اول مرداد ۱۴۰۰ برای کاروان ورزش ایران که در بازیهای المپیک توکیو شرکت کرده بود، روز خاص و البته غافلگیرکنندهای شد. در این روز جواد فروغی، ورزشکار کمترشناختهشده کاروان ایران، دست به کار بزرگی زد و در ماده ۱۰ متر تپانچه توانست عنوان طلا را به دست بیاورد. این طلا آنقدر غیرقابل پیشبینی بود که مسئولان اعزامی ایران به توکیو در سالن مسابقه حاضر نبودند. دلیلش هم این بود که آنها تصور نمیکردند کسی در این رشته شانس مدالآوری داشته باشد چه برسد به اینکه بخواهد کسب طلا کند.
جواد فروغی، ولی همه معادلات را به هم زد؛ او نهتنها طلایی شد، بلکه رکورد المپیک را هم جابهجا کرد. البته که با ۴۱ سال سن در آن مقطع تبدیل به مسنترین ورزشکار تاریخ ایران شد که توانسته در المپیک کسب مدال کند. فروغی در سریعترین حالت ممکن توانست تیراندازی را هم به فهرست رشتههای مدالآور ایران در المپیک اضافه کند و به سرعت هم نامش را در رسانههای ایران و دنیا سر زبانها بیندازد.
زندگی او درست از همان روز برای بسیاری در ایران و خارج از ایران جلب توجه کرد؛ ولی همین زندگی شخصی و ورزشی برایش با رویکردهای متفاوتی همراه شد. او پرستاری بود که به گفته خودش به صورت تفننی تیراندازی را شروع کرده و از سال ۹۶ به طور حرفهای وارد این رشته شده و در سریعترین حالت ممکن توانسته بود کسب سهمیه المپیک کند و مدال طلا را به دست بیاورد. خارج از ایران بهویژه پس از مصاحبه ورزشکار اهل کره جنوبی، او عضوی از سپاه پاسداران ایران تلقی شد که در جنگ سوریه شرکت داشته است.
به همین سرعت زندگی حرفهای جواد فروغی وارد مسیری دیگر هم شد. کار حتی به جایی رسید که سفارت ایران در کره جنوبی مجبور به صدور بیانیه درباره جواد فروغی شد. در آن برهه سفارت جمهوری اسلامی ایران در سئول در بیانیه وقت خود، ضمن تبریک به جواد فروغی بابت کسب مدال طلا در مسابقات تیراندازی المپیک، از ورزشکاران سایر کشورهای جهان بهویژه ورزشکاران کره جنوبی درخواست کرد ضمن پرهیز از ورود به مسائل شخصی، به احساسات و غرور ملی مردم ایران احترام گذاشته و از اتهامزنی ناروا، غیراخلاقی و غیرورزشی خودداری کنند و در جهت روحیه ورزشی و دوستی میان ملتها گام بردارند. سفارت ایران در کره همچنین جمهوری اسلامی ایران را قربانی تروریسم خوانده و نوشته بود مهمترین گواه این امر ترور فرمانده ارشد نظامی جمهوری اسلامی ایران سردار قاسم سلیمانی به عنوان سردمدار مبارزه با القاعده و داعش، به دستور مستقیم رئیسجمهور پیشین آمریکا به عنوان بزرگترین حامی گروههای تروریستی در منطقه و جهان است.
در بیانیه سفارت جمهوری اسلامی ایران در سئول همچنین تأکید شده بود سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عنوان یکی از ارکان نظامی، رسمی، مهم و قدرتمند جمهوری اسلامی ایران، نقش بسیار مهمی در دفاع از کشور و ملت ایران و همچنین ایجاد صلح، ثبات و امنیت منطقه خاورمیانه داشته و دارد و تاکنون هزاران شهید در این راه داده است؛ همچنان که اگر قهرمانان سپاه پاسداران ایران نبودند، گروههای تروریستی ازجمله القاعده و داعش، کل منطقه خاورمیانه، اروپا و چهبسا شرق آسیا را بیثبات و ناامن کرده بودند. طلای فروغی در توکیو همانقدر که غیرمنتظره بود، حاشیه هم داشت. او چندی بعد در گفتوگویی ویدئویی از حضور دوسالهاش در سوریه پرده برداشت، ولی صراحتا از این گفت که به عنوان امدادگر در سوریه حضور داشته و پشت تانک نبوده است. فروغی از کار پرستاریاش خبر داده بود و از همین جهت عنوان کرده بود در حرفهای که تخصص داشته در سوریه شرکت کرده است. او به شایعاتی که رسانههای معاند دربارهاش به راه انداخته بودند هم واکنش نشان داد و گفت که مردم پاسخ درخوری به آنها دادهاند.
زندگی فروغی، ولی به اندازه کافی جذاب نشان میداد؛ کسی که از کودکی با بیماری تپش قلب دست و پنجه نرم کرده، یکباره در یکی از پرتنشترین ورزشهای دنیا به مدال طلای المپیک رسیده بود؛ آنهم در حالی که فقط چند سال به صورت حرفهای تیراندازی را شروع کرده و تازه شغل اصلیاش هم پرستاری در بیمارستان بود. طلای او از هر زاویهای قابل تبدیلشدن به یک فیلم سینمایی بود. شاید دقیقا به همین دلیل بود که ستاره فروغی به همان سرعتی که طلوع کرد رو به غروب رفت.
دلیلش میتواند متعدد باشد، ولی احتمالا بههمخوردن تمرکز او در مسیر زندگی سابق، اصلیترین دلیلی شد تا او بعد از توکیو نه در شمایل یک قهرمان بلکه در حد یک ورزشکار معمولی نشان دهد. آنقدر معمولی که روز گذشته به اندازه مرداد ۱۴۰۰ دوباره اهالی ورزش را غافلگیر کرد؛ نه در جهت مثبت بلکه به این دلیل که از کسب سهمیه المپیک پاریس بازماند! این یکی واقعا از آن دست اتفاقات عجیب است. مرورش هم باورنکردنی است؛ قهرمان توکیو نتوانست حتی برای المپیک پیشرو کسب سهمیه کند.
البته که مسیر طیشده توسط جواد فروغی در یکی دو سال اخیر، کمی از این بهت میکاهد. او بعد از توکیو سیر سقوطی داشته و در هر تورنمنتی که حاضر شده بود نشانی از یک قهرمان نداشت. البته او هم به درد بسیاری دیگر از ورزشکاران ایرانی دچار شد؛ مورد بیمهری مسئولان قرار گرفت و نتوانستند امکانات مورد نظر را برایش فراهم کنند. در برههای حتی کار به جایی کشید که فروغی طبق خبری که ایسنا منتشر کرده بود، مجبور به فروش بخشی از تجهیزات تیراندازیاش برای حلکردن مشکلات مالی شده است. بدیهی است که وقتی تمرکز ورزشکاری در این سطح به هم میریزد، انتظارات از او هم مسیر عکس را طی میکند.
هرچند نتایج فروغی هم بیانگر این موضوع بود که او قبل از آخرین مرحله کسب سهمیه در برزیل، وارد چرخه ناکامی شده که راه گریزی از آن وجود نداشت. پیشتر عملکرد فروغی در سال ۱۴۰۲ مورد ارزیابی قرار گرفته بود که نشان میداد طلایی المپیک توکیو چقدر در رسیدن به سهمیه المپیک پاریس دور مانده است.