افشین امیرشاهی در روزنامه هم میهن نوشت: مردان فحش دادند، برخی از زنان هم، اما محرومیت تنها برای زنان در راه است. این پروژهای است که از سوی برخی افراد تندرو، فعالان سیاسی و رسانهای کلید خورده است.
عجیب نیست؟ یک مسابقه فوتبال بین دو تیم سپاهان و پرسپولیس برگزار شد و تماشاچیهای اصفهانی از الفاظ رکیک نسبت به زنان پرسپولیسی استفاده کردند، برخی از زنان هم رادیکال شدند و محافظهکاری را کنار گذاشته و پاسخ دادند، اکنون از گوشه و کنار شنیده میشود که زنان دیگر نباید به ورزشگاه بیایند، آن هم به دلیل نبودن زیرساخت! این هم یک مدل از سیاستگذاریهای فرهنگی با موضوع زنان و ورزشگاه است.
بیایید دوباره داستان این اتفاقات فوتبالی را مرور کنیم، پس از فحاشی به زنان در ورزشگاه آزادی، گروهی از فعالان سیاسی تندرو و روزنامههای اصولگرا در گفتهها و نوشتههایی اعلام کردند که شرایط برای حضور زنان در ورزشگاهها هنوز مهیا نیست و تا اطلاع ثانوی بهتر است بساط حضور زنان برچیده شود.
ممکن است بگویید برخی از زنان هم از الفاظ رکیک استفاده کردند، خب در سایر ورزشگاهها که این اتفاق رخ نداده است. اینجا برای اولین بار زنان هدف دشنام گروهی قرار میگیرند و واکنش نشان میدهند. البته قصدم کم کردن از بار اشتباه زنانی نیست که دشنام بر زبان راندند، بلکه میخواهم بگویم آنها ناگهان با مسئلهای مواجه شدند که تجربهاش را در ورزشگاه نداشتند.
اما ممنوعیت حضور زنان در سایر ورزشگاهها که به بهانه نبودن زیرساخت صورت گرفته است، اتفاقی است که در دو هفته گذشته روی دور تند در شهرها و استانهای مختلف درحال اجرایی شدن است.
همین چند روز پیش در اراک، تبریز و قائمشهر شاهد ممنوعیت حضور زنان در ورزشگاهها به بهانه فراهم نبودن زیرساختها بودهایم. آنها درعین حال طبق روال مرسوم همیشگیشان از جایگاه خودجامعهپنداری از مخالفت جامعه نیز با حضور زنان در استادیومها خبر میدهند. درحالیکه حضور زنان در ورزشگاهها یکی از مطالبات مهم جامعه در طول سالهای گذشته بوده است.
اصلاً حضور زنان در ورزشگاهها تنها با فشار فیفا امکانپذیر نشده است، بلکه زنان طی چهاردهه به شکلهای گوناگون تلاش کردند و بارها هزینه دادند تا بتوانند وارد ورزشگاه شوند. چند روزنامه همیشه دلواپس نوشتند؛ «قرار بود حضور بانوان در استادیوم جو نامناسب و غیرفرهنگی را بهطور خودکار کنترل کند اما دیدیم که کرامت بانوان ایرانی زیرپا گذاشته شد».
در نوشتارشان نتیجه گرفتند که «مسئله تلاش برای برجسته کردن مطالبه کاذب حضور زنان در ورزشگاهها را باید در ادامه تلاشی پردامنه دانست که در سالهای اخیر تلاش میکند، این باور غلط را در ذهن دختران و زنان جامعه وارد کند که سقف موفقیت و کرامت زن، شبیه شدن به مردان در رفتار و پوشش و… است.»
این استدلالشان اما بسیار سست و بیاساس است. واقعیت این است که طرح مسائلی چون ممنوعیت دوباره حضور زنان در ورزشگاهها یک آزمون و خطای تکراری است؛ همان کاری که این روزها با طرح گشت ارشاد انجام میشود. مشخصاً چنین سیاستگذاریهایی محکوم به شکست است. رفتن به ورزشگاه و دیدن مسابقه فوتبال یک حق و خواسته معمولی زنان ایرانی است. زنان دوست دارند مانند مردان از نزدیک یک مسابقه فوتبال ببینند، هیجانات خودشان را تخلیه کنند، برای تیم مورد علاقهشان فریاد بزنند، جیغ بکشند، تیم مورد علاقهشان را تشویق کنند؛ درست مانند مردان این سرزمین.
