در نشست رونمایی «میراث ادبی فاطمه سیاح در شوروی» عنوان شد: سیاح برای مورد توجه قرار گرفتن داستایفسکی به سراغ اروپای پس از جنگ جهانی اول میرود، این که اروپا در آن مقطع دچار بحران بوده است و سیاح به همین دلیل به سراغ داستایفسکی که نویسنده بحرانهاست رفته است.
به گزارش ایسنا، «مقالات ناشناختۀ فاطمه سیاح در باب ادبیات تطبیقی» عنوان یکی از نشستهای نخستین روز از آیین پاسداشت زبان فارسی و بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی بود که با حضور غلامعلی حداد عادل، رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی، موسی اسوار، مدیر گروه ادبیات تطبیقی فرهنگستان، آبتین گلکار در کتابخانۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی برگزار شد.
در ابتدای این نشست موسی اسوار، مدیر گروه ادبیات تطبیقی فرهنگستان با اشاره به نوپابودن رشتۀ ادبیات تطبیقی در جهان، افزود: این رشته در اواخر قرن ۱۹میلادی به وجود آمد و تا نیمۀ اول قرن بیستم ناظر بر مقایسه زبان و فرهنگ و ادبیات ملل گوناگون بود. از نیمۀ دوم قرن بیستم زمزمههایی آغاز شد و صاحبنظران بر آن شدند که ادبیات تطبیقی علمی، میانرشتهای است و صرفاً نباید به مقایسۀ میان زبان و ادبیات اقوام و ملل اکتفا کرد، بلکه باید تاثیر و تأثر آن را فراتر از این دید و به دانشی میانرشتهای تبدیلش کرد. این نگرش آرامآرام تقویت و ادبیات تطبیقی به پلی میان علوم انسانی و سایر رشتههای دانش بشری تبدیل شد. در ایران این رشته در نخستین دوره توسط استاد مسلم ادبیات تطبیقی بانو دکتر فاطمه سیاح در دانشگاه تهران تدریس شد و بسیاری از بزرگان در محضر ایشان تحصیل کردند. زمانی که هیچ کلاس دیگری، در هیچ شاخهای در این زمینه برگزار نمیشد.
او با بیان این که فرهنگستان زبان و ادب فارسی در دهۀ ۷۰ پس از چندین دهه سکوت و رکود در این زمینه به طور جدی به فکر راهاندازی گروه ادبیات تطبیقی افتاد، ادامه داد: تأسیس این گروه در جلسهای در تاریخ ۵ اردیبهشت ۱۳۷۹ مصوب و مدیریت گروه به جواد حدیدی سپرده شد. پس از او ابوالحسن نجفی تا زمان حیات مسئولیت این گروه را بر عهده داشت و علیرضا انوشیروانی عهدهدار انتشار مجلهای شد که چاپ آن در کنار تدوین درسنامههای ادبیات تطبیقی از جمله اهداف گروه بود.
نخستین شمارۀ این مجله که میتوان آن را اولین مجلۀ ادبیات تطبیقی در ایران دانست در بهار ۱۳۸۹ منتشر شد. بعد از انتشار این مجله بود که مجلات دیگری از طرف دانشگاههایی که بهتازگی اقدام به راهاندازی این رشته کرده بودند منتشر شد، ولی نخستین مجله، مجلۀ ادبیات تطبیقی فرهنگستان بود که تاکنون ۲۲ شمارۀ آن منتشر شده است. سرپرستی گروه ادبیات تطبیقی از سال ۱۳۹۵ تا ۱۳۹۷ بر عهدۀ احمد سمیعی (گیلانی) بود و مدیریت این گروه در سال ۱۳۹۷ به ایلمیرا دادور، مدیر گروه ادبیات تطبیقی دانشگاه تهران پیشنهاد شد که تا اسفند ۱۳۹۹ عهدهدار این مسئولیت بود. از فروردین ۱۴۰۰ از بنده خواستند که در خدمت دوستان در گروه ادبیات تطبیقی باشم.
اسوار در پایان با بیان این که گروه ادبیات تطبیقی فرهنگستان علاوه بر انتشار مجله، به دنبال تدوین درسنامههای ادبیات تطبیقی با محوریت زبان و ادبیات و فرهنگ ایران نیز هست، ادامه داد: علاوه بر مجموعه مقالات فاطمه سیاح که به همت آبتین گلکار منتشر شده است از جمله دیگر آثار ترجمهشدۀ توسط او در گروه ادبیات تطبیقی باید به پایاننامه مقطع دکتری لطفعلی صورتگر با عنوان تأثیر زبان و ادبیات فارسی بر ادبیات انگلستان در قرنهای پانزدهم و شانزدهم اشاره کرد.
