فرارو- با پایان جنگ جهانی دوم، جهان شاهد ظهور ایالات متحده بهعنوان یک ابرقدرت بود. این امر به پشتوانه کمکرسانی ارتش شوروی در اروپا و پرتاب دو بمب اتمی توسط امریکا و کشتهشدن بیش از ۲۰۰۰۰۰ غیرنظامی بیدفاع در ژاپن امکانپذیر شد و ژنرالهای امریکایی که دستور پرتاب بمب اتمی را صادر کرده بودند نیز محاکمه نشدند.
به گزارش فرارو، در ادامه تنها به تعدادی از موارد گسترده خیانت امریکا به دوستان و متحدانش در طول تاریخ اشاره خواهیم کرد:
تاریخ سراسر خیانتبار ایالات متحده به مناسبات آن کشور با دیگر کشورهای جهان خلاصه نمیشود و از لحظه تولد ایالات متحده بهعنوان یک دولت – ملت آغاز شده است. اعلامیه استقلال در سال ۱۷۷۶ ایالات متحده را به کشوری تبدیل کرد که میتوانست با قدرتهای خارجی معاهده امضا کند.
در جنگ با بریتانیای استعمارگر، ۱۳ مستعمره نیازمند کمکرسانی از طرف مردمان بومی امریکای شمالی بودند. برایناساس، در سال ۱۷۷۸ میلادی، ایالات متحده با سرخپوستان قوم لِناپ از ایالت دِلاور ائتلافی را تشکیل دادند. طبق مفاد معاهده «فورت پیت» ایالات متحده وعده داد، محدوده تحت قلمرو لناپ را بهعنوان یک دولت دارای حاکمیت مستقل به رسمیت بشناسد، حتی به اعضای آن بهعنوان یک ایالت جداگانه و خودمختار اتحادیه، پیشنهاد اعطای کرسی نمایندگی در کنگره داده شد.
بااینوجود، درنهایت امریکاییها مدعی شدند رهبر سرخپوستان در طول کارزار انتخابات بر اثر ابتلا به آبله فوت کرد، درحالیکه بعداً مشخص شد رهبر لناپ زمانی که دیگر کارکردی برای امریکاییها نداشت، به دست امریکاییها به قتل رسیده بود.
سرسختترین متحدان امریکا در جریان جنگ ویتنام اعضای قوم همونگ در ویتنام، لائوس و مردمان بومی ارتفاعات ویتنام مرکزی موسوم به مونتاگنارد بودند. بااینوجود، پس از پایان جنگ ویتنام در سال ۱۹۷۵ بهدنبال فرار نیروهای امریکایی آنها، دوستان خود را در مواجهه با رژیمهای متخاصم دو کشور تنها گذاشتند و همراه با خود نبردند. گفتهشده هیچ فردی از مونتاگنارد در آخرین بالگرد خارجشده از سایگون پایتخت ویتنام جنوبی حضور نداشت.
آن دسته از اعضای همونگ که توانستند فرار کنند، به تایلند رفتند و دهها هزار نفر از آنها درنهایت به امریکا رسیدند. جوانان همونگ بهتدریج در جامعه امریکا ادغام شدند، اما افراد با سن بالاتر عمدتا بیسواد برای بقای خود به کمکهای دولتی وابسته بودند. بااینوجود، در سال ۱۹۹۸ میلادی زیر فشار ناشی از طرح اصلاحات رفاهی «بیل کلینتون» دریافتند دسترسیشان به کوپنهای غذایی قطع شده بود تا دولت فدرال بتواند ۹ میلیون دلار پسانداز کند.
در طول جنگ چین در فاصله سالهای ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵ میلادی، امریکاییها از دولت ملیگرا تحت رهبری ژنرال «چیانگ کای شک» حمایت کردند و میلیونها دلار تسلیحات و تدارکات را برای تقویت رژیم چیانگ خرج کردند. پس از شکست ژاپن، جنگ داخلی بین کمونیستها به رهبری «مائو تسه تونگ» و ملیگرایان به رهبری ژنرال «چیانگ» آغاز شد. آمریکاییها با ژنرال چیانگ که همسری امریکایی داشت نیز طرف بودند و از او با ارائه تسلیحات و حمایت مالی پشتیبانی کردند. جنگ داخلی چهار سال به طول انجامید و ژنرال چیانگ متحمل شکست شد و به همراه مشاوران آمریکایی خود به فورموسا (تایوان امروزی) گریخت.
سرزمین اصلی چین به دست کمونیستها اشغال شده بود، اما آمریکا از بهرسمیتشناختن کمونیستهای تحت رهبری مائو بهعنوان حاکم واقعی چین خودداری کرد و برای ۲۷ سال پس از آن در این خیال باقی ماند که تنها یک چین وجود دارد و آن چین تحت رهبری ژنرال چیانگ است. بااینوجود، در سال ۱۹۷۲ میلادی «ریچارد نیکسون»، رئیسجمهور امریکا از حزب جمهوریخواه جهان را شوکه کرد.
