روزنامه شرق نوشت: غلامرضا تختی؛ جهانپهلوان دوستداشتنی و تکرارنشدنی تاریخ ورزش ایران. برای معرفی او نیازی به یادآوری قهرمانیها و مدالهای ارزشمندی که در طول تاریخ برای ایران کسب کرده، نیست. غلامرضا بالاتر و مشهورتر از قهرمان، پهلوانی است که در حافظه تاریخی ایرانیان حک شده است. پس بعید است چنین اسطورهای فراموش شود یا از میزان عشق و علاقهای که مردم به او دارند، کاسته شود. با این حال، اتفاقاتی بوده و هست که خواسته یا ناخواسته سعی در کمرنگترکردن نام تختی در دهه اخیر داشته است.
نمونه تازهاش که هنوز مشخص نیست با نیت و قصد قلبی صورت گرفته یا فقط برای برانگیختن احساسات بیشتر قوم دوستداشتنی لُر، تغییر نام ورزشگاه تختی خرمآباد به «لُر آرنا» است. این موضوعی است که مسعود عبدی، مالک باشگاه خیبر خرمآباد، به آن اشاره کرده و گفته است: «این ورزشگاه متعلق به قوم لُر است و به دلیل جایگاهی که تیم خیبر خرمآباد بین لُرتباران دارد، این ورزشگاه را لُر آرنا نامگذاری میکنیم».
چنین تغییر نامی، طبق انتظار، واکنشهای متعددی را در پی داشته که بدون تردید مهمترین آنها مربوط به رسول خادم، دیگر قهرمان دوستداشتنی کشتی ایران است. او در فضای مجازی از این تغییر نام انتقاد کرده و نوشته است: «برداشتن تدریجی نام پهلوان غلامرضا تختی، پهلوان بزرگ تاریخ معاصر ایرانزمین، از سردر ورزشگاه اتفاقی نیست». اینکه حق با رسول خادم است یا خیر، نیاز به نشانههای روشنی دارد، ولی تکرار آهسته این اتفاق در سالهای اخیر، نشان میدهد موضوعی که رسول خادم به آن اشاره کرده است، چندان بیدلیل نیست.
قبل از پرداختن به این نشانهها، بد نیست ابتدا داستان ورزشگاههای متعددی که به اسم جهانپهلوان تختی در ایران بهویژه پس از انقلاب نامگذاری شدهاند، مرور شود. اسم «تختی» پس از عبور از «فرحآباد»، «سعدآباد»، «ولیعهد»، «آریامهر» و... به اسم بسیاری از ورزشگاهها و سالنهای ورزشی در ایران تبدیل شده است. پس چطور است که کمتر از چهار دهه، عدهای در پی برداشتن این نام از سردر ورزشگاهها و خیابانهای شهر هستند؟
استادیوم «فرحآباد» یکی از مهمترین پروژههای ورزشی ایران است که برای بازیهای آسیایی ۱۹۷۴ ساخته شد. این مجموعه ورزشی که یکی از شاهکارهای عصر خود محسوب میشد، پس از انقلاب به اسم ورزشگاه تختی تغییر پیدا کرد. ورزشگاه تختی تهران حالا نامی شناختهشده در پایتخت به شمار میرود. شبیه این ماجرا در تبریز و اهواز هم رخ داده است.
ورزشگاه تختی تبریز همان ورزشگاه قدیمی است که اسم اولیهاش «رضا پهلوی» بود و بعد از انقلاب نامش تغییر کرد. ورزشگاه تختی اهواز هم همان ورزشگاه «ولیعهد» عصر پهلوی است که دوباره اسمش پس از انقلاب عوض شد. جالب آنکه چنین سیاستی برگرفته از اندیشههای روشن سیاستمداران بلندپایه ایران در اوایل انقلاب بود.
برای اینکه اهمیت جایگاه جهانپهلوان تختی در ورزش ایران خاصه پس از انقلاب مشخص شود، کافی است به روایتی که پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در این مورد نوشته است، اشاره کرد. این یکی مربوط به استادیوم تختی مشهد است که قبل از انقلاب «سعدآباد» نام داشت. همزمان با اوجگیری مبارزات انقلابی، اقشار مختلف مردم مشهد بهخصوص فرهنگیان این شهر در تاریخ ۱۶/۰۸/۱۳۵۷ اجتماعی بزرگ در این استادیوم برگزار کردند. سخنران آن برنامه آیتالله خامنهای بودند که در بخشی از سخنانشان نام این استادیوم محل تجمع را به نام مرحوم «غلامرضا تختی» تغییر دادند. بعد از این سخنان، مردم با تکبیر و صلوات، این نامگذاری را تأیید میکنند و نام این ورزشگاه از آن پس تغییر میکند.
