این نسخهی خطی موجود در ترکیه بیشتر بگویید.
قبل از هرچیز باید بگویم که منابع رباعیات خیّام دو دستهاند: مجموعه رباعیات فراهم آمده در قرن نهم هجری و بعد از آن که حدود ۳۵۰ سال با مرگ خیام فاصله دارند. قدیمیترین آنها در سال ۸۶۵ ق کتابت شده است و الآن در کتابخانۀ بادلیان آکسفورد نگهداری میشود. دستۀ دوم، متونی هستند که ما آنها را «منابع کهن» مینامیم. منظور از منابع کهن، آثار مکتوبی است که در آنها به رباعیات خیام استناد شده است یا گزیدهای از رباعیات او را آوردهاند. مانند کتب تاریخی، متون تصوف، متون کلامی و فلسفی، جُنگها و سفینههای شعر، یادداشتهای پراکنده در اوراق سفید اول و آخر دستنویسهای کهن.
بنده در کتاب «رباعیات خیام در منابع کهن» (تهران، ۱۳۸۱ش) ۲۸ منبع کهن را معرفی کردهام. قدیمیترین این منابع در اواخر قرن ششم تألیف شده و رسالهای است از امام فخر رازی که به یکی از رباعیات خیام استناد کرده. در کتاب «رباعیات خیّام و خیّامانههای پارسی (تهران، ۱۳۹۹) تعداد منابع کهن به ۳۵ منبع رسیده. بعد از چاپ کتاب اخیر، یکی از پژوهشگران به نام آقای محسن شریفی صحی در یک نسخۀ خطی متعلق به قرن هشتم یک رباعی نویافته پیدا کرد. خود من بعد از آن کتاب، در یک سفینۀ دیگر از اوایل قرن هشتم رباعی دیگری پیدا کردم که نویافته محسوب میشود و آن را فروردین ماه سال ۱۴۰۰ شمسی در مقالهای عرضه داشتم. اکنون تعداد منابع کهن به ۴۲ منبع افزایش یافته است. ارزش و اهمیت منابع کهن در این است که فاصلۀ کمتری با زمان خیّام دارند و بعضی از آنها را آدمهای سرشناسی مثل فخر رازی و عطاملک جوینی روایت کردهاند. ضمن اینکه، اصالت آنها کمتر دستخوش سلایق دیگران شده است و روایتهای مطمئنتری عرضه میدارند.
واقعیت این است که از گروه اول منابع، یعنی مجموعه رباعیات منسوب به خیام، گشایشی در کار خیامپژوهی حاصل نمیشود. چون این مجموعهها را ادبای دورۀ تیموری و بعد از آن، بر اساس سلیقه و دانش ادبی خود از میان میراث گرانبار تاریخ رباعی فارسی گلچین کردهاند و به خیام بخشیدهاند. مجموعه رباعیات بادلیان آکسفورد که در ۸۶۵ ق کتابت شده، ۱۵۸ رباعی دارد. بنده در کتاب «رباعیات خیام و خیامانههای فارسی» این مجموعه را با رباعیات موجود در منابع کهن مقایسه کردهام. اتفاقاً از ۳۵ منبع کهن ما نیز ۱۵۶ رباعی غیر تکراری به دست آمده. یعنی آمار آنها برابر است. مقایسۀ ما نشان میدهد که آن ۱۵۸ رباعی با این ۱۵۶ رباعی فقط ۱۴.۵ درصد رباعی مشترک دارند. مفهوم این سخن این است که همبستگی و همپوشانی بسیار ضعیفی میان این دو گروه از منابع مشهود است.
با این مقدمۀ نسبتاً طولانی بپردازید به داستان رباعی نویافته؟
از ۱۲۵ سال پیش تا امروز، محققان خارجی و ایرانی، دنبال یافتن منابع کهن هستند و تلاش آنها در این مدت به این منجر شده که تعداد منابع کهن حاوی رباعیات خیّام، از سه منبع رسیده به ۴۲ منبع. قدیمها دارندگان نسخههای خطی یا کسانی که آنها را به مطالعه میگرفتند، عادت داشتند در اوراق سفیدی که در اول نسخه به همین منظور یادداشت نویسی باقی میگذاشتند یا در انتهای نسخه که آنجا هم اوراق سفیدی باقی بود یا در هامش صفحات داخلی یا در فواصل بخشهای نسخه، مطالب دلخواه خود را قلمی میکردند، اعم از شعر یا فرازی از یک کتاب یا سخنی از بزرگان، یا حکایات. گاهی هم مالکین نسخه، تاریخ تولد و فوت فرزندان و بستگان و اجازات استادان و یادداشتهای تملّک نسخه یا انتقال آنها را در این صفحات مینوشتند. در چند دهۀ اخیر، محققان به این قبیل یادداشتها توجه ویژه نشان داده و آنها را گنج گرانبهایی یافتهاند که اطلاعات تاریخی، ادبی، رجالی دست اولی به ما میدهند. شعرهای موجود در ظَهر یا هوامش نسخهها هم اهمیت بسیار دارد. این نسخهها، منبع ارزشمند برای بازیابی اشعار شاعران بدون دیوان و شاعران گمنام و ناشناخته، یا شعرهای نویافته شاعران معروف است. من خودم چهار سال پیش در صفحۀ عنوان یک نسخۀ کهن، دو قطعه شعر از خواجوی کرمانی دیدم که یکی از آنها که بسیار هم لطیف و پُر معناست، در دیوان خواجو موجود نیست.
