در شرایطی که روسیه به واسطه حمله به اوکراین توسط غرب هدف تحریمها قرار گرفته و در انزوا قرار دارد، پویایی خود را در برخی مناطق چون آسیای میانه و قفقاز تغییر داده؛ گزارهای که میتواند برای کشورهای مستقر در این جغرافیا و بازیگران فرامنطقهای پیامدهای جدی به دنبال داشته باشد.
به گزارش اقتصادنیوز، تحولات خاورمیانه وضعیت مسیرهای حمل و نقل و تجاری که اروپا، آسیا و خلیج فارس را به هم مرتبط کرده، تحت تاثیر قرار داده است. سرمایهگذاری روسیه در کریدورهای حملونقل از طریق ایران و قطب شمال، در کنار تحولات بندر ترکمن باشی، نشاندهنده حرکت استراتژیک برای تغییر شکل پویایی تجارت منطقهای است. در چنین شرایطی ناظران میگویند، این پویایی، برای ثبات ژئوپلیتیکی و منافع ایالات متحده پیامدهای مهمی را به دنبال دارد.
در پس زمینه تشدید تنشها بین واشنگتن و مسکو به دلیل درگیری اوکراین، کرملین به طور فعال به دنبال ایجاد کریدورهای حمل و نقل جایگزین در اوراسیا بوده است. هدف این کریدورها اتصال اروپا و آسیا و دور زدن مسیرهای سنتی متاثر از درگیریها در غرب آسیا، به ویژه کانال سوئز و دریای سرخ است.
اطلاعات به دست آمده از وزارت دفاع روسیه نشان میدهد که این کشور قصد دارد در حوزه نوسازی مسیرهای حمل و نقل از طریق ایران و تقویت زیرساختها در امتداد خط ساحلی قطب شمال روسیه بیش از ۲۵ میلیارد دلار سرمایهگذاری کند. این تحولات با تلاشهای مسکو جهت گشت زنی در مسیر دریای شمال با استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین همزمانی دارد؛ گزارهای که نشان دهنده هدف استراتژیک برای کنترل خطوط کشتیرانی قطب شمال است.
همزمان و آنگونه که ناظران مدعی اند، ایران از روسیه مشارکت مالی قابل توجهی را دریافت کرده تا راه آهن رشت را در سواحل دریای خزر به آستارا در مرز آذربایجان متصل کند. این خط آهن حمل و نقل بار از سن پترزبورگ به بندر عباس، بندر اصلی ایران، صادرات در خلیج فارس را تسهیل کرده و دسترسی مسکو به بازارهای کلیدی را تقویت میکند. در این میان، شایان ذکر است که بندر ترکمن باشی در دریای خزر به عنوان یک گره حیاتی در این شبکه حمل و نقل در حال توسعه مطرح شده است. عملیات اخیر مربوط به کشتی باگتیار نشان دهنده نقش فزاینده ترکمنستان در تسهیل تجارت بین آسیای مرکزی، روسیه و اروپا است.
آنگونه که اسپشیال اوراسیانوشته، تعمیق همکاری در حوزه انرژی میان روسیه با کشورهای آسیای مرکزی به دلیل تغییرات ژئوپلیتیکی و انزوای روسیه به دلیل حمله به اوکراین رخ داد. مسکو در مواجهه با تحریمها و تغییر مسیر صادرات انرژی از اروپا، به دنبال بازارها و متحدان جدید بود که در نتیجه روابط نزدیکتری با آسیای مرکزی ایجاد کرد.
روسیه با تقویت همکاریها در حوزه انرژی با کشورهای اوراسیا، به دنبال تضمین بازارهای جایگزین برای منابع انرژی خود و تقویت نفوذ سیاسیاش در منطقه است و همزمان از داراییهای انرژی خود برای حفظ سلطه استراتژیکش استفاده میکند. کشورهای آسیای مرکزی، بازیگرانی چون ازبکستان و قرقیزستان، به طور قابل توجهی از همکاری با روسیه در حوزه انرژی بهره خواهند برد. این کشورها که با زیرساختهای برق فرسوده و کمبود سوخت دست و پنجه نرم میکنند، میتوانند کمبود انرژی داخلی خود را از طریق توافق با کرملین برطرف کنند. آنها همچنین قادرند با دستیابی به منابع انرژی، منبع انرژی خود را تثبیت کرده، ثبات اقتصادی و نیازهای جمعیت خود را تامین و در نتیجه روابط خود را با مسکو تقویت کنند. پیامدهای تعمیق روابط انرژی بین فدراسیون روسیه و کشورهای آسیای مرکزی عمیق است.
همانطور که کرملین نفوذ خود را از طریق همکاری انرژی تقویت میکند، اهرم فشاری بر این کشورها به دست میآورد. این وابستگی پتانسیل تغییر توازن قوا در منطقه را دارد و به مسکو کنترل بیشتری بر داراییهای انرژی استراتژیک و تأثیرگذاری بر تصمیمات سیاسی در آسیای مرکزی میدهد.
