روزنامه شرق نوشت: شروع خوب تیم ملی والیبال ایران در هفته سوم رقابتهای لیگ ملتهای والیبال بهانهای برای یکی دو کاندیدای انتخابات ریاستجمهوری فراهم کرد تا در مناظرههای اخیر با استناد به آن، یکی دو طعنه به دیگر رقبا بزنند. امیرحسین قاضیزاده هاشمی بدون نادیدهگرفتن ناکامی مطلق والیبال ایران در سال اخیر، پیروزی مقابل آمریکا و هلند را حاصل اخراج مربی خارجی و اعتماد به مربی ایرانی دانست و این دستاورد را تبریک گفت. سعید جلیلی هم از برد تیم ملی والیبال ایران مقابل آمریکا استفاده کرد تا کنایهای به جواد ظریف بزند. او گفت پیروزی ایران برابر آمریکا را تبریک میگویم، البته اگر عدهای نگویند آمریکا خودش نخواست پیروز شود.
این موضوع که کاندیداهای محترم حداقل به ظاهر هم که شده پیگیر نتایج تیمهای ورزشی ایران باشند، امری پسندیده است، اما در مورد شخص قاضیزادههاشمی بهتر است که با علم و مطالعه بیشتری همراه باشد تا بداند بلایی که بر سر والیبال ایران در یکی دو سال گذشته آمده، حاصل سپردن کار به دست مربی ایرانی بوده است. البته که در این مطلب نه قرار است توانایی مربی ایرانی زیر سؤال برود و نه اینکه طعنه و کنایههای سیاسی کاندیداها به یکدیگر زیر ذرهبین قرار بگیرد، بلکه فقط هشداری به کاندیداهاست تا اجازه دهند والیبال برای مردم بماند.
واضح است وقتی صحبت از مردم میشود، منظور تمامی افراد با تمامی گرایشهای سیاسی است و اصلاحطلب و اصولگرا نمیشناسد. تجربه وحشتناکی که برای تیم ملی فوتبال ایران رخ داده و بهرهبرداری سیاسی عدهای از این تیم، نمونه روشنی برای چهرهها و جناحهای سیاسی است تا از ورود به حوزههای اینچنینی پرهیز کنند. تیم ملی فوتبال ایران در شرایطی که با برد و نتایج خوب و معمولیاش تا سالها توانسته بود رضایت مردم را فراهم کند و بساطی برای سرگرمی و دلخوشی آنها به همراه داشته باشد، یکباره پس از فعل و انفعالاتی جایگاهش را از دست داد.
نادیدهگرفتن این موضوع یا کتمانکردن این حقیقت که تعداد زیادی دیگر بیخیال نتایج تیم ملی فوتبال ایران شده یا قید پیگیری این تیم را زدهاند، فقط پاککردن صورتمسئله است. هنوز زمان زیادی از اینکه جریانی در پی مصادره موفقیتهای تیم ملی فوتبال به سود خود بود، نمیگذرد. اتفاقی که نتیجه مطلوبی در پی نداشت و باعث شد مردم یا حداقل بخشی از مردم، با نگرشی منفی در قبال این مورد جبهه بگیرند. اوج این اتفاق را میتوان به واکنش همین بخش پس از شکست تیم ملی فوتبال ایران مقابل انگلیس در جام جهانی دید که در اتفاقی بیسابقه، بازیکنان تیم رقیب یعنی انگلیسیها تشویق و عدهای از شکست تیم ملی فوتبال ایران خوشحال شدند.
حالا که چنین تجربه روشنی از سر گذرانده شده و دیگر فوتبال برای خیلیها از اولویت خارج شده، نیاز است با احتیاط بیشتری با ورزشهایی که هنوز هم میتواند اندک شور و نشاطی در دل جوانها به وجود بیاورند، برخورد شود. همانقدر که نیاز است با استفاده از راهکارهای مردمپسند، دوباره بخشی از مردم را که با فوتبال و تیم ملی قهر کردهاند آشتی داد، نیاز است تا از مصادره موفقیتهای ورزشهایی همچون والیبال و کشتی بهجد پرهیز شود.
همانطورکه عنوان شد، این موضوع باید در دستور کار تمامی جناحهای سیاسی قرار بگیرد و بدانند که ورزش و موفقیتهای حاصله از آن، مصادرهشدنی نیست. ورزشهای مردمی ازجمله همین والیبال، از دل کوچه و خیابان آمده و برای مردم اهمیت زیادی دارند. اینکه در ناکامیها، سیاسیون علاقهای به ارائه راهکار برای برونرفت از فجایع ورزشی ندارند و یکباره با ثبت یکی دو موفقیت خود را علاقهمند نشان دادهاند تا از این طریق بتوانند شاید اندک رأیی برای خود بخرند، حربهای است که بعید است به نتیجه برسد و به بار بنشیند.
ورزش برخلاف شعاری که در داخل و خارج داده میشود، هرگز از سیاست جدا نیست. به عبارتی دولتهای مختلف هم تلاش کردهاند روی دستاوردهای ورزشی مانور داده و آن را در کارنامه موفقیتشان بگنجانند. بااینحال، مصادره یکطرفه آن نتیجه عکس داده که تیم ملی فوتبال ایران، حداقل در بازه جام جهانی قطر، میتواند آینه عبرت آن باشد. از آنجا که حالا سیاسیون هم به اهمیت و جایگاه سیاسی-اجتماعی رشتههای ورزشی آگاهی بیشتری پیدا کردهاند، پسندیده است که با طرح و برنامهای جدی به فکر استفاده بهینه از این ظرفیت باشند.
واقعیت این است که این موضوع بهطور کامل عملی نمیشود مگر با برداشتن تعدادی از محدودیتهای اعمالشده برای چهرههای محبوب. همین حالا در فوتبال شایعههای زیادی به راه افتاده که به تعدادی از مربیان موفق اجازه فعالیت داده نمیشود و باید از فیلترهای مختلفی عبور کنند. عدهای هم که کلا به کنار رانده شده و فضای کار برایشان مهیا نیست. درباره ورزشکاران هم که شرایط همچنان پابرجاست؛ عدم رسیدگی مناسب به خواستههای بحق آنها که بیشتر شامل موارد مالی میشود، سیر مهاجرت ورزشکاران نخبه در ایران را صعودی کرده و سالی نیست که با خروج تعدادی از همین نخبهها، ورزش ایران شوکه نشود.
حالا به جای آنکه از رشتههای پرطرفدار جهت مقاصد سیاسی استفاده شود، بهتر است راهکارهای عملی و خوشبینانهای از سوی کاندیداها برای ورزش و ورزشکاران ایران ارائه شود تا به جای القای تفکر مصادرهکردن موفقیتها، اینطور حس شود که بخشی از این اظهارات از روی دلسوزی و با توجه به برنامههای مدون و کابردی در این حوزه است.