اخیراً یکی از دوستان پژوهشگر من به نام حسین کیا هنگام وارسی یک نسخۀ عربی متعلّق به کتابخانۀ بشیرآقای ترکیه که در سال ۶۵۲ ق کتابت شده، متوجه دو قطعه شعر شد که در برگ عنوان نسخه (که به اصطلاح نسخهشناسان «پشت کتاب» نامیده میشود) به اسم خیّام درج شده است.
آقای حسین کیا، چون از علاقۀ من به تاریخ رباعی فارسی و منابع کهن رباعیات خیّام خبر داشت، مرا از وجود این نسخه و اشعار آن مطلع کرد و تصویر آن را برایم فرستاد. با اینکه نسخه به زبان عربی است، دارندۀ آن، فردی فارسیزبان بوده و در حاشیۀ بعضی صفحات و صفحۀ نخست آن، چند شعر فارسی نوشته است. یکی از قطعات خیام، به عربی است که در نزهةالارواح شهرزوری هم به اسم خیام آمده. یک رباعی هم دارد که برای من تازگی داشت و قبلاَ در منابع کهن و مجموعههای شعر آن را ندیده بودم. تاریخ کتابت این نسخه، همانطور که گفتم سال ۶۵۲ ق است. اما معلوم نیست که یادداشت پشت نسخه در چه تاریخی نوشته شده. ولی معمولش این است که بیشتر یادداشتهای ادبی را در همان حوالی کتابت نسخه مینوشتند. حتی گاهی خود کاتب، بعد از کتابت نسخه، شعرهایی را که دوست داشت، در اول و آخر نسخه کتابت میکرد.
حدس من این است که این دو شعر خیّام هم در همان قرن هفتم هجری نوشته شده باشد. رباعی خیام، این است:ای بنده بر امر نافذت آهن و موم
منقاد تو را طبایع و چرخ و نجوم
این نکته نمیشود کسی را معلوم
ظلم از تو روا نیّ و جهانی مظلوم
من این منبع و دو شعر آن را در یادداشتی در صفحۀ تلگرامی «چهارخطی» معرفی کردم. بعد از آن، یکی از مخاطبان فهیم چهارخطی، به من یادآور شد که رباعی مورد اشاره، در نیمۀ اول قرن نهم در یک مجموعۀ خطی دیگر که در سال ۸۲۶ ق در کرمان گردآوری و «بیاض کرمان» نامگذاری شده، به اسم خیام آمده و نویافته محسوب نمیشود. با این همه، با توجه به اینکه تاریخ نسخۀ کتابخانۀ بشیرآقای ترکیه حدود ۱۸۰ سال قبلتر از «بیاض کرمان» است و قدمت بیشتری دارد، همچنان در مبحث منابع کهن رباعیات خیام، واجد ارزش و اهمیت است. چهارقافیهای بودن رباعی، لحن اعتراضی آن و وجود آن در یک منبع کهن و تأیید انتساب در منبع دیگر، ما را به این نظر هدایت میکند که ما با یک رباعی اصیل خیّامی مواجهیم.
از آنجا که نوشتهی نسخهی خطی کمی مبهم و با بی دقتی در نقطه گذاری همراه بود، برای خوانش آن به مشکل روبرو نشدید؟ یا بر اساس نسخهی بیاض کرمان به خوانش صحیح و دقیقش رسیدید؟
آیا این رباعی کامل شده طبق نسخه بیاض کرمان است؟
نسخۀ خطی ترکیه به دلیل فرسودگی یا آسیب، نقصی در خواندن یک کلمۀ رباعی در مصراع چهارم ایجاد کرده بود و من مجبور شدم به جای کلمۀ خوانده نشده، سه نقطه بگذارم:
ظلم از تو روا نیّ و ... مظلوم
بعداً یکی از خوانندگان کانال پیغام گذاشت که این کلمه احتمالاً «جهانی» است. من خودم هم کمابیش همین حدس را داشتم، ولی از آن مطمئن نبودم. این حدس مخاطبان کانال را در زیر یادداشت خودم آوردم. بعداً که معلوم شد رباعی در یک نسخۀ خطی دیگر هم وجود دارد، فهمیدیم که حدس مخاطب ما درست بوده است.