اینطور نیست که زنان بخواهند با حضورشان در ورزشگاهها تعدیلکننده مسئلهای یا آسیبی باشند. یعنی با این نیت به ورزشگاه بروند که مثلاً مردان کمتر فحش بدهند. بلکه زنان به ورزشگاه میروند چون دوست دارند فوتبال ببینند. به همین سادگی. پس شاید خود زنان هم رفتارهایی خلاف هنجار نشان بدهند.
این استدلال که کرامت زنان با حضور در ورزشگاه از بین میرود و توجیهاتی از این دست، تنها زمینهسازی برای ممنوعیت حضور زنان در ورزشگاهها است. آنها میخواهند با چنین منطقی صورتمسئله را پاک کنند.
دیروز لیدر تیم سپاهان که روند فحاشی را آغاز کرد، برای ۱۰ سال از حضور در همه ورزشگاهها محروم شد. خب این تصمیم مناسب و تاثیرگذاری است. دوباره فحش بدهند، محرومیت دوباره میبینند. آیا با این روش نمیتوان فضای ورزشگاهها را کنترل کرد؟ حتماً زنان باید محروم شوند؟
درسالهای دور مرسوم بود که داوران مسابقهها با کوچکترین اشتباهی با زشتترین الفاظ از سوی تماشاگران نواخته میشدند. شعارهای معروفی هم ورد زبان تماشاگران بود. اما با قانون محروم کردن تماشاگرانی که علیه داور فحش میدهند، مسئله فحاشی به داور را کنترل کردند؛ بهطوریکه از آن شعار رکیک معروف رسیدید به داور دقت کن.
در ورزشگاههای اروپایی هم شاهد انواع آسیبها بهخصوص نسبت به زنان هستیم. توهینهای جنسیتی، نژادپرستانه و تهدیدات خشونتآمیز در جریان رقابتهای فوتبال در باشگاههای اروپا بهخصوص در انگلستان فراوان گزارش شده است. آیا آنها نیز مانع حضور زنان در ورزشگاههایشان میشوند؟ قطعاً پاسخ منفی است.
فدراسیونهای جهانی نیز چالشهایی دارند که برای مقابله با آنها تلاش میکنند. درآنجا هم چنین مسائلی پیش میآید، مردان فحش میدهند و زنان فوتبال میبینند. اکنون اما همه انتقاداتی که از فضای استادیومهای کشور با محوریت حفظ کرامت زنان میشود در واقع زمینهسازی برای نقض حقوق زنان و جلوگیری از ورودشان به ورزشگاههاست.
اگر از افرادی که در چند ماه گذشته به ورزشگاهها رفتهاند درباره نحوه حضور زنان سوال کنید متوجه میشوید که زنان بسیار بیشتر از مردان تیم مورد علاقهشان را تشویق میکنند و انرژی بیشتری میآورند. مردان گاهی فحش میدهند اما زنان فقط تشویق میکنند و مورد اخیر یک استثنا است، اما درکل همین تفاوت زنان و مردان در ورزشگاهها بارقه امیدی است برای تغییر فرهنگ هواداری. یعنی هواداران به جای حاشیهسازی، انرژی بیشتری برای تشویق تیم خودشان بگذارند؛ همان کاری که زنان میکنند.
اما موضوعی که به شکل هماهنگ در دو هفته گذشته برای جلوگیری از حضور زنان در ورزشگاهها آغاز شده، تقلیل دادن اصل موضوع و بهعبارتی پاک کردن صورتمسئله است. حضور زنان در ورزشگاهها یک خواسته معمولی است که سالهای طولانی به شکل استخوان لای زخم باقی مانده بود. اما ظاهراً افرادی تندور در داخل کشور میخواهند دوباره چالش جدیدی برای مردم درست کنند و نگرانی و عصبانیت به وجود بیاورند.
درهای ورزشگاه بیش از چهاردهه به روی زنان بسته بود. اکنون انتظار داریم با چهار بازی همه چیز درست شود و شرایط تغییر کند. قاعدتاً میتوان با فرهنگسازی شرایط استادیومها را بهبود بخشید اما راهش ممنوعیت دوباره نیست.
استادیوم در همه کشورها بهنوعی نمایانگر واقعیت جامعه است. همه از هر قشری به ورزشگاه میآیند و فوتبال میبینند. شاید بتوان گفت استادیومها، بزرگترین نسخه وضعیت موجود جامعه به حساب میآیند؛ نسخهای که اما این روزها برای ورزشگاهها صادر میشود با تمام دنیا فرق دارد؛ گویی ما تافتههایی جدابافته هستیم.