انصاف این است که جمهوری اسلامی ایران دستکم تا دههی هشتاد، اصلِ سیِ قانونِ اساسیاش را که رایگان بودنِ آموزش و پرورش است مراعات کرده، به علاوه تغییرات پیدرپی نظامِ آموزشی، فارغ از آثار و نتایجش، خود گواه دیگری بر اهمیتِ آن و دغدغهی نظام است.
مجتبی مرادی؛ حکومتها اگر بتوانند از سلاح و موشک و بمب دست بردارند، از آموزش و پرورش نمیتوانند صرفنظر کنند، چون ایدهها، الگوها و مدلهایی از کمونیستیترین وضع تا سکولاریسم و لیبرال دموکراسی و اسلام دارند که با قوای نظامی امکان نهادینهکردنِ آنها وجود ندارد، پس ناگزیرند روی قوای ذهنی کار کنند تا نظام حکومتی و بلکه اجتماعیشان از هم نپاشد و نسلهای بعدی همچنان به نظم مطلوب و برساختهی حکومت پایبند باشند. از همین روست که گزینهی آموزش اجباری در بسیاری از ممالک هست، حال آن که سربازی اجباری نیست.
انصاف این است که جمهوری اسلامی ایران اصلِ سیِ قانونِ اساسیاش را که رایگان بودنِ آموزش و پرورش است مراعات کرده، به علاوه تغییرات پیدرپی نظامِ آموزشی، فارغ از آثار و نتایجش، خود گواه دیگری بر اهمیتِ آن و دغدغهی نظام است.
امروز دیگر با یک حسابِ سرانگشتی معلوم میشود که دخل و خرج این سازمان عریض و طویل با هم نمیخواند و فقط با تقسیم رقمِ بودجه بر کارکنانش مشخص میشود هشتاش گروِ نه است. هزینهی مدرسهسازی و نگهداری ساختمانها و مراکزِ آموزشی خود قوز بالا قوز است. تجهیز مدارس به ضروریات روز گاهی به خیالبافی میماند وقتی هنوز مدارسِ کپری داریم.
اگر تحریمها برداشته شود و نفتِ ۱۵۰ دلاری بفروشند و دستِ دولت و حاکمیت پر باشد، میتواند به آزمون و خطاهایِ آموزشی پرورشی ادامه دهد که به احتمالِ زیاد کمترین عوارضِ آن حیف و میلِ بیتالمال خواهد بود، همین الان آمارهای رسمی از افتِ شدیدِ تحصیلی و عدمِ رغبت در دانشآموز و احتمالا معلم حکایت دارد.
دو چیز ثابت است:
۱. نظام در زمینهی آموزش و پرورش دغدغه دارد.
۲. به هیچ وجه آن را رها نمیکند.
دو چیز روشن است:
۱. آموزش و پرورش اگرچه نمرده است، اما سرپا هم نیست.
۲. آموزش مثل هر امر دیگری متناسب با عصر و زمانهاش تغییر میکند و ابعاد و وجوهِ تازهای مییابد.
پیشنهادها:
۱. آموزش مقطع ابتدایی اجباری شود، هزینههای آن تمام و کمال به عهدهی دولت باشد.
۲. نصفِ هزینهی تحصیل در مقطع راهنمایی از خانوادهها گرفته شود و نصفِ دیگر را دولت تأمین کند.
۳. هفتاد درصد هزینهی تحصیل در مقطع متوسطه را والدین و سی درصد دیگر را دولت بپردازد.
۴. نظامِ تربیتمعلم، مثلِ دانشسراها، بعد از مقطع راهنمایی با جدیت احیا و فعال شود.
۵. دانشآموزان پس از پایانِ مقطع راهنمایی و با نظارت دولت جذبِ کارگاهها، کارخانهها و مراکزِ تولیدی شوند تا هم ضمن کارآموزی و کارورزی پس از چهار سال نیروی تخصصی کار آماده باشد. بیمه و حقوق حداقلی هم ضروری است.
۶. معافیتها و مشوقهای مالیاتی و سرمایهگذاری برای بخش خصوصی در نظر گرفته شود تا به تدریج و در حالت ایدهآل نیمی از امر آموزش را عهدهدار شود. مدارسِ خصوصی یکی از مهمترین ابزارهای ارتقای آموزش و کاستنِ از بار دولت است.
۷. با فعال شدن بخشِ خصوصی ماجرایی تحتِ عنوان خیرین مدرسهساز و ساختمانسازیهای بیهوده متوقف شده، کمکهای داوطلبانهی مردمی مستقیما به خزانهی آن برسد.
۸. مدرکگرایی که آفت و ضد ارزش است برچیده شده، دانشگاههای دولتی به حداقل ممکن برسد (مثلا حداکثر بیست دانشگاه) و بقیهی آموزش عالی به بخش خصوصی سپرده شود تا افراد با هزینهی شخصی و در صورت تمایل در آن مراکز ادامه تحصیل دهند.