روزنامه اطلاعات در مطلبی پرسشی را در رابطه با انتخابات مطرح کرد.
این روزنامه نوشت: در میان سخنان و پیشنهادهای نامزدهای ریاست جمهوری، برخی وعده ها، نیاز به ارزیابی و صحتسنجی ندارد، زیرا هم عقلا و فعالان سیاست و مدیریت کشور میدانند که منظور چیست و هم مردم خوب میدانند که سنگ بزرگ علامت نزدن است و وعدۀ سرِ خرمن، حاصلی ندارد.
پرسش این است که چرا برخی از کاندیداهای گرامی، سطح کار را پایین آوردهاند و از مدیریت عالم و آدم و تحقق برنامههای رشد شتابان در کشور و منطقه، وعدۀ ارزاق اولیه میدهند و به راستی این طنز روزگار است که ملت بزرگ و گرامی ایران را بدین امور مخاطب قرار دهیم.
اگر واقعا این وعدهها اثر دارد و آبی برای انتخابات گرم خواهد کرد، پس اکثر مردم نیازمند و محتاج صدقاتند و اگر نه، منظورتان از این وعدهها چیست؟ نمیدانید که منزلت مردم ورای این چیزهاست که اگر نیازمند هم باشند باز هم عزت و شوکتی دارند که درک آن دشوار نیست، اما برای شما هم میسر نیست.
خلاصه از پول پاشیدن به نام یارانه تا گوشت گوساله و توزیع سفر و دادن زمین و ساخت مسکن و عرضه بورس و تخصیص بنزین و حتی طلا…، حراج منابع کردهاند و به خرج مملکت، بخشش بلکه تبذیر میکنند!
از این نکته بگذریم که چندان مهم نیست و مردم خبرهتر از برخی علاقمندان به حضور در صحنههای مختلف هستند. سطح آگاهی و آزردگی در بسیاری از مردم، ملازم تردید و گمانهایی شده است. شگفت آن که تبلیغاتچیهای خارجنشین و رسانههایی که مواجب میستانند تا ایران را از هر صلاح و مصلحت و اصلاحی دور نگاه دارند، تمام توش و توان خود را به کار گرفته و هرچه نیرو داشتهاند به میدان آورده اند، که نگذارند مردم بر سرنوشت خویش به آرامش و تأنی تأمل و تدبیر کنند.
بسیارانی از مرددین داخلی، غمِ میهن و دغدغۀ مردم دارند، اما به راستی، بیآن که قصد قیاس داشته باشیم، صادقانه میپرسیم: آیا میرزا ابوالقاسم قائم مقام مدیر مملکت باشد، به صلاح نزدیک است یا میرزا آقاسی؟ آیا اگر میرزا تقی خان امیرکبیر بر صدر و صدارت باشد برای ایران بهتر است یا جانشینش میرزا آقاخان نوری؟
اگر در دوران قائم مقام و امیرکبیر، امکان انتخاب مردم نبود، حالا به سعی جمهور تاحدی ممکن شده است. اما باز هم باید بدانیم که هیچ ملتی نمیتواند بدون انتخابهای دشوار و کار و زحمت، و سرانجام بردباری، راه سخت توسعه را در سیاست و اقتصاد، قانون و جامعه، فرهنگ و اخلاقیات، طی کند. مشکلات را همه میدانیم و بر محدودیتها واقفیم، اما میگوییم هیچگاه روزنههای امید و تحول بسته نیست و نخواهد بود.