از آنجا که بررسی تاریخی چند هزار ساله و آن هم یک بررسی که بر مبنای تحول همه جانبه خواه پیشرفت یا عقبماندگی جوامع است بايد به صورت منسجم و ساختارمند انجام شود، مولف کتاب یک شاخص عمومی را برای بررسی خود انتخاب میکند.
این شاخص نیز مصرف عمومی انرژی سرانه توسط مردم مناطق مختلف است. منظور از مصرف انرژی نیز هم مصرف انرژی خوراکی است و هم سایر مصارف انرژی که در تولید یا مصرف جوامع به کار رفته است. محاسبه این شاخص برای جوامع غرب و شرق به نحوی که او تعریف میکند امکان پیگیری پیشرفت و عقب ماندگی و عروج و سقوط این جوامع را در مسیر تاریخ چند هزار ساله مقدور میکند؛ بنابراین شرایط این مناطق را براساس شاخص سرانه مصرف انرژی مورد مقایسه قرار میدهد.
شکل 1. خط موویوس برای تمایز شرق و غرب
بهشت عدن
یکی از منطقههايي که از گرم شدن مجدد کره زمین و ذوب شدن یخها بهرهمند شد منطقهای از زمین بود که تقریبا در فاصله عرض جغرافیايي حدود 20-35 درجه قرار داشت. این منطقه در زمان یخبندان زمین، هوای معتدلتری داشت و به همین دلیل نیز گونههای متنوعی از گیاهان و جانوران در آن زندگی میکردند و این روند تا پایان یخبندان و شروع گرم شدن زمین تا 12700 سال قبل از میلاد نیز تقویت شد.
خصوصا در منطقهای که به دامنههای تپهای یا هلال کشاورزی موسوم است. منطقه دامنههای تپهای از دامنههای زاگرس تا جنوب دریای سیاه و سواحل مدیترانه و کشورهای سوریه و اردن فعلی را در بر میگرفت (به نقشه شکل 2 توجه کنید).
وجود انواع غلات امکان خوراک مناسبی را برای انسانهای اولیه که علیالاصول شکارچی و جمعکننده میوهها و دانههای خودرو بودند فراهم کرد. تنوع گونههای گیاهی خوردنی به تدریج سبب ایجاد کشاورزی شد. باستانشناسان بر این عقیده هستند که در زمانی که مردان به دنبال شکار حیوانات و جمعآوری مواد خوراکی بودند این زنان بودند که به این نتیجه رسیدند که به جای انتظار برای رویش خودروی غلات میتوان آنها را در مکانی افشاند و مراقبت کرد تا بارور شوند و سپس از محصول آن برخوردار شد.
این نوآوری یکی از مهمترین نوآوریهای تاریخ بشر بود و تحولاتی را به همراه داشت که در تاریخ بشر تعیینکننده محسوب میشوند. ازجمله اسکان انسانها و تشکیل جوامع کوچک. اولین آثار باستانشناسی اسکان انسانها در منطقه دامنههای تپهای مربوط به مجموعه کلبههايي است از 12700 سال قبل از میلاد مسیح در سوریه فعلی.
حفاریها نشان میدهد که در حدود 10000 سال قبل از میلاد منطقه دامنههای تپهای از سایر مناطق جهان متمایز و ممتاز بود. در حالی که انسانهای مناطق دیگر از غاری به غار دیگر و مکانی به مکان دیگر به دنبال شکار حیوانات وحشی در حرکت بودند. انسانهای منطقه دامنههای تپهای بیش از هزار سال بود که به اهلی کردن گیاهان و حیوانات پرداخته بودند و اجتماعاتی با سازمان و آيينهای خود ایجاد کرده بودند. این اولین حرکت انسان غربی به جلو طی تاریخ تلقی میشود و چنانکه اشاره شد آثار فعالیتهای مشابه در شرق و ازجمله چین تا دو هزار سال بعد ظاهر نشد.
باستانشناسان میپندارند اشاره به بهشت عدن در کتابهای عهد عتیق در واقع بخشی از این منطقه را در نظر داشته است. چه اینکه در ده هزار سال پیش پرآبتر، سرسبزتر از زمان حال و با آب و هوای مطبوع و انواع گیاهان و میوهها و حیوانات قابل شکار و اهلی شدن یک بهشت موعود بر روی زمین، برای انسانهايي بود که دائم دچار کمبود مواد خوراکی بودند.
در کتاب مقدس عتیق اشاره شده که در باغ عدن رودخانهای جریان داشت که از چهار شعبه تشکیل میشد و کوهها سر در ابرها داشتند. مشخصهای که برای منطقه انتهايي خلیج فارس و دامنههای زاگرس صدق میکرده است. به همین دلیل نیز آیان موریس عنوان بهشت عدن را برای این بخش انتخاب کرده است.
