نحوه انجام این مسابقات و دلیل آن با مسابقات ما که به طور کلی سعی در بیشتر کردن سرعت است فرق میکند و آنها بیشتر به دنبال بنیه و طاقت بیشتر اسبها هستند. مسابقات ما تا حد زیادی به خاطر شرطبندی و قمار برپا میشود، ولی مسابقات آنها با آمادگی و تمرینات نظامی ارتباط دارد مسافتی که اسبها باید طی کنند حدود سی مایل. است آنها قبل از سحر مسابقه را آغاز میکنند و نقطه پایان خیمهای است که شاه ایران در آن نشسته تا رسیدن آنها را به پایان مسابقه ببیند که معمولاً حوالی ساعت هفت صبح به آنجا میرسند.
سر هارفورد جونز بریجز (۱۱۴۲-۱۲۲۵) دیپلمات و نویسنده اهل انگلستان بود. او نخستین وزیرمختار دولت بریتانیا در ایران بود.
به گزارش انتخاب، هارفورد جونز در جوانی به کمپانی هند شرقی پیوست و در جایگاه نمایندهٔ این شرکت میان سالهای ۱۱۶۱-۱۱۷۲ در بصره خدمت کرد. همچنین از ۱۱۷۶-۱۱۸۴ را در بغداد سپری کرد. او که چیرگی بسیاری در زبانهای شرقی یافته بود با پشتیبانی رابرت داندس در سمت نمایندهٔ فوقالعادهٔ بریتانیا به ایران در دوره فتحعلیشاه فرستادهشد. وی در ۱۸۳۳ کتابی را به نام دودمان قاجار که ترجمهای از کتابی دستنویس ایرانی بود را به چاپرساند. در ۱۸۳۸ نیز جزوهای را دربارهٔ علایق انگلستان در ایران منتشر کرد.
بیست و پنج سال است که من در خدمت کمپانی هند شرقیام و بنابراین بیشتر عمرم را در استخدام آن کمپانی گذراندهام و میتوانم با اطمینان بگویم که هر کاری در توانم، بوده برای بالا بردن منافع و همین طور شأن و اعتبار آن کرده ام. استخدام آن کمپانیام، اما در درجه اول رعیت پادشاهیام و از او تبعیت میکنم و باید او را دوست بدارم و به او احترام بگذارم و از او فرمانبرداری کنم؛ از این گذشته، در حال حاضر افتخار بزرگ نمایندگی اعلاحضرت پادشاه انگلستان را در دربار ایران دارم بنابراین اگر لازم شود که اقتدار پادشاهم را در مقابل اقتدار و اعتبار شما و کمپانی هند شرقی برای ایرانیان توضیح دهم مطمئن باشید که حضرت عالی و کمپانی را بالاتر و حتی در یک سطح با پادشاهم قرار نخواهم داد.
اقدامات شما، لزوم چنین توضیحی را ایجاد کرد و آن هم در شرایطی که هیئت نمایندگی فرانسویان، هنوز از دربار ایران بیرون نرفته بود و من هیچ راه دیگری در مقابلم نداشتم شاید من بر زمین بسیار لغزندهای قدم گذاشته باشم و قدرت شما بتواند آدم حقیری همچون من را له و لورده کند و شاید من در معرض سقوط در گودالی عمیق و تاریک، باشم، اما حتی اگر بیحال و زخمی در ته گودال افتاده، باشم باز هم فریاد خواهم زدکه من احترام و اعتبار نام پادشاهم را حفظ کردهام و نگذاشتهام کشورم وارد جنگی بیحاصل و ناحق شود!
این چنین بود لحن جوابیه من به اتهامات لرد مینتو و شرح مفصلتر آن مناسبت ندارد و تا همین جا هم سطور بسیاری از این کتاب را اشغال کرده است. هنوز دو نفر از اعضای هیئت نمایندگی فرانسه - مسیو ژوانین و یک نفر دیگر - در تهران مانده بودند تا به امور مربوط به سفارت سابق قبل از سفر شاه ایران از، تهران به حضور در مسابقات اسبدوانی دعوت شدیم که هر ساله در پایتخت در حضور شاه انجام میشود.
نحوه انجام این مسابقات و دلیل آن با مسابقات ما که به طور کلی سعی در بیشتر کردن سرعت است فرق میکند و آنها بیشتر به دنبال بنیه و طاقت بیشتر اسبها هستند. مسابقات ما تا حد زیادی به خاطر شرطبندی و قمار برپا میشود، ولی مسابقات آنها با آمادگی و تمرینات نظامی ارتباط دارد مسافتی که اسبها باید طی کنند حدود سی مایل. است آنها قبل از سحر مسابقه را آغاز میکنند و نقطه پایان خیمهای است که شاه ایران در آن نشسته تا رسیدن آنها را به پایان مسابقه ببیند که معمولاً حوالی ساعت هفت صبح به آنجا میرسند.
اسبها ابتدا زیاد سرعت نمیگیرند. تا اینکه به دیدرس خیمه سلطنتی برسند و آنگاه یکدفعه سرعت میگیرند تا ببینند کدام یک زودتر به خط پایان میرسد. خود اسبها از نژاد اصیل و قوی هیکل ترکمنند و مدتی قبل از مسابقه، بعضی از آنها را در حال تمرین میدیدیم سوارکاران پسربچههایی بیش نبودند که ابتدا به نظر میرسید تسلطی بر اسبها ندارند مخصوصا که دهنه اسبها بسیار ساده و ابتدایی بود. برای ما بسیار شگفتانگیز بود که این پسربچههای کوچک با پاهای کوتاهشان که به زحمت به پهلوی اسب میرسید چگونه خود را بر پشت اسب نگه میداشتند و هنگامی که به خیمه سلطنتی میرسیدند که با مهارت از بالای اسب به پایین میپریدند تا دوان دوان نزد شاه بروند و جایزهای را که اسبشان کسب کرده بود، از دست او بگیرند.
آن طور که در خاطرم مانده، آن سال جایزهها را در کیسههایی ریخته و مبلغ آن را روی کیسهها نوشته بودند که از این قرار بود نفر اول سیصد تومان نفر دوم دویست تومان نفر سوم صدوپنجاه تومان و نفر چهارم و پنجم هر یک صد تومان که هر تومان تقریباً برابر یک لیره استرلینگ است این کیسهها جلوی پادشاه گذاشته شده بود که روی یک جور کرسی جلوس کرده و پسربچههای چابک سوار پس از بوسیدن گوشه قالی زیر پای شاه و مفتخر شدن به لبخند یا سر تکان دادن موقرانهای از طرف شاه کیسه جایزهشان را میگرفتند تعظیم بلندبالایی میکردند و خارج میشدند و کیسهها را برای اربابانشان صاحبان اسبها میبردند. چابک سواران خود شاه امسال چندان موفق نبودند و نتوانستند جایزه اول یا دوم را ببرند.