سخنان تازه مقامهای مسئولیتدار کشور درباره «تغییر دکترین هستهای ایران»، حواس مخاطبان داخلی و خارجی را متوجه خود کرده است و چندین پرسش بهوجود میآورد که آیا این یک «مقدمهسازی برای اعلام رسمی داشتن سلاح اتمی» و «تغییر راهبرد دفاعی ایران» است، یا باید تاکتیک «تحرکبخشی به دیپلماسی دفاعی» تلقی شود؟
غلامرضا صادقیان در سرمقاله جوان نوشت: سخنان تازه مقامهای مسئولیتدار کشور درباره «تغییر دکترین هستهای ایران»، حواس مخاطبان داخلی و خارجی را متوجه خود کرده است و چندین پرسش بهوجود میآورد که آیا این یک «مقدمهسازی برای اعلام رسمی داشتن سلاح اتمی» و «تغییر راهبرد دفاعی ایران» است، یا باید تاکتیک «تحرکبخشی به دیپلماسی دفاعی» تلقی شود (همانگونه که متیو میلر، سخنگوی وزارت خارجه امریکا هم در واکنش به سخنان خرازی، بهترین راه مقابله با ایران هستهای را «دیپلماسی» دانست)، یا فقط باید چیزی در همان حدود معنای سرراست سخن یعنی «تغییر دکترین هستهای درصورت تهدید موجودیت ایران» درنظر گرفته شود؟ البته همین معنای سرراست هم چندان سرراست نیست، زیرا «بعد از تهدید موجودیت، تغییر دکترین به چه دردی میخورد؟!»
سخنان تازه مقامهای مسئولیتدار کشور درباره «تغییر دکترین هستهای ایران»، حواس مخاطبان داخلی و خارجی را متوجه خود کرده است و چندین پرسش بهوجود میآورد که آیا این یک «مقدمهسازی برای اعلام رسمی داشتن سلاح اتمی» و «تغییر راهبرد دفاعی ایران» است، یا باید تاکتیک «تحرکبخشی به دیپلماسی دفاعی» تلقی شود (همانگونه که متیو میلر، سخنگوی وزارت خارجه امریکا هم در واکنش به سخنان خرازی، بهترین راه مقابله با ایران هستهای را «دیپلماسی» دانست)، یا فقط باید چیزی در همان حدود معنای سرراست سخن یعنی «تغییر دکترین هستهای درصورت تهدید موجودیت ایران» درنظر گرفته شود؟ البته همین معنای سرراست هم چندان سرراست نیست، زیرا «بعد از تهدید موجودیت، تغییر دکترین به چه دردی میخورد؟!»
معتقدم فراتر از این دستهبندیها و تعاریف، معنای راهبردی این سخنان تازه را میتوان اینگونه در نظر گرفت که امریکا از اینپس باید ایران را مانند «یک قدرت هستهای» ببیند، چه ما سلاح هستهای داشته باشیم یا نداشته باشیم و فقط قدرت ساخت آن را در دست گرفته باشیم. این بهترین راه عبور از «بازی با کلمات و مفاهیم» در بحث هستهای است. چنانکه پیش از این هم نوشتهام، برخی در آنسوی آب میگویند فقه شیعه، پویا و متضمن اقتضائات زمان و مکان است و چهبسا فتوای رهبری ایران تغییر کند. برخی هم شاید تصور کنند رهبر ایران در آن سخنان معروف «ساخت و نگاهداری سلاح هستهای» را «غلط» و «بهکارگیری» آن را «حرام» عنوان کردند و این انتخاب لغات فقهی، حسابشده بوده است. دیگرانی نیز ممکن است بگویند ایران و رهبری ایران هرگز «تحقیق و توسعه» (R&D) درباره سلاح هستهای را ممنوع نکردهاند، زیرا توقف تحقیق علمی نیز خلاف فقه شیعه است؛ و بنابراین نتیجه بگیرند که ایران تا لب مرز ساخت سلاح هستهای میرود (یا رفته است) و همینحد برای بازدارندگی کافی است؛ و در نتیجه «دکترین ایران همواره در همین محدوده و معما و رازگونه» باقی میماند.
معتقدم بازدارندگی به چیزی بیش از یک «تحقیق و توسعه» نیاز دارد، اما اگر تحقیق و توسعه به پایان رسیده باشد و ایران بهلحاظ علمی و فنی راه خود را گشوده باشد، این میتواند کارکرد بازدارندگی را داشته باشد. هرچه هست بازدارندگی یعنی مرحلهای از قدرت که «نه ستم کنی و نه ستم بپذیری و نه اجازه دهی تا در محدوده راهبردیات به کسی ستم شود.»
قدرت هستهای اگر با فرهنگ امریکایی عجین شود، نتیجهاش «بهکارگیری در دو شهر برای آزمایش، بهرغم اعلام آتشبس طرف مقابل» میشود، یعنی ژاپن را که اعلام آتشبس کرد، نابود کنی تا ببینی سلاحت خوب کار میکند یا نه! اما این قدرت در دست دیگران مانع از بهکارگیری تفننی دوباره امریکاییها شده است. پس چه به «جهان علم» پایبند باشیم و چه به «جهان اخلاق»، و چه اخلاق نسبی یا مطلق داشته باشیم، «بازدارندگی هستهای» ضرورت آینده جهان است. با این توصیفات، مفهوم تغییر دکترین هستهای یعنی «این تغییر اعمال شده است» و از اینپس باید «ایران را یک قدرت بازدارنده هستهای» بدانید.
درستش همینه.