شکل 2. منطقه دامنههای تپهای یا هلال کشاورزی (قسمت هاشور خورده) که از 12000 سال قبل اولین تمدن انسان شکل گرفت
دلیل این تحول و جهش در زندگی انسان هوموساپینس نیز عمدتا جغرافیای خاص این منطقه بود. چنانکه اشاره شد انواع گیاهان و حیوانات در این منطقه از تنوع خاصی برخوردار شدند چه اینکه آسیب دوران یخبندان در این عرض جغرافیايي کمتر از سایر مناطق و امتیازهای حاصل از گرمایش مجدد زمین نیز بیشتر بود. در ابتدای این منطقه (دامنه زاگرس و خوزستان) چهار رود بزرگ در جریان بود که به خلیج فارس میریخت (سه رود کارون و دجله و فرات هنوز موجود و رود دیگری که از منطقه کویت فعلی به انتهای خلیج فارس کنونی میریخت اکنون خشک شده است) بخش دیگری از این منطقه جنوب دریای سیاه را تشکیل میداد که به دلیل ذوب یخها بزرگترین ذخیره آب شیرین جهان را فراهم میساخت.
برتری جغرافیايي این منطقه را با توجه به اطلاعات زیر میتوان درک کرد: از حدود دویست هزار گونه گیاهی که در جهان یافت میشود حدود دو هزار قابل خوردن است و فقط چند صد گونه قابل اهلی شدن. در حقیقت بیش از نیمی از کالری مصرف خوراکی امروزه انسان از غلات و آن هم چند غله معدود مانند گندم، ذرت، برنج و جو تامین میشود. از بین پنجاه و شش گونه گیاه دارای دانه بزرگ، سیو دو تا در منطقه جنوب غربی آسیا(عمدتا همین منطقه دامنههای تپهای) و حوزه مدیترانه به صورت خودرو رشد میکند. در شرق آسیا فقط شش نوع. در آمریکای مرکزی فقط پنج نوع. در آفریقا در جنوب صحرا فقط چهار نوع.
در استرالیا و آمریکای جنوبی هر کدام دو نوع. اگر انسانهای همه جای جهان را به طور مساوی تنبل و طمع کار بدانیم انسانهای منطقه دامنههای تپهای شانس بیشتری از نظر دستاوردهای طبیعی داشتند تا با آن کار و زندگی کنند. در مورد درختان میوه نیز این امتیاز در منطقه مزبور بارز بوده است. در مورد حیوانات قابل اهلی شدن نیز استدلال مشابهی قابل ذکر است. در جهان 148 گونه حیوان پستاندار بزرگ (بیش از 45 کیلو) موجود است. تا سال 1900 فقط 14 گونه حیوان اهلی شده بودند.
هفت گونه از آنان بومی منطقه جنوب غربی آسیا است. ازبین پنج گونه مهمتر (گوسفند، بز،گاو، خوک و اسب) همه به جز اسب اجداد وحشی در منطقه دامنههای تپهای داشتهاند. شرق آسیا فقط پنج گونه و آمریکای جنوبی فقط یک گونه را در بر داشت. شمال آمریکا، استرالیا و آفریقای شرق صحرا هیچ؛ بنابراین پیشرفت مردم این منطقه دامنههای تپهای به دلیل این نبود که از نظر نژادی یا فرهنگی برتر بودند، بلکه به این دلیل بود که از نظر جغرافیايي مزیتهايي داشتند.
تمرکز گیاهان خوردنی در چین به خوبی این منطقه نبود لکن به هر حال خوب بود. لکن در چین اهلی کردن گیاهان دو هزار سال بعد از منطقه دامنههای تپهای آغاز شد. اهلی کردن گیاهان و حیوانات در سایر مناطق جهان (صحرای آفریقا، استرالیا و آمریکا) نیز پانصد سال یا بیشتر بعد از چین اتفاق افتاد.
نوع غلات موجود در منطقه دامنههای تپهای امکان بهبود نژادی را نیز به سرعت بیشتری فراهم کرد. چه اینکه دوره عمر این غلات یک سال بوده و ابتدا به صورت خودرو از طریق افشانده شدن بر سطح زمین رشد کرده و تداوم مییافتند. پس از اینکه اولین زنان این منطقه برای کشت غلات در زمین شیار ایجاد کرده و دانهها را با خاک پوشاندند تا از گزند پرندگان در امان بمانند، بذرهای ضعیف و کوچک امکان سر بر آوردن از خاک را نیافته و بذرهای قویتر نمو یافته و نسل بعدی غلات دانه درشت تری را به دست دادند.