علاوه بر این، از آنجایی که کشورهای آسیای مرکزی بیشتر به منابع انرژی روسیه متکی هستند، در دستور کار ژئوپلیتیک کرملین در هم تنیده میشوند؛ گزارهای که بر روابط خارجی و خودمختاری کلی آنها تأثیر میگذارد و چشمانداز ژئوپلیتیکی منطقه را شکل میدهد. جنگ در اوکراین به طور قابل توجهی بر روابط روسیه با کشورهای آسیای مرکزی تأثیر گذاشته و آشفتگی ژئوپلیتیکی و بیثباتی اقتصادی ایجاد کرده است.
این بیثباتی ناشی از افزایش قیمت انرژی و محصولات کشاورزی در سطح جهان، به دلیل وابستگی شدید آن به روسیه در حوزههای تجارت، انرژی و لجستیک، تأثیر آشکاری بر آسیای مرکزی داشته است. کشورهای مستقر در این جغرافیا با دقت در حال پیمودن خط باریکی هستند و تلاش دارند به سان اوکراین قربانی نشوند. آنها همچنین روابط دیپلماتیک خود را با مسکو حفظ کردند تا از عواقب احتمالی هرگونه تنشی جلوگیری کنند.
علیرغم چالشهای ناشی از درگیری، جنگ در اوکراین فرصتهایی را برای کشورهای آسیای مرکزی ایجاد کرده است. انزوای دیپلماتیک روسیه توسط کشورهای غربی موجب شده تا کرملین در منطقه آسیای مرکزی بیش از گذشته متمرکز شود. این تمرکز برخی از کشورهای آسیای مرکزی را قادر ساخته تا در مورد امتیازات مورد نیازشان با روسیه مذاکره کرده و به طور بالقوه موقعیت خود را در عرصه ژئوپلیتیک تقویت کنند.
تنشهای حاکم بر قطب شمال و واکنش ناتو و سرمایهگذاری بلندپروازانه روسیه در کریدورهای حمل و نقل از طریق قطب شمال، خط رویارویی روسیه با ناتو را افزایش داده است. همانطور که مسکو بر خطوط کشتیرانی قطب شمال کنترل میکند، رقابت برای دسترسی به منابع استراتژیک در منطقه تشدید میشود. این گزاره میتواند منجر به افزایش فعالیتهای نظامی و موضع گیری استراتژیک روسیه و ناتو شده و احتمال اشتباه در محاسبات و درگیری را افزایش دهد. استقرار پهپادها برای گشت زنی در مسیر دریای شمال این تنشها را بیشتر میکند.
سناریویی که در آن ناتو قاطعانه به جاهطلبیهای روسیه در قطب شمال پاسخ میدهد، میتواند منجر به تشدید خصومتها شود و پیامدهایی برای امنیت و ثبات جهانی به دنبال داشته باشد. اختلال در مسیرهای تجاری سنتی ایجاد مسیرهای تجاری جایگزین توسط مسکو، به ویژه از طریق ایران و قطب شمال، خطراتی را برای پویایی تجارت جهانی و منافع ایالات متحده ایجاد میکند. این مسیرهای جایگزین میتوانند با دور زدن نقاط توقف دریایی سنتی مانند کانال سوئز، اهمیت استراتژیک قطبهای ترانزیتی کلیدی را تضعیف کنند و نفوذ ایالات متحده بر جریانهای تجارت جهانی را کاهش دهند.
اختلال یا انحراف تجارت از مسیرهای سنتی نیز ممکن است بر اقتصاد کشورهایی که به شدت به هزینههای حمل و نقل متکی هستند، مانند مصر تأثیر بگذارد. سناریویی که در آن مسیرهای جایگزین به طور فزایندهای مسلط میشوند، میتواند برای متحدان و شرکای ایالات متحده در خاورمیانه و فراتر از آن چالشهای اقتصادی ایجاد کرده و به طور بالقوه منطقه را بیثبات کند.
در نهایت، سرمایهگذاری روسیه در کریدورهای حملونقل و پروژههای زیرساختی در سراسر اوراسیا، همراه با تعمیق همکاریهای انرژی با کشورهای آسیای مرکزی، خطر تقویت اهرم ژئوپلیتیکی مسکو در منطقه را به همراه دارد. از آنجایی که فدراسیون روسیه روابط اقتصادی و سیاسی خود را با آسیای مرکزی تقویت میکند، ممکن است به دنبال گسترش نفوذ خود به بهای پایان دادن به منافع ایالات متحده باشد.
این گزاره میتواند به اشکال مختلف، از جمله فشار بر کشورهای آسیای مرکزی جهت همسویی با سیاستهای روسیه، تجلی یابد و چشمانداز تعامل ایالات متحده در منطقه را کاهش دهد. سناریویی که در قابش روسیه نفوذ خود را در اوراسیا ادغام میکند، میتواند تلاشهای ایالات متحده برای ارتقای ثبات و دموکراسی در منطقه را تضعیف کرده و یک چالش استراتژیک برای منافع ایالات متحده باشد.