روزنامه شرق در سرمقاله خود نوشت: آنچه بیش از هر چیز در شهادت رئیسجمهور موضوع سخن و محل تفکر است، وقایع پیشروی این فقدان است؛ اینکه اوضاع چگونه پیش خواهد رفت و آیا در گسستِ بهوجودآمده، رخدادهای تازه شکل خواهد گرفت یا آینده توالی روزهای سپریشده است؟
حامیان رئیسجمهور شهید که نسبت به راه و روش او وفادارند و منافع جمعی خود را در گرو چنین وفاداریای میبینند بهیقین ترجیح میدهند وضعیت موجود را حفظ کنند. طرفداران اینگونه القا خواهند کرد که هر تغییری بهواسطه همفکران سیاسی رئیسجمهور شهید عملی خواهد شد. پس چندان دور از ذهن نیست که آنان برای صیانت از شیوه و روش سیاستورزی خود و حفظ منافعشان بیش از هر جناح دیگری برای دستیابی به قدرت پیشقدم باشند.
شاید بیدلیل نباشد که گهگاه عکسهایی از آنان کنار رئیسجمهور متوفی منتشر شده است. تصاویری از چهرههای وابسته به جناح پایداری که میتوانند در انتخاباتی آرام و بدون جنجال تبلیغاتی، پیروزی در انتخابات ۱۴۰۰ را تکرار کنند.
این خواسته نه خواستهای دور از ذهن است و نه دستنیافتنی. اما آنان که جور دیگری فکر میکنند، جدا از سودای قدرت و نشستن بر مسند قوه مجریه به این نکته هم باور دارند که در گسست موجود میتوان مسیر تازهای را در پیش گرفت و برای مشکلات بهوجودآمده در سالهای اخیر اقدام عاجل کرد؛ آنان این گسست ناخواسته در جریان قدرت را فرصتی برای تغییر ارزیابی میکنند و به آن امیدوارند. البته که این سودا خالی از منافع سیاسی و اقتصادی نیست که کمترین آن بازگشت به قدرت است.
این طیف از چهرههای سیاسی را، اصلاحطلبان آریگوی تشکیل میدهند که در انتخابات مجلس اخیر وفاداری خود را اثبات کردهاند، وگرنه بعید است اصلاحطلبان دگراندیش در این میانه شانس و تمایلی برای حضور داشته باشند. اصولگرایان معتدل هم در این انتخابات از دیگر جریانهای سیاسی اقبال بیشتری دارند. این اقبال نه به دلیل وجهه مردمی آنان که از آن محروم هستند، بلکه به این دلیل است که آنان نه آن هستند و نه این.
اصولگرایان معتدل جریان قدرت را به نرمی تغییر خواهند داد، با این تأکید که از مسیر اصلی خودش خارج نخواهد شد. آنان همچنین میتوانند مورد حمایت اصلاحطلبان آریگوی هم باشند. البته این امکان آریگویی دوطرفه است.
در هر صورت شهادت در حین خدمت ابراهیم رئیسی، شرایط مناسبی برای تغییر با حفظ وضعیت موجود به وجود آورده است. آنچه برای جناحهای سیاسی در قدرت اهمیت دارد این است که هر تغییری در چارچوب وضعیت موجود رخ بدهد. این خواسته یعنی تغییر بدون تغییر. اما برای پایداریها و خاصه اصولگرایان تغییر بدون تغییر، یک فرصت تاکتیکی است؛ تغییر از سوی خودیها برای خودیها. این تغییر با آنچه در ذهن اصلاحطلبان دگراندیش است، فاصله بسیار دارد. آنان دیگر از این مراحل عبور کردهاند. شاید این تاکتیک برای اصلاحطلبان آریگوی امیدوارکننده باشد.
انتخابات پیشرو عرصۀ بازی نیروهای درون قدرت است. این انتخابات که در هشتم تیرماه ۱۴۰۳ برگزار خواهد شد، بیش از آنکه مردم را درگیر کند، جریانهای سیاسی روی صحنه و پشت صحنه را درگیر خواهد کرد. جناح سیاسی پایداری که خود را مستحق ادامۀ این راه میداند تمام تلاش خود را خواهد کرد تا این فرصت آغازی دوباره برای دستیابی به قدرت باشد.
اصولگرایان منتقد هم با تأکید بر وعدههای انجامنشده از سوءمدیریتهای دولت درصددند با حفظ حرمت عملکرد گذشتۀ رئیسجمهور متوفی انتقادات خود را در لفافی از ستایش مطرح کنند: مدح شبیه ذم. اصلاحطلبان آریگوی بعید است در این عرصه توانی برای عمل سیاسی داشته باشند، خاصه اینکه آنان از پشتیبانی تمام اصلاحطلبان برخوردار نیستند.
این عدم برخورداری از حمایت اصلاحطلبان حداکثری در کوتاهمدت مانع پیشروی آنان در سیاست خواهد شد و آنان را ناگزیر میکند برای دستیابی به قدرت، با اصولگرایان معتدل همپیمان شوند. این کار بیش از پیش بین آنان و اصلاحطلبان دگراندیش و مردم حامی آنان فاصله خواهد انداخت. در هر صورت گسست بهوجودآمده برای اصلاحطلبان آریگوی، عرصه تازهای است برای ورود به تلاشهای جدیتر سیاسی که عیار آنان را محک خواهد زد.