به این معنی که اصلاح نژادی این گیاهان پس از یک سال آغاز شد. این نوآوریها، محصول بیشتر، امکان خوردن بیشتر و زاد و ولد بیشتر و رشد جمعیت و اسکان و شکلگیری فرهنگ را فرا دست آورد. این منطقهای است که آیان موریس آن را کانون اولیه «غرب» میداند، چه اینکه فرهنگ و انسانهايي که سایر مناطق غرب تا اروپا را مسکونی کردند عمدتا از اعقاب همین مردم و فرهنگ بودند.
هر جا که مردم در مکانهای مناسب اسکان یابند، بیشتر زاد و ولد کنند و سختکوشتر باشند، دیگرانی که تصمیمهای متفاوتی اخذ کردهاند را از میدان به در میکنند. چنین شد که سایر گونههای انسانی یا بهوسیله این گونه هشیار از بین رفته یا در رقابت در استفاده از منابع طبیعی خوراکی حذف و به تدریج منقرض شدند.
آیان موریس میپرسد در صورتی که انسانها از نظر ژنتیکی به صورت گروههای وسیع مشابه یکدیگر هستند آیا از لحاظ انگیزهها میتوان تمایزی بین گروههای انسانی مانند شرقیها و غربیها یافت؟ اگر آنچه که مربوط به وجوه بلندمدت رفتاری است را در نظر بگیریم از این نظر نیز تشابه وجود دارد.
به گفته او انگیزه همه انسانها عبارت بوده است از؛ طمع، تنبلی و ترس. به دلیل همین قواعد رفتاری انسان به دنبال بهبود زندگی خود، یافتن راههای سادهتر انجام امور و حفظ خود بوده است. به نظر او این مطلب، اگر بخواهیم آن را از نقطه نظر بلندمدت چند ده هزار ساله بنگریم، برای بستن بحث اصول رفتاری کافی است.
عصر کاهن شاهها و خدایگان شاهها
با اسکان انسانهای اولیه به تدریج جوامع کوچک در اطراف فعالیت کشاورزی شکل گرفت. در این جوامع ارث بردن زمین از مردگان یک ضرورت برای بازماندگان شد. امری که طبیعتا بیسابقه بوده و سابقه و تدارک نهاد خاصی در جوامع متحرک شکارچی و جمعکننده میوه و دانه نداشت. باستانشناسان بر این عقیده هستند که این امر توجه به اجداد مرحوم هر فرد را برای اثبات مالکیت لازم میساخت.
در بسیاری از حفاریهای انجام شده در قدیمیترین آثار روستاهای منطقه موسوم به دامنههای تپهای آثار قبرستان و جمجمههايي که به نظر میرسد از قبرها بیرون آورده شده و در ساختمانهای مسکونی و در مکانهای مناسب نصب گردیده یافت شده است. این امر نیز نشان میدهد که زمانی بايد سپری میشده تا مردگان به درجه اجداد قدیس نائل آیند و در این شرایط اسکلت جمجمه آنها میتوانسته است برای کمک به اثبات مالکیت زمین موروثی و رفع نگرانیها و رفع شر و مشاوره و در خواست حاجات مورد استفاده قرار گیرد.
به تدریج مقبرههای مستقل برای اجدادی که بین اهالی مشترک بودند ایجاد شد و رسم قربانی کردن انسانها برای شادی روح اجداد و خدایان موهوم در این منطقه آغاز شد. غربیها و شرقیها به روشهای مختلفی برای ارتباط با ارواح اجداد پی بردند. غربیها اسکلت جمجمه اجداد خود را با خود به محلهای مسکونی جدید میبردند و ساختمانهايي میساختند که از ستونهای متعدد و جمجمه گاو پر میشد و در آنجا افرادی را قربانی میکردند تا ارواح گذشتگان را شاد و همراه کنند. شرقیها (ابتدا در چین) مجسمههايي از سنگهای قیمتی میساختند و به همراه مرده دفن کرده و نهایتا نیز افرادی را سر میبریدند و داخل قبر میانداختند.
گرچه کشاورزی از 14000 سال قبل از میلاد در دامنههای تپهای آغاز شد و به مناطق آسیای میانه و سواحل اقیانوس اطلس نیز رسید، لکن تا سال 5000 قبل از میلاد اثری از کشاورزی در بینالنهرین (بخشهايي از عراق فعلی) ظاهر نشده بود. این در حالی است که فاصله این منطقه تا دامنههای تپهای بیش از چند روز قدم زدن نبود.