او حمایت از چیانگ و هوادارانش را کنار گذاشت و تغییری اساسی در سیاست امریکا در قبال چین و تایوان ایجاد کرد. او رژیم کمونیستی حاکم بر چین را بهعنوان دولت قانونی آن کشور پذیرفت و نماینده دولت ملیگرای چیانگ را از شورای امنیت اخراج کرد و نماینده چین کمونیستی جایگزین آن شد. نیکسون سیاست چین واحد را پذیرفت. امریکا همچنین پذیرفت که تایوان بخشی از چین است.
در جنگ ۱۹۷۱ بین هند و پاکستان، ارتش هند شروع به پیشروی بیامان علیه ارتش پاکستان در شرق آن کشور کرد. «یحییخان»، رئیسجمهور وقت پاکستان با استناد به پیمان دفاعی متقابل با امریکا از واشنگتن درخواست کمک را برای جلوگیری از پیشروی نیروهای هند مطرح کرد. ریچارد نیکسون، رئیسجمهور وقت امریکا چندین روز درباره آن درخواست فکر کرد و پس از مشورت با ستاد مشترک نیروهای مسلح ایالات متحده امریکا تصمیم گرفت در شرق پاکستان مداخله فیزیکی نکند. درنهایت امریکا به پاکستان کمک نکرد و آن کشور به دو قسمت تقسیم شد و از دل آن کشور بنگلادش تاسیس شد.
در طول دهه ۱۹۸۰ میلادی، دولت عراق به نسلزدایی واقعی علیه کردهای عراق ازجمله استفاده از سلاحهای شیمایی رویآورد. دولت «رونالد ریگان»، رئیسجمهور وقت امریکا بهخوبی از استفاده صدام از گاز اعصاب آگاه بود، اما از آنجا که مایل بود صدام به ایران آسیب برساند و جنگ را ادامه بدهد، مانع از تلاش کنگره برای اعمال تحریم علیه عراق شد. زمانی که یکی از خبرنگاران روزنامه «واشنگتنپست» تلاش کرد تا روسای خود را در روزنامه وادار کند عکس یک کرد کشتهشده به دست سلاحهای شیمایی را چاپ کند، سردبیر به او پاسخ داد: «چه کسی اهمیت خواهد داد؟»
در سال ۱۹۹۰ میلادی، ایالات متحده برای آزادسازی کویت از چنگال «صدام حسین»، دیکتاتور وقت عراق ائتلافی را رهبری کرد. پس از پایان خصومتها در فوریه ۱۹۹۱ میلادی، سیا به دامنزدن به شورش در عراق کمک کرد به این امید که موجب سرنگونی رژیم بعث در عراق شود. کردهای شمال عراق همانند شیعیان در جنوب آن کشور شورش کردند و استانها و شهرهای مهمی را به تصرف درآوردند. نکته عجیب این بود که دولت «جورج بوش» پدر به صدام اجازه داد از زرادخانه باقیمانده تسلیحاتی خود به شکلی آزادانه استفاده کند.
همین موضوع جریان درگیری را تغییر داد و به ضرر کردها تمام کرد و بخشی از آنها مجبور به مهاجرت به شکل پناهجو به ایران و ترکیه شدند. درنهایت، هیچ منطقه پروازی برای بهحداقلرساندن خسارت ایجاد نشد و یک منطقه کردی خودمختار در شمال عراق ایجاد شد، اما شیعیان مبارز علیه صدام هیچگونه حمایتی از طرف امریکا دریافت نکردند و صدام همزمان تالاب سیستم رودخانه دجله و فرات را تخلیه کرد و موجب محرومشدن آنها از امکان ادامه زندگی در آن منطقه شد.
«شکیل آفریدی»، پزشک پاکستانی از طرف دولت پاکستان در سال ۲۰۱۲ میلادی متهم شده بود، برای کمک به سیا و گردآوری نمونههای DNA رهبر القاعده و اعضای خانواده او با هدف تایید حضور بنلادن در مجموعه مسکونی آبوتآباد در پاکستان، یک کارزار واکسیناسیون جعلی را راه انداخته بود. او از طرف دستگاه قضایی پاکستان به ۳۳ سال حبس محکوم شد. ایالات متحده آمریکا از محکومیت شکیل انتقاد کرد و صدور حکم زندان برای او را «غیرعادلانه» و «غیر قانونی» خواند و خواهان آزادی او شد. اما دولت پاکستان ضمن رد انتقاد از واشنگتن خواسته بود به روند رسیدگی قضایی پاکستان احترام بگذارد. آفریدی علاوهبر حکم زندان به پرداخت ۳۲۰ هزار روپیه پاکستانی (۳۵۰۰ دلار امریکا) جریمه شده بود. اگر دولت اوباما برای کمک به او عزمی جدی داشت، میتوانست از اهرمهای متعددی برای آزادیاش استفاده کند. درعوض، اوباما اجازه داد او در زندان بپوسد.
