اگر فقط یک رأی واحد خودتان را در نظر بگیرید، طبیعتا این یک رأی نقش بسیار کوچکی در تغییر یا تعیین نتیجه هر انتخاباتی برای تصدی یک مقام عمومی دارد. برای اینکه رأی شما چنین تفاوتی ایجاد کند، هزاران یا میلیونها رأی دیگر باید مشابه آن باشند که این اتفاق گاهی غیرمحتمل است.
به گزارش فرادید، با توجه به این موضوع، آیا همچنان میتوان گفت که ما به لحاظ اخلاقی ملزم به رأی دادن هستیم؟ اگر یک رای نمیتواند اثر تعیینکنندهای داشته باشد، چرا من باید رای دادن را یک وظیفه اخلاقی در نظر بگیرم؟ برخی از فیلسوفان فکر میکنند که حتی با وجود این تاثیر ظاهرا اندک، باز هم رای دادن یک وظیفه اخلاقی است. اما چرا؟
برای درک این موضوع، بیایید رأی دادن را از دیدگاه مفهومی به نام «ارزش مورد انتظار» بررسی کنیم.
درک تصمیماتی که در آنها عمل شما تقریباً به طور قطع تأثیری ایجاد میکند نسبتاً آسان است. برای مثال، انداختن یک نارنجک به درون یک خانه احتمال بسیار بالایی دارد که آسیب بزرگی ایجاد کند، بنابراین واضح است که شما در انجام دادن یا ندادن این کار مسئولیت اخلاقی بزرگی دارید؛ بنابراین اگر دلیل کاملا قانعکنندهای وجود نداشته باشد، به راحتی میتوان درک کرد که نباید چنین کاری را انجام داد.
اما در مورد تصمیماتی مثل رای دادن که عمل شما فقط احتمال کمی برای تغییر نتیجه دارد چه باید گفت؟
واقعیت این است که حتی وقتی عمل شما احتمال کمی برای تاثیرگذاری داشته باشد، یک دلیل بسیار خوب برای اقدام میتواند وجود داشته باشد؛ این دلیل میتواند بزرگی منفعت یا ضرری باشد که ممکن است از انجام دادن یا ندادن آن عمل حاصل شود. برای مثال، در هر بار رانندگی با خودرو، احتمال کمی برای وقوع یک تصادف جدی و شدید وجود دارد و بنابراین احتمال کمی دارد که بستن کمربند ایمنی به کار بیاید. با این حال، شما باید کمربند ایمنی را ببندید، زیرا اگرچه احتمال به کار آمدن آن کم است، اما اگر این احتمال کم غلبه کند و یک تصادف شدید رخ بدهد، بستن کمربند از یک ضرر خیلی بزرگ جلوگیری میکند. پس نکته این است: حتی اگر انجام یک عمل احتمال تاثیرگذاری و مفید بودن اندکی داشته باشد، اگر نتیجه و دستاورد احتمالی آن خیلی بزرگ باشد، انجام آن عمل لازم و معقول است.
این همان چیزی است که آن را مفهوم «ارزش مورد انتظار» مینامیم. یک روش محاسبه ارزش مورد انتظار این است که «منافع خالص موفقیت عمل» را در «احتمال وقوع آن منافع» ضرب کنیم و سپس «ضررهای این عمل» را از نتیجۀ به دست آمده کسر کنیم.
در اینجا فرض میکنیم که میتوانیم ارزش اخلاقی را با یک واحد اندازهگیری تخمینی بیان کنیم. بگذارید از یک واحد فرضی و خیالی به نام «خوبال» استفاده کنیم و فرض کنیم که واحد اندازهگیری «خوبال» میتواند درجۀ خوبی و مفید بودن هر چیزی را بیان کند.
برای مثال، اگر ۱ درصد احتمال وجود داشته باشد که بستن کمربند ایمنی جان خودتان یا فرزندتان را نجات دهد و ارزش نجات جان فرزند برابر با ده میلیون خوبال باشد و هزینه یا ضرر بستن کمربند ایمنی برای شما یک خوبال باشد (مثلاً به دلیل از دست دادن زمان یا زحمت بستن و باز کردن کمربند)، پس ارزش مورد انتظار بستن کمربند ایمنی برابر است با (۱ درصد از ۱۰,۰۰۰,۰۰۰ خوبال) منهای ۱ خوبال؛ نتیجه برابر خواهد بود با ۹۹,۹۹۹ خوبال؛ بنابراین حتی با وجود احتمال کم برای داشتن تأثیر، ارزش تأثیر آنقدر بالاست که ارزش انجام دادن دارد.