این منطقه گرم و خشک بود و تا مادام که روشهای کانال کشی، کنترل سیلاب و آبیاری کشف نشد از توسعه بیبهره ماند. لکن به محض اینکه روشهای آبیاری از طریق کانال کشی و هدایت آب دجله و فرات کشف شد این منطقه به صورت برق آسا توسعه یافت و برای اولین بار شهرهای بزرگ با جمعیتی در حدود 4000 نفر در آنجا پدید آمد. شهرهای بزرگ نیز برای این روش جدید آبرسانی از اقتصاد مقیاس برخوردار بودند.
مناطق خشک و بیآب و علفی که فقط از طریق کانالهای آبرسانی میتواند احیا شود نیازمند تعداد بیشتری از انسان برای اداره این کانالها و بهرهبرداری از آنها هستند. با ایجاد شهرها تقسیم کار نیز اجتنابناپذیر بود و در نتیجه اتاقهای مردگان و محلهای پرستش اجداد و خدایان موهوم نیز به معابد جدید تبدیل و متمرکز شد. با خدمهای که ظاهرا روشهای ارتباط با ارواح پیشینیان و خدایان و رساندن مطالبات خدایان به مردم و در خواست مردم به آنها را بهتر میدانستند.
در این معابد ابتدا هر قوم میتوانست سمبل اجداد و یا خدایان موهوم خود را نگهداری و زیارت کند و خدمه نیز به همه خدمترسانی میکردند و پیشکشها را نیز متواضعانه و طبق وظیفه جمعآوری میکردند. در منطقه بینالنهرین مکانی حفاری شده است به نام «اریدو(8) » که از 3000 سال تا 5000 سال پیش از میلاد در آنجا معابد جدید روی مخروبه معابد قدیم ساخته شد با طراحی مشابه لکن با گذشت زمان هر کدام بزرگتر و معظمتر از قبلی.
این معابد که به تدریج مرتفعتر و بزرگتر ساخته میشدند بر تارک خود اتاقهايي را داشتهاند که به آنها کسانی به عنوان بزرگان کاهنان دسترسی داشتهاند که از نظر مردم فرودست توان صحبت با خدایان را داشتهاند و نظر خدایان را شنیده و به مردم ابلاغ میکردند. آیان موریس میگوید میتوان این ساختمانها را به صورت بلندگوهايي تصور کرد که با آسمان سخن میگویند و چون این امکانات برای کاهنان فراهم شد، همین ساختمانهای عظیم را به عنوان دلیل نزدیکی خود با خدایان به مردم معرفی میکردند.
مطلب به این ترتیب بوده است که ابتدا افراد جاه طلبی یافت شدهاند که به مردم ساده دل بگویند که فقط آنها میتوانند با خدایان صحبت کنند و برای رفع حوائج از آنها در خواست نموده و آنچه خدایان میخواهند که مردم انجام دهند را به مردم ابلاغ کنند. برای این نیز لازم است معابد با کمک مردم ساخته شود تشریفات و آيين و مراسمی با مشارکت وسیع انجام شده و ثروتهايي در اختیار این افراد که در فرهنگهای مختلف اسامی متفاوتی داشتهاند لکن آنها را کاهن مینامیم قرار گیرد.
آثار به دست آمده از این معابد شامل تعداد زیادی از طغارهای سفالی است که به نظر میرسد برای تقسیم مواد خوراکی به کار میرفته است. در لوحههای گلی باقیمانده از این معابد نیز علامتی که «جیره» خوانده (و نوشته) میشود شبیه یک طغار دهنه گشاد است. براساس شواهد تاریخی و یافتههای باستانشناسی به نظر میرسد که زمینهای کشاورزی به وسیله حکومتهايي که در بالای سلسله مراتب آن کاهن شاهها قرار داشتهاند و به نام معابد و خدایان آنها تملک شده است، مدیریت میشد.
این امر به دلیل وجود نظامهای آبیاری متمرکز عملی شده و هر قدرتی که نظام آبیاری را کنترل میکرده کل کشاورزی را در کنترل داشته است. یکی از بزرگترین شهرهای قدیمی که به این نحو اداره میشده شهر «اروک(9)» از شهرهای سومری است که در بینالنهرین حدود 4000 سال قبل از میلاد ساخته شد و حدود بیست هزار نفر جمعیت داشت.
در این شهر بود که عملا عصر نوسنگی به پایان رسید و با استخراج مس و سایر فلزات عصر مفرغ آغاز شد. شهر «اروک» بر اساس یک نظام مدیریت متمرکز و سامانهای پیرامون معبد بزرگ ساخته شده بود. در اداره امور شهر از کسانی که امروزه بوروکرات یا کارمند اداری و مدیریتی خوانده میشود برای اولین بار استفاده شد. طبق آثار باقیمانده این افراد نیز با روشهای اداری به تنظیم کار تولید و توزیع مشغول بودهاند. به این نحو اولین نظم مدیریتی جهان نیز در شهر اروک نوآوری شد. تشکیل جلسه، صورت جلسه، ابلاغ مصوبه، پیگیری، جریمه، مالیات، بودجه، سهمیهبندی....و ثبت همه روی استوانهها و لوحهای گلی با خطی بسیار ابتدايي.