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR این بخش از بیانات رهبری را که پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در این تجمع بزرگ بیان شده بود، به مناسبت زادروز جهانپهلوان غلامرضا تختی و روز کشتی منتشر کرد و نوشت: «بعضی از برادران ما از دو سه روز قبل از اینکه سخن از تشکیل این انجمن باشکوه و عظیم در این مجمع میشد، اظهار میکردند که این تاکنون بهترین اجتماعی است که در این محل تشکیل شده. تا حالا هرچه اجتماع در اینجا بوده، یا لااقل بیشترین اجتماعاتی که در اینجا تشکیل شده است، اجتماعاتی بوده است مخدِّر یا مخرب یا وقتگیر یا وقتکش و خلاصه برای سرگرمکردن و بازداشتن مردم. جامعه ورزشکاران و بهخصوص جامعه کشتیگیران و همچنین همه ورزشکاران مسلما مانند دیگر برادران و خواهران خود از این رنج میبردهاند که یک چنین منطقهای در شهر و یک چنین فضایی و اینچنین تجهیزاتی هرگز نمیتوانسته است با آرمانهای مذهبی و ملی آنها هماهنگ باشد. حتی تاکنون نمیتوانستند یک قهرمان محبوبشان را -اجازه بدهید به توصیه برادران بگویم یک پهلوان محبوبشان را، اسم قهرمان را تکرار نکنیم- یک پهلوان محبوبشان را که نمودار آزادگی جمع ورزشکار این ملت بوده است، از او یک عکس حتی در این محوطه وسیع نصب کنند. نمیتوانستند حتی نام او را بیاورند، زیرا جرم او این بود که سالها پیش -سالها پیش شاید حدود ۱۲، ۱۳ سال پیش- این احساسی را که امروز همگانی شده است، داشت. در این محیط احساس خفگی میکرد و این احساس را بروز میداد و بهخاطر همین شجاعتها و شهامتها بالاخره جان خود را از دست داد. برادران ما، هم جامعه معلمین -که میزبانان ما و میزبانان بسیار عزیز ما هستند و سپاس همه ما بر آنها و نثار آنها- و همچنین جامعه ورزشکاران و بهخصوص کشتیگیران پیشنهاد کردند، من این پیشنهاد را در معرض میل و دید برادران و خواهران میگذارم؛ اگر خواستید تصویب میکنید و اگر تصویب کردید، حق با مردم است، حق با ملت است، همان خواهد شد. پیشنهاد میکنند که این استادیوم را به نام پهلوان غلامرضای تختی نامگذاری کنید. بهتر از این «صحیح است» و بهتر از این تصدیق، هیچ عامل و موجبی برای چنین نامگذاریهایی وجود ندارد. غالبا نامگذاریها بر اساس یکسری اعمال غرضها و اعمال نفوذها و یکسری تصمیمهای فردی انجام گرفته است. در هیچ نامگذاریای اینهمه آحاد جمعیت یکزبان و یکنفس تصمیم نگرفتند و حالا که شما تصمیم گرفتید، حالا که خواستید، من با اجازه شما و از طرف همه مرد و زنی که در اینجا حضور دارند و نیز چند برابر این جمعیت که امروز راه بر آنها بسته شد و به آنها اجازه شرکت در این مجلس داده نشد و میدانم همه با ما همصدا هستند، با اجازه همه شما و از طرف همه شما این محل را نامگذاری میکنم به استادیوم غلامرضای تختی».
پس از آن، اسم تختی که بهوضوح جنبه پهلوانیاش بر سایر خصوصیاتش برتری داشت، تبدیل به کلیدواژه خاصی شد و حتی تا همین سالهای نهچندان دور هم ادامه داشته است. با وجود این، چند سالی میشود که اقداماتی خبرساز، در زمینه تغییر نام محلهایی که اسم جهانپهلوان را یدک میکشند، رخ میدهد. اینجا همان موردی است که رسول خادم به آن اشاره کرده و اعتقاد دارد چنین تغییراتی اتفاقی نیست.
پیش از ورزشگاه خیبر خرمآباد، داستان تغییر نام ورزشگاه تختی انزلی به مرحوم سیروس قایقران هم سروصدای زیادی به راه انداخت. موضوعی که حتی با واکنش حمید سجادی، وزیر وقت ورزش نیز همراه شد. او در آن روزها در حاشیه بازدید از روند بازسازی ورزشگاه تختی انزلی گفته بود: «وزارت ورزش با هر تصمیمی که در استانها به تأیید برسد، موافق است و در صورت تصویب تغییر نام ورزشگاه تختی به سیروس قایقران و تأیید آن از سوی استانداری گیلان، این تغییر نام از سوی وزارت ورزش بلامانع است».
ماجرای تغییر نام خیابان تختی در محدوده شمیران به نام استاد جلیل شهناز هم از آن دست اتفاقات خبرساز دیگری بود که تا ماهها مورد نقد قرار داشت و حتی با اعتراض فدراسیون کشتی نیز همراه شد، ولی نهایتا راه به جایی نبرد. اینجا مسئله آن نیست که قوم لُر، سیروس قایقران یا جلیل شهناز برای مردم ایران عزیز و قابل احترام نباشند، بلکه مسئله ورود از زاویهای عجیب به این تغییرات است. موردی که در این میان باید مرکز توجه قرار بگیرد، این است که چرا اصولا اسم تختی تبدیل به اولین گزینه مسئولان وقت برای تغییر نام قرار میگیرد؟ آیا همانطورکه رسول خادم اشاره کرده، این تغییرات با فکر و برنامه قبلی است؟