حالا بیایید ارزش مورد انتظار را در عمل رأی دادن در نظر بگیریم. ممکن است فقط شانس کمی وجود داشته باشد که رأی شما تعیین کند چه کسی انتخاب میشود، اما منفعت خالص انتخاب شدن یک کاندیدا و انتخاب نشدن دیگری میتواند بسیار بزرگ باشد، مثلاً در حد میلیاردها خوبال. بنابراین، برای تصمیمگیری در مورد اینکه آیا باید رأی دهید، نباید صرفا میزان تاثیر رای خودتان را در نظر بگیرید بلکه باید نتیجۀ محتمل رأی خود را نیز به همراه هر گونه آسیب یا منفعت دیگر در نظر بگیرید.
بیایید با میزان ارزش نتیجه شروع کنیم. فرض کنید شخص الف در صورت انتخاب شدن، منفعت خالص متوسطی برابر با ۱۰۰۰ خوبال برای هر یک از ۸۰ میلیون نفر ساکنان یک کشور داشته باشد. پس مجموع ارزش پیروزی شخص الف برابر با ۸۰ میلیارد خوبال است. اگر رأی شما شانسی برابر با یک در ده میلیون برای تغییر نتیجه داشته باشد و رأی دادن به شخص الف تنها به شما ۱۰۰ خوبال آسیب بزند (مثلا شما باید بخشی از وقت خودتان را به این کار اختصاص بدهید) و هیچ منفعت یا آسیب دیگری وجود نداشته باشد، آنگاه رأی دادن به شخص الف ارزش مورد انتظار زیر را خواهد داشت: ۱ در ۱۰ میلیون، ضرب در ۸۰ میلیارد، منهای صد؛ مساوی است با ۷۹۰۰.
بنابراین از دیدگاه ارزش مورد انتظار، این دقیقا مانند انجام عملی است که ۱۰۰ درصد شانس ایجاد ۷۹۰۰ خوبال خوبی خالص را دارد.
اما واقعا احتمال تأثیرگذاری بر نتیجه انتخابات چقدر است؟ در انتخابات ریاستجمهوری در ایالات متحده که بیش از ۳۰۰ میلیون جمعیت دارد، یک رأیدهنده در ایالتهای تاثیرگذار ممکن است یک شانس در ده میلیون برای تعیین برنده داشته باشد (در کشورهایی که جمعیت کمتری دارند این شانس میتواند حتی بالاتر از این مقدار باشد).
از این منظر و در این حالت، بسیاری از رأیدهندگان ممکن است به لحاظ اخلاقی ملزم به رأی دادن باشند؛ دقیقا همانقدر لازم که بستن کمربند ایمنی فرزندتان در هنگام رانندگی لازم است.
در عین حال ممکن است نتایج خوب یا ضررهای دیگری نیز از رای دادن حاصل شود. باید در ذهن خودتان ارزش این خوبیها و بدیها را در نتیجۀ به دست آمدۀ قبلی اعمال کنید تا ببینید رای دادن لازم هست یا نه. اما نکتۀ مهم این است که باید هم آسیبها و هم نتایج مثبت را به صورتی منصفانه ارزشگذاری کنید. مثلا اگر فکر میکنید رای ندادن شما میتواند نتیجۀ بهتری به دنبال داشته باشد، باید در نظر بگیرید که رای ندادن «واقعا» چقدر میتواند در بهبود وضع مجموع آدمهایی که در یک کشور ندگی میکنند تایر داشته باشد و یا قبلا چقدر تاثیر گذاشته است.
در بالا، ارزشهای رأی دادن به یک طریق خاص و احتمال تغییر نتیجه را تخمین زدیم. اما اگر در تخمینهای خود اشتباه کنیم چه؟ ممکن است در ارزشهای خود نیز اشتباه کنیم: مثلا شاید آنچه که ما فکر میکنیم اخلاقاً مهم است، شاید واقعا آنقدر مهم نباشد و در عوض چیز دیگری واجد ارزش باشد.
در اغلب کشورها افراد زیادی هستند که دانش سیاسی نسبتاً کمی دارند؛ بنابراین مهم است که برای تعیین ارزشها و ارائۀ یک تخمین درست از ارزش عمل، سعی کنید دانش قابل قبولی دربارۀ اصول سیاست، اهمیت و تاثیر انتخابات بر سرنوشت و جایگاه یک کشور و نتایج گوناگونی که از یک انتخابات میتواند حاصل شود کسب کنید.