تا حدود سال 2700 قبل از میلاد که از آن زمان نوشتههای دقیق تری باقیمانده است پادشاهان بینالنهرین خود را فرزندان خدایان و خدایان را اجداد مقدس خود میدانستهاند. آیان موریس نکته جالبی را مطرح میکند که در اینجا نقل میشود: «در مواردی، چنانکه میتوان تصور کرد در شهر اروک نیز، واگذاری قدرت به کسانی که خط ارتباطی مستقیم با خدایان دارند میتواند شگفتیها بیافریند و لیکن وقتی این خط ارتباطی از کار میافتاده است چنانکه اکثرا نیز بايد چنین بوده باشد، همه چیز چنان بر باد میرفته که چیزی برای باستانشناسان نیز برای حفاری باقی نمیمانده است.»(10)
به این معنی که وقتی مردم اعتقاد خود را به ارتباط حاکمان با خدایان از دست میدادهاند آن حکومت و نظم ناشی از آن به خاکستر تبدیل میشده است.
در سالهای حدود 4100 قبل از میلاد در شهر شوش معبد معروف به زیگورات در چغازنبیل بر اساس الگوی اروک ساخته شد که حتی از نمونه اروک نیز معظمتر بود. این معبد نیز مرکز مدیریت مناطق و روستاهای اطراف و مرکز عبادات و دستورات و اجرای تکالیف مذهبی نیز بود.
این پدیده نو، یعنی ظهور معابد و کاهن شاهها یا حکومت گرانی که مدعی فرزندی خدایان بودند(11)، نیز از این منطقه به سایر مناطق، ابتدا به ایران و سوریه و سپس دورتر از آن انتقال یافت. معرف این فرهنگ نیز معابد عظیم و پر زرق و برق، لوحهای نوشته شده و طغارهای جیرهبندی بود. همراه با این آيينها رسم شنیع قربانی کردن انسانها نیز رایج بود. برای مثال در مقبره ملکه پوابی(12) در بینالنهرین که باستانشناسان فکر میکنند جنبه قدیسه نیز داشته است(13) جسد هفتاد و چهار نفر که مسموم شده بودند همراه او دفن شدهاند تا در جهان دیگر به او خدمت کنند.
از 5000 سال قبل از میلاد اثری از کشاورزی در دره نیل یافت نشده است. دلیل این امر نیز این است که نوع گیاهان و حیوانات قابل اهلی شدن در آن منطقه یافت نمیشده است. به تدریج تا 2000 سال بعد از اینکه در دامنههای تپهای کشاورزی گسترش یافت، به تدریج دانهها و حیوانات قابل اهلی شدن به وسیله افراد مسافر و مهاجر از سوریه به این منطقه رسید و در بستر حاصل خیز کرانههای نیل دستاوردی بزرگ از تولید و تجمع جمعیت ایجاد نمود. در این منطقه نیز تا سال 3300 قبل از میلاد حکومتها و شهرهای متفرق ایجاد شد با معابد و کاهنان مربوط به خود.
آثار باستانشناسی نشان میدهد که رهبران روستاهای تازه تشکیل شده نیز هم نقش مذهبی و هم نظامی داشتهاند. روسای موفقتر ثروتمندتر میشدند و روستاهای آنها زمین بیشتری تصاحب میکردند و روسای ناموفق از بین میرفتند. طی سالها جنگ و خونریزی حکومتهايي به فکر کنترل مناطق اطراف خود افتاده و حیطه حکمرانی خود را توسعه دادند تا سال 3100 قبل از میلاد شاهی به نام نارمر(14) یا «شاه عقرب» دره نیل را به صورت بزرگترین کشوری که تا آن زمان تشکیل شده بود با جمعیتی حدود یک میلیون نفر متحد کرد.
نوع فرهنگ شهری و روابط اقتصادی در دره نیل نیز به تقلید از فرهنگ و روابط اروک که قبلا به آن اشاره شد سازمان یافت. گرچه در 3100 قبل از میلاد اروک به دلايل نامعلوم سوخت و خاکستر شد و بینالنهرین به سی و پنج دولت شهر با خدایگان شاههای مختلف تقسیم گردید، لیکن مصر به صورت بزرگترین قدرت جهان آن روز دوام آورد. تفاوتی که بین مصر و بینالنهرین در این مقطع قابل تشخیص است این است که گر چه شاهان بینالنهرین خود را خدایگونه میخواندند لکن شاهان مصری خود را عملا خدا معرفی میکردند و به کمتر از آن راضی نبودند.