این نکته را هم اضافه کنم که «بیاض کرمان» نسخهای است که در فاصلۀ فقط سال ۸۲۶ تا ۸۴۶ ق در کرمان کتابت شده و دارای مجموعهای از آثار نظم و نثر است. این نسخه متعلق به موزۀ ملی دهلی نو در کشور هند است و یکی از محققان هندی به نام سید امیر حسن عابدی آن را طی مقالهای معرفی کرده است. در این نسخه، ۴۶ رباعی به نام خیّام آمده که یکی از آنها همین رباعی مورد نظر ماست. متأسفانه آقای عابدی در قرائت رباعیات، همه جا کامیاب نبوده و بدخوانیهایی داشته است. در همین رباعی، ایشان «روا نیّ» را که به معنی «روا نیست» است، «روانی» خوانده. حُسن وجود رباعی در یک منبع دیگر، علاوه بر تأیید انتساب آن، کلمۀ خوانده نشده را نیز خوانا کرده و رباعی کامل شده است. البته متن رباعی در دو منبع، اختلافهای جزئی دارند که امری معمول است. به همین دلیل، ما معتقدیم که هرچه تاریخ روایت متن قدیمیتر باشد، احتمال تحریف و تغییر در آن کمتر میشود. یعنی خوانندگان و کاتبان خوش ذوق، کمتر مجال پیدا میکنند که در آن تصرّف کنند.
البته این مسئله یک وجه دیگر هم دارد. هرچه زمان یک منبع به مؤلف (در اینجا خیام منظور ماست) نزدیکتر باشد، مخاطبان الفت بیشتری با زبان و سبک نوشتاری روزگار او احساس میکنند و ضرورتی برای دستکاری در متن نمیبینند. ولی در قرن نهم هجری، با وجود سه قرن فاصله، و مهجور شدن بعضی لغات و اصطلاحات و حتی از دَور خارج شدن آنها، مخاطب به دلیل غرابتی که در متن با نُرم رایح عصر خود احساس میکند، متوسل به بازآفرینی متن و روزآمد کردن زبان و حتی فُرم آن میشود. بسیاری از تغییرات در متون ادبی ما مثل شاهنامه، ناشی از همین ناهمطرازی زبان متن با زبان کاتب یا مخاطب است. فرم رایج رباعی در زمان خیّام چهارقافیهای بوده. اما در روزگاران بعدی، فرم سه قافیهای مطلوبتر بوده. به همین دلیل، میبینیم در منابع متأخر، قافیۀ مصراع سوم را حذف کردهاند که با نُرم عصر همخوانی پیدا کند. شواهد این دستکاریها را من جای دیگری آوردهام.
از این منظر پس به یک رباعی اصیل رسیدیم. آن کلمهی پاک شده شاید هم طبایع باشد. یعنی اگر به آرایهی تضاد در شعر برگردیم، در مصرع دوم از اینکه کل طبیعت در انقیاد صانع دانسته شده است سخن گفته که در مقابل میتواند در مصرع آخر دوباره برگردد به طبایع در مقابل صانع دارای اقتداری که ظلم از او روا نیست. یک «با» هم در کلمهی پاک شده دیده میشود.
در جای خالی، کلمهای با سه هجا جای میگیرد و طبایع نیز این شرایط را دارد. اما اتکای ما باید به سند باشد و، چون متنی دیگر داریم که جالی خالی این کلمه را به ما میدهد، «جهانی» از هر جهت ارجح است. جهانی هم همان مفهوم طبایع را با قدری گستردگی بیشتر میرساند.
به عنوان یک پژوهشگر شعر کوتاه، شاید خبر استقبال ژاپنیها از ترجمه رباعیات خیام را شنیده باشید. با توجه به سنت هایکو سرایی در خود ژاپن، دلیل این استقبال از خیام در ژاپن را کوتاهی شعر او میدانید یا مضمون فلسفی شعر او؟
ترجمۀ رباعیات خیام طبق گزارشی که سالها پیش آقای هاشم رجبزاده در مجلۀ کلک دادهاند، در ژاپن سابقهای دیرین (بیش از یک قرن) دارد و عمدتاً متکی به ترجمۀ فیتزجرالد است. معدودی نیز از متن فارسی به ژاپنی برگردانده شده. دقیق نمیشود گفت که سنت هایکونویسی در این امر دخیل بوده یا نه. چون در ممالکی که چنین سنتی وجود ندارد یا وجه بارز ادبیات آنها نیست (منظور کوتهسرایی است) نیز رباعیات خیام مورد استقبال قرار گرفته است. میتوان گفت ژاپنیهایی که با انواع شعر کوتاه آشنایی دارند، قطعاً همدلی بیشتری با رباعیات خیام خواهند داشت.
پس از کتاب اخیرتان، با کشف این رباعی، فصل تازهای از همان کتاب در همین حوزه در دست تالیف ندارید که مثلا بخواهید کتاب قبلی را تکمیل کنید؟
یافتههای جدید، در بنیانهای نظری کتاب «رباعیات خیّام و خیامانههای پارسی» تغییری ایجاد نمیکند. ولی بعضی اطلاعات آن باید بر اساس این یافتهها روزآمد شود. امیدوارم در آیندۀ نزدیک این امر تحقق یابد. به نظرم این رباعی نویافته را با توجه به ویژگیهایی که دارد میتوان در بخش رباعیات اصلی جای داد و تعداد آنها را به ۲۱ رباعی رساند.
به عنوان یک خیام شناس درباره تصویری که در سریال جوان پسند حشاشین از خیام ارائه شده چه نظری دارید؟
هنوز موفق به دیدن این سریال نشدهام.
منبع: خبرآنلاین