«دونالد ترامپ»، رئیسجمهور پیشین امریکا در سال ۲۰۱۹ میلادی، نیروهای شبهنظامی کرد سوریه را که موردحمایت امریکا بودند، رها کرد و آنها را در برابر حملات ارتش ترکیه آسیبپذیر کرد. نیروهای شبهنظامی کرد موسوم به «یگانهای مدافع خلق» (YPG) که از نیروهای تاثیرگذار در مبارزه علیه داعش بودند و بیش از ده هزار نفر را در جریان نبرد با آن گروه از دست دادند، با این اتهام از طرف «رجب طیب اردوغان»، رئیسجمهور ترکیه مواجه شدند که با گروههای شورشی کرد درون خاک ترکیه ارتباط دارند.
اردوغان بارها تهدید لفظی حمله به داخل خاک سوریه برای سرکوب گروههای شبه نظامی کرد را مطرح کرده بود، اما با آگاهی از این که در طرف مقابل با سربازان امریکایی مواجه خواهد شد، از عملیکردن تهدیدش خودداری کرده بود. با اینکه تعداد سربازان امریکایی در سوریه اندک بود، حتی یک تلفات امریکایی نیز موجب وخیمشدن رابطه ترکیه بهعنوان عضوی از ناتو با امریکا میشد و درون آن پیمان جمعی نیز وجهه خوبی برای آنکارا نداشت. راهحل این بود که یک منطقه حائل بین مرز سوریه و ترکیه شکل بگیرد. ترامپ با این خواسته موافقت کرد و نیروهای امریکایی را از آن منطقه خارج و میدان را برای اردوغان باز کرد.
نیروهای امریکایی در تاریخ ۳۰ آگوست ۲۰۲۱ میلادی، پس از دو دهه حضور در افغانستان از آن کشور خارج شدند. پیش از آن توافقی میان امریکا و طالبان در دوحه در قطر در فوریه ۲۰۲۰ میلادی امضا شده بود. پس از خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان، طالبان حملات گسترده خود را در سراسر افغانستان آغاز کرد که درنهایت به سقوط کابل، فرار رئیسجمهور آن کشور و فروپاشی حکومت جمهوری اسلامی افغانستان منجر شد. حتی متحدان غربی امریکا نیز تصمیم بایدن برای خروج سریع نیروهای امریکایی از افغانستان را مانند نوعی خیانت قلمداد کردند.
برای مثال «نوربرت روتگن»، رئیس کمیته روابط خارجی پارلمان آلمان گفته بود: «من این را با قلب سنگین و با وحشت از آنچه درحال رخدادن است، میگویم، اما خروج زودهنگام یک اشتباه محاسباتی جدی و گسترده توسط دولت فعلی بود. این به اعتبار سیاسی و اخلاقی غرب، آسیب اساسی وارد میکند». علیرغم آنکه «آنگلا مرکل» صدراعظم پیشین آلمان از انتقاد مستقیم از بایدن پرهیز کرده بود، اما در پشت صحنه، به صراحت گفته بود خروج عجولانه نیروهای امریکایی از افغانستان را تصمیمی اشتباه میداند. او به مقامهای حزب دموکرات مسیحی گفته بود: «برای کسانی که به دموکراسی و آزادی بهویژه برای زنان معتقد بودند این اتفاقی تلخ بود».
بایدن و مشاورانش بهصورت مرتب، اتحادها را با دوستی یکی میدانند. بایدن وعده داده بود: «در کنار متحدان و دوستانمان خواهیم ایستاد» و از «جبهه متحد دوستان و شرکا» برای بهچالشکشیدن چین حمایت کرد. «کامالا هریس» نامزد معاونت ریاست جمهوری، از زبان مشابهی استفاده کرد و گفته بود: «باید نسبت به دوستانمان وفادار باشیم. افرادی که در کنار شما ایستادهاند، باید در کنار آنها بایستید».
از لفاظیها که بگذریم، ایالات متحده هرگز اتحادها را بهعنوان دوستی قلمداد نکرده است. روسایجمهور پیش امریکا، متحدان آن کشور را پشت درهای بسته به پذیرش خواستههایشان وادار کردهاند و حتی شرکای دیرینهای مانند کره جنوبی را به دلیل فکرکردن به دستیابی به سلاح هستهای تهدید کردند.
بهطور مشابه، دولت بوش پسر و اوباما بهطور منظم نارضایتی خود را از متحدان ایالات متحده در تلاش برای تحتفشار قراردادن واشنگتن برای پیوستن به آنها و چالشهایشان ابراز کرده بودند. برای مثال «رابرت گیتس»، وزیر دفاع پیشین اعضای ناتو را به دلیل شکست در ایفای نقش بهعنوان «شریکی جدی و توانا در دفاع از خود» موردانتقاد قرار داد.
«کالین پاول»، وزیر امور خارجه سابق آمریکا، کسانی را که با جنگ ۲۰۰۳ عراق مخالفت کردند، تهدید به مجازات کرد و به رهاکردن احتمالی آنها اشاره کرده بود. حتی باراک اوباما نیز متحدان امریکا از اروپا تا خاورمیانه را متهم کرد که بهدنبال «سواریگرفتن رایگان» از آمریکا هستند و درعینحال ایالات متحده را به درگیریهای خود میکشانند.