در چین مذاهب اولیه بر اساس اکتشافات باستانشناسی از 3000 سال قبل از میلاد وجود داشته و در اطراف مراسم جادوگری شکل گرفت. در این آيينها جادوگران (که به آنها شامان گفته میشد) با استفاده از موسیقی، نوشیدن الکل و رقص ادعا میکردهاند که بین این جهان و جهان اجداد قدیس و ارواح رفت و آمد میکنند و اخبار و دستورالعملها را رد و بدل مینمایند. در چین از سال 2500 تا 2000 قبل از میلاد قدرت سیاسی و جادوگری شامانیسم متحد شدند و یک طبقه اشراف بر این اساس ایجاد شد.
به این ترتیب متخصصهای مذهبی خود را به طبقه حاکم تبدیل کردند. همچنانکه بیش از هزار سال قبل از آن همین اتفاق در بینالنهرین و ساحل نیل نیز روی داده بود. اولین شهر در چین، در مقیاس اروک که در بینالنهرین نمایان شد، شهری است به نام «ارلیتو» که در سال 1900 قبل از میلاد دارای جمعیتی در حدود 25000 نفر بود. در این شهر نیز قدرت شاه از ادعای ارتباط با خدایان ناشی میشد. نکتهای که در مورد این فرهنگها قابل توجه است مراسم مربوط به پیوستن شاهها به رده اجداد مقدس است که این نیز در حد و رتبه خدایگانی است.
آنچه در مقبرههای پادشاهان قدیم چین جلب نظر میکند تعداد قربانیانی است که همراه جسد فرد پادشاه متوفی کشته شده و دفن میشدند. در یک محل هشت مقبره در مقیاس مقبرههای مصری کشف شده است مربوط به 1300 تا 1046 قبل از میلاد که در آنها بقایای قربانیان متعدد به دست آمده است. در یکی 200 جسد و در بعضی دیگر بین 73 تا 130. در قربانگاههای اطراف مقبرهها نیز آثار 5000 جسد یافت شده که مفصلهای ساييده شده آنها از زمان طولانی فعالیت بدنی سخت توسط آنها خبر میدهد.
مرگ این افراد نیز راحتتر از زندگی آنها نبوده است. برخی اعضاي بدنشان جداشده، برخی کمرشان شکسته، بعضی هنوز آثار بسته بودنشان مشخص است و نشان میدهد که زنده به گور شده بودهاند. در این محل تعداد قربانیان نشان میدهد که به طور متوسط چهار یا پنج نفر هر روز و برای 150 سال قربانی شدهاند.
دلخستگی نسبت به نمایندگان خدایان موهوم در زمین و ظهور حکمت
به نظر میرسد در حدود 1200 پیش از میلاد کانون غرب که دیگر تا رم و آناتولی و یونان نیز گسترده شده بود به ناگهان فرو ریخت و شهرها از یونان تا ایران در آتش سوختند. این حوادث نیز با سرعت اتفاق افتاده است. آیان موریس میگوید بر اساس شواهد به دست آمده از حفاریها در مواردی که افرادی نوشتن شرح ماوقع را برروی لوحههای گلی شروع کرده بودند کار را نیمه تمام گذاشته و متواری شدهاند و لوحههايي که فقط سر آغاز سخن در آنها است باقی ماندهاند. دلیل این حوادث بر تاریخ نگاران پوشیده است.
نویسنده کتاب به طور کلی پنج سوار کار مصیبت را برای این حوادث مقصر میداند. حکومتگری شکست خورده، مهاجرت، قحطی، بیماریهای واگیردار و تغییرات نامناسب آب و هوايي که هر کدام منطقهای را متاثر کرده و اثر آن به صورت مهاجرت، فرار مردم، به هم ریختن نظم تولید، غارت توسط گروههای یاغی، گرسنگی، قحطی و بیماری به مناطق مختلف سرایت میکرده است. کتاب پر از این حوادث است و ذکر حتی بخشی از آنها نیز به درازا میکشد.
مرور سازوکار یکی از این حوادث، یعنی حکومتگری شکست خورده، به عنوان مثال میتواند مفید باشد. کاهنان و حاکمان مردم را به کارهای غیر مولد مانند ساختن اهرام عظیم و مقبرههای باشکوه وا میداشتند. این امر نیروی کار را از فعالیت تولیدی عمده آن روزگار یعنی کشاورزی بیرون میکشید.