آبتین گلکار، مترجم و پژوهشگر زبان و ادبیات روسی با بیان این که تا پیش از این تقریباً همه مطالب موجود در مورد فاطمه سیاح که در ایران به عنوان بنیانگذار ادبیات تطبیقی شناخته میشود در کتاب «نقد و سیاحت» گردآوری شده توسط محمد گلبن مورد اشاره قرار گرفته بود، افزود: چند سال پیش تصادفاً دریافتم که فاطمه سیاح در روسیه هم فعالیت قلمی داشته و در شوروری آن زمان مقالاتی منتشر کرده است. او در مسکو به دنیا آمد و در مدرسهای فرانسوی در مسکو تحصیل کرد، زبان آلمانی هم میدانست و در دانشگاه در رشتۀ ادبیات غرب با تخصص ادبیات فرانسه و آلمان دکترا گرفت و پایاننامۀ دکترایش در مورد رمان روانشناختی معاصر در فرانسه بود.
گلکار با اشاره به این که بخشی از مقالات فاطمه سیاح با نام فاطمه رضازاده محلاتی منتشر شده و شاید همین موجب ناشناخته ماندن مقالات مذکور تاکنون شده است ادامه داد: او در حد پژوهشگران صاحبنام روسیه ظاهر شد و مجلاتی که مقالاتش را در آنها منتشر کرد کاملاً معتبر بودند و همین نشان از آن دارد که در آن زمان به عنوان متخصص ادبیات غرب شناخته میشد.
جالبتوجهترین مقالات فاطمه سیاح مربوط به تأثیر داستایفسکی بر ادبیات فرانسه و آلمان است که میتوان با عنوان نظریۀ دریافت یا پذیرش تبیینش کرد و به زبان ساده اینطور توضیحش داد که چگونه یک ملت نویسندهای از ملتی دیگر را میپذیرد و آن نویسنده در جایی خارج از فرهنگ خود چگونه شناخته میشود؟ دلیلی که سیاح برای مورد توجه قرار گرفتن داستایفسکی در اروپای پس از جنگ جهانی اول میآورد این که اروپا در آن مقطع دچار بحران بوده است. به نظر سیاح به همین دلیل به سراغ داستایفسکی که نویسنده بحرانهاست رفته است.
مشاهدۀ دیگر فاطمه سیاح که برای من جالب توجه بود این که در اروپای غربی میخواهند از داستایفسکی یک اندیشمند، جامعهشناس و روانشناس بسازند، در حالی که حرف سیاح این است که برای بزرگی داستایفسکی نیازی نیست بگوییم او فیلسوف بوده و همان نویسندۀ بزرگی بودن کافی است. او پیشنهاد میکند باید از آثار داستایفسکی به این نکته رسید که او چگونه نویسندهای بوده است.
گلکار همچنین با اشاره به این نکته که احاطه و میزان مطالعۀ فاطمه سیاح به خوبی از منابع گوناگونی که در پایان مقالاتش معرفی میکند پیداست، افزود: او برای نگارش این مقالات به کتابهای متعددی مراجعه و آنها را در پایان معرفی میکند، به گونهای که برای من قابل تصور نیست که چگونه به این آثار دسترسی داشته و فرصت خوانش و تحلیل همۀ آنها را یافته است. ضمن این که در آن زمان در شوروی مسائل ایدئولوژیک را به هیچ عنوان نمیشد به تمامی نادیده گرفت و خواننده امروزی متوجه میشود که اجباری برای ذکر چند نقل قول از کارل مارکس و فریدریش انگلس بوده است تا نویسنده بتواند حرف خود را بزند. اینها ظاهر و زینتی است که خواننده کارکشته از عهده کنار زدن آن برمیآید. امیدوارم این کتاب بتواند شروعی برای جستوجو در عقاید و اندیشههای فاطمه سیاح و آشنایی با گرایشهای او در ادبیات تطبیقی باشد.
آیین پاسداشت زبان فارسی و بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی طی روزهای ۲۵ و ۲۶ اردیبهشتماه در قالب نشستهایی تخصصی در فرهنگستان زبان و ادب فارسی در حال برگزاری است.