از طرف دیگر حکومت با افزایش این گونه فعالیتها بايد بخش بزرگتری از محصول کشاورزان را به چنگ بیاورد تا معاش سربازان و کارگران مقبرهها و درباریان و کاهنان را فراهم کند. این امر نیز فشار فزاینده بر نیروها و بخشهای مولد را اجتنابناپذیر میکرد. انگیزه تولید نیز همراه با کاهش نیروی انسانی و اختصاص آن به سپاهی گری و امور حکومتی و کارهای غیرمولد مانند ساخت مقبرههای عظیم کاهش مییافت.
نارضایتی فزاینده، زورگويي فزاینده را به همراه میآورد تا جايي که مجموعه این عوامل سبب میشد نظم گذشته غیر قابل دوام شده و شیرازه امور از هم گسیخته شود. ظهور یک خشکسالی یا حمله خارجی نیز چنین فروپاشی را تسریع میکرد. معمولا بر اساس شواهد تاریخی فرو پاشیهای ناشی از حکومت گری شکست خورده به صورت ناگهانی و با سرعت شگفتانگیزی رخ میدهد.
همچنین میتوان به اثر موحش شایع شدن بیماریهای واگیر دار از جمله طاعون اشاره کرد. از سال 200 قبل از میلاد به بعد سوابق تاریخی نشان میدهد که هر صدسال یک بار یک بیماری واگیردار در جهان شایع میشده که به دلیل حرکت ارتشها و تجار و مهاجرین در سطح جهان شیوع مییافته است. در سال 161 قبل از میلاد که سوابق ثبت شدهای در این مورد وجود دارد، شیوع بیماری یک سوم از ارتش چین را نابود کرد.
ده سال بعد چهار هزار کیلومتر دورتر در سوریه و مصر بیماری حدود یک چهارم مردم را کشت و اثر این بیماری تا امپراتوری رم نیز قابل پیگیری است که در موردی روزانه 5000 نفر در شهر رم تلف میشدند. این موارد به کرات در سطح جهان ظاهر میشده و مرگ و میر در مقیاس عظیم را به همراه داشته است.
جنگها و بیماریها در موارد متعدد کانون این تمدنها را تهدید کرده و نیروهای جدید در حواشی کانونهای قدرت ایجاد میکرده است. این حواشی نیز خارج از تحجر شکل گرفته در کانون قبلی، نوآوریهای فکری و تولیدی جدیدی را به همراه میآورده است.
پس از این حوادث عظیم که عواقب آن بعضا قرنها به طول میانجامید و آثار آن ادامه مییافت، در جوامعی که به تدریج از این مصائب سر بلند کردند پدیده جدیدی به ظهور رسید. این که دیگر خدایگانها و کاهن شاهها مورد پذیرش جوامع نبودند و دلخستگی از کارکرد آنها در هر دو کانون تمدن غرب و شرق عالم ظاهر شد. گرچه این نوع تفکر به کلی از کار نایستاد و شکلهای رقیقتری به خود گرفت.
برای مثال در ایران به صورت ایده فره ایزدی ظاهر شد(15). لیکن به هر حال تاریخ بشر شاهد پدیده تعیينکننده دیگری بود که با قبول کمی خطا در به کار بردن عنوان، آن را ظهور حکومت مینامیم. زیرا از ساحل دریای اژه در اروپا تا سواحل رودخانه زرد در چین متفکرینی از نوع متفاوت با کاهنان، نوع كاملا متفاوتی از دیدگاهها را در مورد چگونگی کارکرد جهان ارائه کردند. پیام آنها به صورت خلاصه چنین بود «مردم! نهراسید چون برای عبور از این جهان آلوده نیازی به خدایگان شاهها نداریم، بلکه نجات در وجود ما است نه در دست حاکمان فاسد و ظالم.»(16)
کارل جاسپر یک فیلسوف آلمانی قرن بیستم دوران حدود 500 قبل از میلاد را «عصر محور(17)» نامگذاری کرد. زیرا به دورانی شکل داد که مانند محوری در حول آن سالها، تاریخ چرخید و تغییر مسیر داد. او میگوید انسان به شکلی که ما امروزه میشناسیم در این سالها بروز یافت. نوشتههای این دوران عبارت بودند از آثار کونفسیوسی و دائوييستی در شرق، آثار بودايي و جین در جنوب آسیا، ظهور فلسفه یونانی (توسط سقراط و پس از او افلاطون و ارسطو) و کتاب مقدس یهودیان (و به دنبال آن کتاب عصر جدید مسیحیان و قرآن مسلمانان) در غرب.
که شاهکارهای خارج از قید زمان بوده و معنا و مفهوم زیستن را برای انسانهای بیشماری تاکنون تبیین کردهاند. گرچه مکاتبی که در عصر محوری ایجاد شد دارای تفاوتهای زیادی بودند لکن در یک نکته مشترک بودند و آن نوآوری جدید و بیسابقهای بود که در جهان بینی انسان مطرح شد. این مکاتب فراگرد سعادت و عبور از این جهان را بر اساس خودسازی، جهتگیری شخصی برای اعتلای اخلاق و رفتار به نحوی که مستقل از اراده خدایگان شاهها و خدایان موهوم بود تبیین کردند.
آموزشی که کم و بیش به صورت مشابه مطرح میکردند زندگی بر اساس کنترل شهوات، توجه به اخلاق و این اصل که آنچه به خود نمیپسندی به دیگران نپسند، بود.
بدون اینکه به تاریخ بین سالهای 200 قبل از میلاد و 1300 میلادی بپردازیم به یک نکته اشاره میکنیم که به بحث حاضر مربوط میشود. طبق شاخص مصرف انرژی که موریس محاسبه کرده است کانون تمدن غرب برای حدود 14000 سال نسبت به شرق از برتری برخوردار بود. لکن از حدود 550 میلادی به بعد با نزول غرب و بهبود شرایط در شرق برای اولین بار این روند تغییر کرد، چنانکه شاخص توسعه در شرق حدود 30 درصد از شاخص در غرب بالاتر بود و این برتری تا قرن دوازدهم بعد از میلاد ادامه یافت. در کتاب مزبور جزئيات تاریخی بسیاری در این مورد مطرح است که سخن را به درازا میکشد.
پانوشتها:
(1). Ian Morris(2010), Why the West Rules- for Now: the Patterns of History, and What They Reveal About the Future, Straus and Giroux, New York.
(2) Nemesis
(3) Guangzhou
(4) بسیاری از نژادهای سگهای کوچک اندام که امروزه در کشورهای اروپايي و دیگر کشورها در منازل نگهداری میشوند از نژاد سگهايي هستند که برای قرنها در دربارهای چین اصلاح نژادی شده بودند و از دسترس مردم عادی به دور بوده و پس از شکست چین و باز شدن شهرهای ممنوعه مقر امپراتور به کشورهای اروپايي آورده شدند (زیر نویس از کتاب نیست).
(5) فرمانده کشتیهای آمریکا کاپیتان پری (Matthew Calbraith Perry) نام داشت. نه تنها مساله تجارت و دسترسی به بازارهای ژاپن مطرح بود، بلکه دسترسی به بنادر ژاپن برای رساندن زغالسنگ و تدارکات به ناوگان تجاری شکار نهنگ آمریکا در اقیانوس آرام نیز برای آمریکا مهم بود(زیر نویس از کتاب نیست).
(6) توضیح تاریخی ارائه شده در این پاراگراف از کتاب موریس نیست و نویسنده متن حاضر آن را از سایر منابع اضافه کرده است.
(7) Fukuzawa Yukichi
(8) (Eridu) از خرابههای شهرهای سومری در منطقهای به نام تل ابو شهرین در عراق فعلی (توضیح)
(9) Eruk
(10) صفحه 183
(11) در حدود 2440 قبل از میلاد یک شاه سومری اوروک به نام گیلگامش (Gilgamesh) ادعا کرد که فرزند خدا است. در اطراف این ادعا اشعاری سروده شد که به افسانه گیلگامش مشهور است و اولین شاهکار ادبی جهان محسوب میشود. نسخههای این افسانه روی لوحهای گلی در سال 1853 در بینالنهرین از محل کتابخانه آشوربانیپال پادشاه آشور کشف شد و اولین نسخه ترجمه آن در سال 1870 به چاپ رسید. آخرین ترجمه تکمیل شده متن مزبور در سال 2001 بهوسیله بنجامین فوستر منتشر شد. اولین مطالب مربوط به توفان بزرگ و داستان آدم و حوا و بهشت ادن در این کتاب نوشته شده و قدیمیترین کتاب ادبی تاریخ محسوب میشود.
بعدا یک شاه دیگر سومری به نام تارام-سین مدعی شد که هشت تن از خدایان سومر درخواست کردهاند که او نیز به رتبه آنها بپیوندد.
(12) Puabi
(13) بر روی لوحههای گلی بهدست آمده عنوان او (nin) یا (eresh) ذکر شده که به معنی کاهنه و ملکه به کار میرفته است (توضیح).
(14) Narmer
(15) در ژاپن تا پایان جنگ جهانی دوم امپراتور، خود را از نوادگان خدا میدانست و پس از شکست و تحت فشار متفقین از این ادعا دست برداشت.
(16) صفحه 254
(17) Axial age